شهید عبدالحمید دیالمه (شهید با بصیرت )

razavi

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
زندگی نامه شهید دکتر سید عبدلحمید دیالمه

img.tebyan.net_big_1386_04_205545618164157219153212332121374218061.jpg

شهید عبدالحمید دیالمه در اردیبهشت ماه 1333 در تهران به دنیا آمد. پس از دوره متوسطه سه سال در خدمت مدرسین حوزه علمیه قم و نظرات دکتر شریعتی بود. او با زمینه های مختلف از جمله علوم مختلف اسلامی، عرفان، فلسفه و منطق نزد استاد شهید مطهری آشنا شد و علوم جدید را در رشته پزشکی در دانشگاه مشهد ادامه داد.
img.tebyan.net_big_1386_04_8810210250124345061172182166591819126236.jpg

و در این دانشگاه اقدام به تأسیس کتابخانه اسلامی نمود. و برای اولین بار در سطح ایران دعای کمیل را پایه گذاری کرد جلسات سخنرانی خود را تحت عنوان «صراط مستقیم» شروع کرد. که در خلال این حرکت اعتقادی بارها توسط ساواک دستگیر شد. او پس از اتمام تحصیل به تهران آمد و مجمع احیاء تفکرات شیعی را تأسیس کرد. وی در سن 26 سالگی به عنوان نماینده مردم مشهد به مجلس راه یافت و عضو کمیسیون امور شوراها شد.
img.tebyan.net_big_1386_04_1282083134932451061113375391753838183101.jpg

وی به زبان های انگلیسی، عربی و فرانسوی مسلط بود. او از اولین کسانی بود که انحراف از خط اسلام را در بنی صدر مشاهده کرد و به قصد افشاگری به تهران آمد و در روزنامه انقلاب اسلامی تحصن اختیار کرد و جریان بنی صدر را بر ملاء نمود و او را به مناظره دعوت کرد و خط لیبرالیسم را که تحت نام خط مصدق مطرح بود باز شکافت.







تولد:
4 اردیبهشت 1333 در تهران در خانوادهای مذهبی.

- مرحوم دكتر حمید دیالمه پدر شهید، قبل از انقلاب با حضور در جلسات انجمن اسلامی پزشكان كه شهید مطهری از گردانندگان آن بود، باعث گردید
فرزندش عبدالحمید (كه وحید صدایش میكردند)، با مباحث سیاسی، مواضع و افراد فعال در عرصههای سیاسی و انقلابی آشنا شود. در آن
جلسات از حضور سیاسیون و روحانیون مطرح آن زمان برای سخنرانی بهره گرفته میشد؛ افرادی همچون شهید دكتر بهشتی و مهندس بازرگان.

- پدر شهید در دوران بعد از انقلاب با تشكیل سازمان پزشكی امام خمینی علاوه تربیت نیروهای امدادگر در طول دفاع مقدس، تعدادی درمانگاه خیریه
را مدیریت مینمود كه این امر تا هنگام وفات ایشان ادامه داشت.

تحصیلات:- پس از طی دوره دبستان ، آغاز دوره متوسطه در دبیرستان هدف شماره 3 / اخذ دیپلم طبیعی و شروع تحصیل علوم حوزوی. (تصاویر دوران تحصیل را در بخش تصاویر ،
ملاحظه بفرمایید.)

- سیره و حدیث را نزد اساتید حوزه علمیه قم و علوم مختلف منطق ، فلسفه و عرفان را نزد استاد شهید آیه الله مرتضی مطهری آموخت.
- سال 1352 به دانشگاه فردوسی مشهد وارد شد.
- اخذ مدرک دکترای داروسازی از این دانشگاه در تاریخ 14 اسفند 1358. (تصویر مدرك و پایاننامه در بخش تصاویر سایت را ملاحظه بفرمایید
فعالیتهای پیش از پیروزی انقلاب:
- ارتباط مستمر با علمای تهران و شرکت درجلسات شهید مطهری، شهید بهشتی و دکتر بازرگان از دوران جوانی.

- از سال 1352 تا اواخر سال 1356 شروع به مبارزه مخفی با رژیم شاه نمود.

- در سال 1354 به همراه چند تن از دوستان ، برای بررسی اوضاع منطقه و ساخت مستندی پیرامون وضعیت فقر در نقاط محروم ایران، به استان سیستان و بلوچستان سفر کردند و از اوضاع كپرنشینان فیلمبرداری و با ایشان درباره وضع بد زندگی مصاحبه نمودند، که در چاهبهار توسط ساواک دستگیر ولی به علت موجود نبودن مدرک، پس از مدتی آزاد میشوند.

