******اشعار انتظار******

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
تو ای صفای ضمیرم! چرا نمی آیی؟


چرا بهانه نگیرم؟ چرا نمی آیی؟


اگر حجاب ظهورت وجود تار من است


خدا کند که بمیرم! چرا نمی آیی؟



تو امر کن سر خود را بدست می گیرم


ببین چقدر دلیرم چرا نمی آیی؟


میان خلقت من با گل تو رابطه ای است


من از تراب غدیرم، چرا نمی آیی؟


هوای دیدن سرداب غیبتت دارم



به این رواق اسیرم، چرا نمی آیی؟


 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
این جمعه هم گذشت تو اما نیامدی !
قلبم شکست منجی دنیا نیامدی !
دیشب دلم برای تو اقا گرفته بود دادم به سینه وعده فردا نیامدی !
امشب دوباره از غم تو بغض میکنم !
حتما بخاطر گنه من نیامدی !
اللهم عجل لولیک الفرج


 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
بارالها ، منزل آن دلبر یکتا کجاست ؟
آنکه سوزاند غم هجران او دلها کجاست؟
پرچم سرخ حسینی بر فراز گنبدش
پرسد از باد صبا خونخواه عاشورا کجاست ؟
باز فصل گل رسید و باغها در انتظار
پس گل نرگس چه شد آن دلبر یکتا کجاست ؟
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
با توام ای دشت بی پایان سوار ما چه شد
یکه تاز جاده های انتظار ما چه شد؟
آشنای" لا فتی الا علی" اینجا کجاست؟
صاحب" لا سیف الا ذوالفقار "ما چه شد؟
چهارده قرن است، چهل منزل عطش پیموده ایم
التیام زخم های بی شمار ما چه شد؟
چشم یوسف انتظاران را کسی بینا نکرد
روشنای دیده امیدوار ما چه شد؟
ذوالجناحا! عصر ما چون عصر عاشورا مباد
دشت را گشتی بزن، بنگر سوار ما چه شد؟
باز ای"موعود" بی تو جمعه ای دیگر گذشت
کُشت مارا بی قراری! پس قرار ما چه شد؟
می نشینیم تا ظهور سرخ مردی سبز پوش
آن زمان دیگر نمی پرسیم بهار ما چه شد؟

به امید ظهور

 

ارغوان

کاربر فعال
"بازنشسته"

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري

کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي

اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟

برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما

کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت

کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
نشد که آینه باشم برای دیدن تو
بیا که آینه خواهم شد از رسیدن تو


فرودآمدنت را چقدر بی تابم
تمام، خواهشِ محضم به شوقِ چیدنِ تو


حرام باد به چشمان ابری من خواب
مباد خفته بمانم دَمِ وزیدنِ تو


بیا که ناشدنی شد به تو رسیدنِ من
چه ساده می شود اما؛ به من، رسیدنِ تو


به اوج عجز رسیدی، پرنده ی زخمی
همین فراز، هدف بود از پریدن تو


قربان ولیئی
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد

هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد

عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد

همه با درد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد

ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست
بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد

آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده
این همه عقده تلنبار شدن هم دارد

از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد

نکند منتظر مردن مایی آقا ؟!
این بدی مانع دیدار شدن هم دارد

ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم
عفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

علی اکبر لطیفیان
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
غایب تو نیستی
غایب تو نیستی
غایب منم که بی تو رها می شود دلم
غایب منم که گاه بی آنکه فکر کنم کار می کنم
زیر درخت عمر پوسیده میوه های گناه کبیره را
انبار می کنم

ای مهربان ببخش گاهی اگر تورا
مهمان نامه های دل آزار می کنم

غایب تو نیستی
غایب منم
که تا رمضان دور می شود
خورشید روشنای دلم کور می شود

مولای مهربان
هرچند ناامید
هرچند روسیاه
شادم اگر چه شیشه ی بغضم شکسته است
شادم که همچنان
مهر تو در زمین دلم خیمه بسته است

مولای من
غایب تو نیستی
غایب منم
من غایبم که سال به سال از تو دورتر
پرونده گناه لبریز میکنم
صبح تو را غروب غم انگیز می کنم

مولای من
از چهارده چراغ
سوسوی آخری
در کوچه های شهر
سررشته های نور حضور تو جاری است
امروز حاضری
اما من
درپی فردای دیگرم
تودر میان جمعی ومن
جای دیگرم
غایب تو نیستی
غایب منم که از تو جامانده ام ولی
.
.
.
.
دست مرا بگیر ای ماه مهربان
یا صاحب الزمان











 
بالا