ابالفضل علیه السلام ....3خلافت امام حسن (عليه السلام)

  • نویسنده موضوع hasan
  • تاریخ شروع

hasan

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
خلافت امام حسن (عليه السلام)

امام حسن (عليه السلام) بعد از شهادت پدرش رهبري حکومت اسلامي را بر عهده گرفتند . در آن زمان اوضاع اجتماعي و سياسي حاکم به نفع امام نبود و تمايل اکثر افراد رده بالاي حکومت و فرماندهان ارتش امام (عليه السلام) چه به صورت علني و چه به صورت مخفيانه به سمت معاويه بود . اساس تمايل اين افراد به سوي معاويه بر پاي تطميع اين افراد با پول و طلايي بود که از سوي معاويه به ايشان داده مي شد. در اين شرايط علاوه بر اينکه افرادي از خوارج بين يگانهاي ارتش امام (عليه السلام) نفوذ کرده بودند و عدم شرعيت خلافت امام حسن (عليه السلام) و امام علي(عليه السلام) را بين افراد تبيلغ مي نمودند ، اقبال عمومي نيز براي بيعت با امام حسن(عليه السلام) در حد کمي بود و نيروهاي سپاه امام (عليه السلام) تمايلي براي بيعت با امام (عليه السلام) از خود نشان نمي دادند(و چه بسا مجبور به عدم بيعت بودند) .
اين امور باعث شد تا امام (عليه السلام) به اين افراد اعتماد ننمايد . به عقيده تحليل گران سياسي آن زمان امام (عليه السلام) در فتنه اي سخت گرفتار شده بوده و به عبارتي بخت با وي نيز يار نبوده است . فتنه اي که خطرش به مراتب از خطر شخص ماويه بيشتر بوده است و امام را بر آن مي داشته است تا از ورود به هرگونه جنگ امتناع ورزد .
به هرحال امام حسن(عليه السلام) رهبري حکومت را بر عهده گرفت . حکومتي که رو به ضعف وزوال گذاشته بود و از هر سوي آماج فتنه ها و مشکلات جديدي مي شد که مانع تسلط امام (عليه السلام) و حکومت بر شرايط اجتماعي مي شد و باعث ايجاد جو نظامي در کشور ميگرديد مگر آنکه دو روش پيش رو قرار گرفته ميشد :
1- گسترش يک سري قوانين لازم الاجرا و سلب آزاديهاي عمومي و گسترش ترس و رعب و جلب مردم براساس ظن و گمان و نه براساس ادله و مستندات .
اين روش اساسا روش عاشقان ملک و پادشاهي در زماني است که با چنين بحران هايي از سوي ملت خويش مواجه مي شوند.
اين در حاليست که ائمه اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) هيچ مشروعيتي براي اينگونه سياستها حتي اگر منجر به پيروزي شوند قائل نبوده اند و بر ضرورت فراهم نمودن زندگي با کرامت براي مردم و دور نمودن ابزارهاي فشار از ايشان معتقد بوده اند.
2- برتري دادن سرمايه داران و افراد با نفوذ بر قاطبه مردم و فراهم نمودن امتيازات خاص از قبيل ثروت، مناصب عالي و....
در چنين حالتي مسلما اوضاع حکومت امام بسيار پايدارتر مي شد و افراد سپاه امام اساسا به سمت تمرد و سرکشي پيش نمي رفتند . اما باز با همه اين تواصيف امام (عليه السلام) با توجه به جايز نبودن اين عمل از ديدگاه شارع مقدس از اين عمل نيز اجتناب نمودند.
روش امام حسن (عليه السلام) در سياست بسيار واضح و مبرهن بود . روش امام (عليه السلام) خالي از هرگونه پنهان کاري ، سرشار از حق وعدالت گستري و پرهيز از هر روشي که از راه راست و حق به دور باشد بوده است ولو اگر به پيروزي منجر شود.

اعلام جنگ از سوي معاويه
معاويه با آگاهي از شکنندگي سپاه امام (عليه السلام) و خيانت اکثر فرمانده هان آن که بوسيله رشوه هاي مالي معاويه و قول مناصب عالي در حکومت و حتي قول کتبي مبني بر ازدواج دخترش با يکي از فرماندهان به سمت معاويه متمايل شده بودند ، جنگ را به امام (عليه السلام) تحميل نمود. خيانت اين افراد به حدي رسيده بود که آمادگي خود را براي تحويل امام (عليه السلام) و يا قتل ايشان هر زمان که معاويه اراده نمايد را داده بودند.
معاويه با سپاه يکپارچه و فرمانبردار خود به سمت عراق روانه شد . هنگاميکه امام(عليه السلام) از ماجرا مطلع گرديدند سپاهيان خود را فراخواندد و آنان را براي دفاع و رد حمله متجاوز دعوت نمودند اما افراد لشکر از فرمان امام (عليه السلام) سر باز زدند و ترس بر ايشان غالب شد و در نهايت هيچ کس به نداي امام (عليه السلام) پاسخ نداد .
با ديدن اين شرايط يکي از فرماندهان شريف سپاه امام (عليه السلام) به نام عدي بن حاتم خشمگين شد و شجاعانه رو به سوي افراد سپاه کرد و ايشان را سرزنش نمود و اطاعت مطلق خود را از امام خويش اعلام نمود . درپي اين امر شجاعانه قيس بن سعد بن عباده ، ومعقل بن قيس رياحي ، وزياد بن صعصعة تميمي حمايت خويش را از مواضع عدي بن حاتم اعلام نمودند و از موضع ناجوانمردانه ساير افراد سپاه انتقاد نمودند.
امام حسن(عليه السلام) فورا براي مقابله با معاويه به همراه طيف متنوعي از مردم حرکت نمود تا به منطقه النخيله رسيد و در آنجا مستقر شد تا گروهانهاي مختلف ارتش از هم گسيخته اش به هم ملحق شوند . سپس از آنجا به سمت دير عبدالحمن حرکت نمود و در آنجا سه روز اقامت گزيد و بعد از آن باز مسير خوش را ادامه داد.

