آیا اطلاق «امام» یا «رهبر مسلمانان جهان» به مقام معظم رهبری درست است؟

داداش مهدی

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
این بحث قدیمی این روزها مجدد در اذهان عمومی مطرح میشود!

چرا آیت الله العظمی میگویند، چرا امام میگویند، چرا رهبر مسلمانان جهان میگویند و ...؟!


92-1.gif

بهترین و کوتاهترین پاسخ در یک سؤال است: «شما (منتقدین و مخالفین) چرا ناراحتید؟!» یعنی: چه معنا و مفهومی در این اسما یا القاب وجود دارد که باب میل

شما نیست و موجبنگرانی و نیز عصبیت شما شده است؟ آیا نگران الفاظ و واژهها و مصداق اطلاقشان هستید؟ یا اساساً با چنین جایگاه و گرایش مردم به این مقام

مخالفید و میخواهید با ضد تبلیغ به اذهان القا کنید که خیر. چنین نیست و این قدر علاقه و تبعیت نداشته باشید؟

قطعاً این نگرانی به خاطر واژگان، الفاظ، اسامی و معانی آنها نیست. اگر چنین بود در خصوص اطلاق واژگانی چون «دموکراسی – لیبرالیسم – روشنفکری – حقوق

بشر – ولایت امریکا بر جهان و ...» نیز تردید کرده و منتقد و معترض میشدند. لذا پاسخ ذیل اصلاً خطاب به آنها نمیباشد، چرا که آنها اصلاً پاسخ نمیخواهند و فقط

همّت به ضد تبلیغ و جوّسازیگماردهاند و هیچ پاسخی نیز برایشان روشنگر و مفید نخواهد بود و اصلاً نمیخوانند و نمی خواهند بدانند. چرا که مشکلشان این نیست.

بلکه پاسخ ذیل به کاربران گرامی که میخواهند بدانند ایفاد میگردد:

الف – همه افراد، اشخاص، حالتها، جایگاهها و ...، با «اسم» شناخته میشوند. در واقع «اسم» مُعرّفِ «معروف» است و هر اسمی شناختی از مقصود

میدهد. خداوند متعال نیز برای خودش اسامی متفاوتی خلق کرد تا شناخت او به وسیله این اسما ممکن شود. مثل آن که چه بگوییم: الله، یا رحمن، یا علیم، یا

جمیل، یا جواد و ...، به خود او اشاره کردهایم،اما هر اسمی معرفت و شناختی از او میدهد.

«قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا» (الإسراء، 110)

ترجمه: بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد هر كدام را بخوانيد، نیکوترین نام ها برای اوست، و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسيار آهسته‏اش مكن و ميان اين

[و آن] راهى [ميانه]جوى.

یعنی چه او را الله بخوانید یا رحمان، یا جواد، یا کریم، او را خواندهاید، نه دو یا چند شخص متفاوت را. همین قاعده در مورد انسانها نیز صدق میکند.

ب –اسم یعنی نشانه. در میان انسانها گاهی ممکن است اسمها فقط اعتباری و بی مسمّی باشند؛ مثل این که نام انسان کافری «عبدالله» باشد و یا نام انسان

بخیلی «جواد»باشد، اما اغلب اسمها، القاب و کنیهها، معرف ابعاد و شئون متفاوت یک شخص هستند.

به عنوان مثال: اگر بگوییم «مرتضی مطهری»، همه میفهمند که چه کسی را قصد کردهایم. اگر بگوییم «استاد شهید» نیز همه میدانند مقصود همان شخص است،

اما این دو اسم، دو معرفی دیگری از شئون همان یک انسان ارائه می دهد، میفهمیم که او هم استاد بوده و هم به شهادت رسیده است. اگر بگوییم «آیت الله

مطهری» نیز هم او را یاد کردهایم، با این تفاوت که اشاره داریم او به لحاظ سطح علمی نیز آیت الله بوده است. همین طور است اگر راجع شخص دیگری بگوییم:

«استاد گرامی، جناب آقای دکتر ....». یعنی او را استاد – محترم و گرامی – دارای مقام و بزرگی (جناب) – مرد و برخوردار از سطح تحصیلی دکترا معرفی نمودهایم.