- تولید چند فیلم مستند که اکثرا ناتمام ماند؛ مانند مستند فقر در سال 54 كه بعد از انقلاب بخشهایی از آن از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد.

- در سال اول تحصیل، در خوابگاه دانشگاه مشهد اقدام به تأسیس کتابخانه اسلامی نمود و از این طریق افراد را شناسایی و جذب میکرد.

- برپایی جلسات دعای کمیل در سطح دانشگاه، برای اولین بار در ایران. این جلسات بعدها در سطح عمومی و گستردهتر در حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام تداوم یافت.

- تشکیل گروههای چندین نفری و مدیریت آنها جهت نشر افکار ناب اسلامی شیعی ، با آموزشهای عقیدتی و سیاسی.

- چندین بار دستگیری توسط ساواک . (تصویر مدارك دستگیری در بخش تصاویر سایت را ملاحظه بفرمایید.)

- نشرفرامین امام خمینی (ره) مبنی بر دوری جستن از حزب رستاخیز و هشدارهای ایشان در مورد صهیونیسم، در دانشگاه .

- رهبری و طراحی تظاهرات علیه شاه معدوم در اوج خفقان سالهای 54-55 در شهر مشهد و اعلام مرجعیت و رهبریت امام خمینی(ره) و مدیریت حرکتهای دانشجویی انقلابی در مبارزه علیه رژیم و تلاش برای همگرایی گروههای دانشجویی دیگر.

- انتشار اعلامیه هایی جهت افشای جریان انحرافی منافقین در سال 1354 در دانشگاه مشهد .
فعالیتهای پس از پیروزی انقلاب:- در سال 1357، به دنبال اوجگیری انقلاب شکوهمند اسلامی: اعلام موجودیت رسمی و علنی، «مجمع احیاء تفکرات شیعی» در سطح دانشگاه و شهر مشهد و مدیریت و تشکیل کلاسهای عقیدتی برای جوانان مشهدی.

- عضو شورای انقلابی تزكیه در دانشگاه.

- عضو شورای اولیه هفت نفره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در استان خراسان.

- عضو شورای اولیه حزب جمهوری اسلامی در خراسان بهمراه بزرگانی همچون شهید هاشمینژاد، شهید كامیاب و آیت الله واعظ طبسی و... .

- تشکیل جلسات مناظره وگفتگوی اعتقادی- سیاسی و جلسات آزاد پرسش و پاسخ با نمایندگان گروههای انحرافی در سطح شهر و جمعهای دانشگاهی.

- ادامه افشاگری در مورد اندیشههای التقاطی منافقین. (به اولین خاطره در بخش خاطرات مراجعه بفرمایید.)

- سخنرانیهای متعدد اعتقادی - سیاسی در تهران، مشهد و قم كه ابتدا بیشتر در دانشگاه و فضاهای دانشجویی صورت میپذیرفت و همزمان با كاندیداتوری شهید و انتخاب به عنوان نماینده مردم مشهد در مجلس، كمكم به شكل گستردهای در میان مردم انقلابی دیگر شهرهای استان خراسان و كشور گسترش یافت كه حدود 400 ساعت از نوارهای آن جلسات توسط دوستان شهید جمع آوری شده است. (صوت برخی از سخنرانیها در بخش آثارصوتی شهید در سایت موجود است.)


 

razavi

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شهید عبدالحمید دیالمه (شهید با بصیرت )

- نقد نظرات، تفكر و خط مشی سیاسی و مذهبی بنیصدر.

این مساله به صورتی بود كه مدتها پیش از مطرح شدن بنی صدر به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری، انحراف بنیصدر از خط امام برای شهید دیالمه محرز شده بود و این در حالی بود که بسیاری از بزرگان کشور و انقلاب در ردههای مختلف از بنیصدر حمایت میکردند.

- تشکیل گروه مطالعه مدارک، بر ضد بنیصدر و کشف مدارک فراوان و نشر آن برای اشكار نمودن چهره واقعی بنیصدر از ابتدای اتقلاب.(مراجعه كنید به خاطره دوم در بخش خاطرات)

- شکلدهی تحصن اعتراضآمیز دانشجویی در مقابل روزنامه انقلاب اسلامی در تهران. (تصویر برخی مدارك در بخش تصاویر سایت را ملاحظه بفرمایید.)

- شرکت در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و حمایت علمای برجسته مشهد از وی و انتخاب ایشان از سوی مردم به عنوان نماینده مردم مشهد. (تصویر مدارك حمایت علما و امضای ایشان، و تصویر برخی از تبلیغات انتخاباتی، در بخش تصاویر سایت را ملاحظه بفرمایید.)