در مدائن
در پايان امام (عليه السلام) با يگانهايي از سپاه خود در مدائن مستقر شد . مشکلات و بحرانها امام (عليه السلام) را فراگرفت. امام (عليه السلام) ستمهاي زيادي از سپاهيان از هم گسيخته و خائن خود متحمل شد و دچار مشکلاتي گرديد که هيچ يک از فرماندهان مسلمين وخلفاي ايشان تا آن زمان با آن مواجه نگرديده بودند . از جمله اين مشکلات که امام (عليه السلام) با آن مواجه و مورد امتحان قرارگرفت مي توان به موارد ذيل اشاره نمود :
1- خيانت فرمانده کل
از شديدترين امتحاناتي که امام حسن (عليه السلام) در آن شرايط حساس با آن مواجه گرديد خيانت پسر عمويش عبيد الله بن عباس فرمانده کل سپاه وي بود که بواسطه رشوه اي سنگين که مقدارش بالغ بر يک ميليون درهم بود به امام (عليه السلام) خيانت نمود و در تاريکي شب به اردوگاه معاويه ملحق شد. هنگاميکه سپاهيان امام حسن(عليه السلام) از اين خبر مطلع شدند نگراني عجيبي بر لشکريان امام (عليه السلام) حاکم شد و روح خيانت در تمامي اجزاي لشکر امام (عليه السلام) رسوخ نمود . افراد سپاه امام (عليه السلام) همانند افراد عاليرتبه لشکر که با رشوه هاي معاويه به امام (عليه السلام) خيانت کرده بودند ، به امام (عليه السلام) خيانت نمودند.
خيانت عبيد الله از سهمگين ترين ضرباتي بود که به سپاه امام (عليه السلام) وارد شد و خود فتح بابي براي خيانت افراد ضعيف النفس سپاه شد تا آنجانکه روحيه سپاه امام (عليه السلام) در هم شکسته شد .
2- تلاش براي ترور امام (عليه السلام)
نگرانيها و ناراحتي هاي امام (عليه السلام) از سپاهش به همين اندازه متوقف نمي شود بلکه دست نشانده هاي بني اميه در سپاه امام (عليه السلام) بارها براي ترور امام اقدام نمودند که همه اين تلاشها با شکست مواجه گرديدند . از جمله اين تلاشها مي توان به موارد ذيل اشاره نمود :
أ ) پرتاب نيزه به سوي امام درحالي که امام مشغول نماز بودند
ب ) مجروح کردن امام در حين نماز بوسيله خنجر
ج ) مجروح نمودن امام در ناحيه ران
عرصه بر ريحانه رسول خدا (صلى الله عليه واله) تنگ شد و زمانه امام (عليه السلام) را غرق در ناراحتي ها و بحرانها نمود . امام (عليه السلام) به اين نتيجه رسيدند که سرنوشتي جز اينکه بني اميه وي را به قتل برسانند و خون پاکش هدر رود و يا اينکه وي را اسير کنند و در بند به نزد معاويه بفرستند ندارند. اين افکار امام (عليه السلام) را شدت برآشفتند.
3- تکفير امام
جسارت خيانتکاران و دست نشانده هاي بني اميه در سپاه امام (عليه السلام) به اين حد متوقف نشد تا حدي که امام را با عباراتي مورد خطاب قرار دادند که از زخم شمشير ها و نيزه ها شديدتر بودند . يکي از عبارات صحبت جراح بن سنان بود که به نزد امام (عليه السلام) پيش آمد و با لحني ناشايست امام (عليه السلام) را خطاب قرار داده و گفت :
" تو اي حسن همانند پدرت مشرک شده اي ..."
درد آور آنکه هيچ کس از لشکريان امام (عليه السلام) براي مجازات اين خبيث قدمي پيش ننهادند و از راه حق ومستقيم روي گردان شدند و بر کفر پسر دخت پيامبرشان و پسر امامشان صحه نهادند .چه گمراهي از اين بدتر ؟؟
4- سرقت اموال امام
اين افراد خيره سر و معاند حتي از سرقت زير اندازي که امام بر روي آن مي نشستند و حتي عباي ايشان کوتاهي ننمودند .
اين اتفاقات گوشه اي از اتفاقات هولناکي است که در اطراف امام (عليه السلام) در مدائن رخ داد و امام (عليه السلام) را مجبور به صلح و دوري گزيدن از آن اجتماع بي اخلاق و عقيده نمود .
 
بالا