ج – امام، یعنی رهبر و پیشوا. اختصاصی هم به ائمه معصومین (ع) یا حتی پیشوایان بر حق ندارد.

خداند متعال در کلام وحی (قرآن مجید) از دو گروه «امام» نام میبرد. یک گروه انسان را به امر الهی هدایت میکنند:

«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» (الأنبیاء، 73)

و گروه دیگر انسان را به سوی آتش دعوت میکنند!

«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنصَرُونَ» (القصص، 41)

ترجمه: و آنان را پيشوايانى كه به سوى آتش مى‏خوانند گردانيديم و روز رستاخيز يارى نخواهند شد.

پس هر گاه کسی در امری جلودار و رهبر شد، او در آن امر «امام» است، چه او را به این اسم بخوانند و چه نخوانند. لذا شاهدیم که در فرهنگ تشیع، واژهی امام به

غیر از معصومین(ع) یا حتی به غیر از رهبران سیاسی نیز اطلاق میگردد. چنان چه میگوییم: امام جمعه یا امام جماعت. یا اشخاص سرشناس دیگری که جلودار

حرکتی بودند نیز امام خواندهمیشوند، چون: شهید امام موسی صدر یا شهید امام محمد باقر صدر (ره).

در فرهنگ اهل تسنن نیز چنین است. فقهای خود که بنیانگذاران مذاهب اربعه نامیده شدهاند را «امام» میخوانند. مانند «امام اعظم ابوحنیفه، امام شافع، امام

مالک، امام حنبل» یاحتی یک دانشمندی چون غزالی را «امام غزالی» میخوانند.

پس اگر ناراحتند که چرا مقام معظم رهبری «امام» خوانده شود؟! درد دیگری دارند که جز بیداری و هدایت درمانی ندارد. و بحث لغوی، اصطلاحی، ادبی ... و مصداقی

چاره و درمان آن نیست.

د – نایب بر حق امام زمان (عج)، همان طور که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «علما وارث انبیاء هستند» و طبق صریح روایات و نیز حکم عقل، فقها همه نواب امام

زمان (عج) میباشند. چهار نفر در دوره غیبت صغری نایب خاص بودند و مابقی تا زمان ظهور حضرت (ع) و حتی پس از آن، نواب عام حضرت (ع) میباشند. پس مقام

معظم رهبری که یکی از مشاهیر فقهای معاصر است نیز «نایب بر حق امام زمان عج» هستند. هر چند عدهای را خوش نیاید و اکراه داشته باشند.

ﻫ – رهبر مسلمین جهان، به اذهان اینگونه القاء میکنند تا همه مسلمانان بدون یک استثناء فردی را به رهبری قبول نکردند، نمیتوان او را «رهبر مسلمین جهان»

قلمداد کرد! و شاهد میآورند که بسیاری از مسلمین اشخاص دیگری را به رهبری قبول کردهاند!

این تعریف درست نیست که اگر درست بود، امام و ولی امر مسلمین خواندن امیرالمؤمنین (ع) و سایر ائمه(ع) نیز درست نبود. آنها ولی امر مسلمین هستند، چه

همه بخواهند و چه نخواهند. پس اگر کسی این ولایت را قبول نداشت، باید در مسلمانی خودش تردید و تجدید نظر نماید و نه در ولایت ایشان.

طبق آموزهها و فتاوای کلیه مذاهب شیعه و سنّی، هر گاه فقیه [اسلام شناس و اسلامخواهی] با حمایت و بیعت مردم به حکومت رسید، ولی امر مسلمین جهان

است و همه باید با او بیعت نمایند. لذا نمیتوان گفت: چون عدهای از مسلمانان ولایت ملک عبدالله، یا ملک حسن، یا صدام، یا حتی امریکا، انگلیس و اسرائیل را

گردن نهادهاند، پس اطلاق «رهبر مسلمانان جهان» به ایشان خطاست! بلکه مسلمانی آنها تمام و کامل نیست.مضاف بر این که هم اکنون صدها میلیون مسلمان

[از مذاهب مختلف] ایشان را رهبر خود میشناسند،

هر چند که به خاطر شرایط یا ...، مانند ما امکان تبعیت یا ابراز نداشته باشند.


 
بالا