- عضو هیئت رئیسه سنی مجلس ، به علت سن کم. (تصاویر هیئت رئیسه سنی مجلس در بخش تصاویر را ملاحظه بفرمایید.)

- ریاست کمسیون شوراها در مجلس شورای اسلامی. (مراجعه كنید به خاطره دوم در بخش خاطرات)

- تلاش برای ارائه مدارک عدم کفایت سیاسی بنیصدر به مجلس با همکاری برخی از نمایندگان و موفقیت در این امر.
- شهادت در حادثه خونین بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی . (تصویر در بخش تصاویر موجود است.)
تبیین تبیین جهان

با انتشار اوّلین کتابهای جدید ایدئولوژیک منافقین تحت عنوان «تبیین جهان» نوشته مسعود رجوی، شهید دیالمه نیز سلسله سخنرانیهای نقّادانه خود را با عنوان «تبیینِ تبیین جهان» در آمفیتئاتر رازی دانشگاه پزشكی مشهد، آغاز کرد که از همان ابتدا با تهدیدهای منافقین روبرو شد. او قبل از شروع اولین جلسه كه با تهدید به ترور توسط منافقین مواجه شده بود، به امید آگاهی بخشی به جوانان و دانشجویان، بدون توجه به این تهدیدات، رسالت افشاگرانه خود را نسبت به خط التقاط، پرشورتر از قبل دنبال نمود و در آغاز كلام خطاب به تهدیدكنندگان گفت: «از چنین پیامی كه شما دادید و این لیاقت را در خودم نمیدیدم، بسیار خرسندم!... مگر زمانیكه شما در چهره گروههای مختلف آنهایی كه حیات و هستی حوزههای علمیه ما به آنها بستگیداشت، بهزعم خود از سر راه برداشتید، درد شما درمان شد؟ ... و آیا هنوز برای شما روشن نشده است كه هرچه شما بیشتر و بیشتر در این مسیر حركت كنید، برننگتان افزوده میشود؟ ... و تاسفم برای شماست كه الان صدای مرا میشنوید و تاسف بیشترم برای سرانتان كه هنوز عبرت نگرفتهاند.»

به نقل از دوستان و همراهان شهید و نوار اولین جلسه «تبیینِ تبیین جهان»

 

razavi

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شهید عبدالحمید دیالمه (شهید با بصیرت )

[h=1]نعل وارونه!

شهید دیالمه در روز 15/12/59 یعنی فردای روز سخنرانی بنیصدر در دانشگاه تهران و برپایی غائله 14اسفند، در مهدیه تهران در میان جمعیتی که به شدت نسبت به آن شهید ابراز احساسات می کرد در سخنرانی خود با عنوان «مصدق از حمایت تا خیانت» گفت: « ... دستهایی در کارند تا وحدت ابوموسی اشعری را به جای وحدت علی علیهالسلام به مردم قالب کنند. این بود که بر آن شدم تا مطالبی را در کمال اختصار با شما در میان بگذارم. برادران در لحظات بسیار حساس و خطرناکی قرار گرفتهایم، حساس و خطرناک همچون میدانهایی از مواد منفجره که با جرقهای کوچک آتش میگیرند و شیاطین برآنند تا با ژستهای آزادیخواهانه قلابی تا آنجا که میتوانند بر میزان شعلهوری محیط بیفزایند،... اما آنچه که ما از ابتدای انقلاب فاقد آن بودیم و چوب آن را میخوریم این است که افراد را درست نمیشناختیم و آگاهی از مواضع آنان نداشتیم و همین امر باعث شد که اسلامشناسان اروپایی بر مبنای آزادیهای غلط غربی آنچه را خواستند به خورد این ملت دادند و سعی نمودند مسلمانان مؤمن را با برچسب های گوناگون از میدان بهدر نمایند.
میدانید چماقداری از ما و اسلام نبود، ما بهعنوان مسلمان استدلال و منطق داریم، چماقداری از آن نیروهای چپ و راستی برای فرود آوردن چماقشان بر سر این ملت فراهم آورند ظاهرا خود را ضد چماق معرفی کردند و الاّ چه زمانی ما حرف حساب را نشنیدهایم؟ چه زمانی از «بحث آزاد» فرار کردهایم که امروز آنها به خود اجازه میدهند فریاد برآورند که ما اهل بحث آزادیم و بقیه زور میگویند. اگر بنده و شما آگاه باشیم خوب میفهمیم که چرا اینگونه میگویند و عمل میکنند، چرا یکباره اسامی نیروهای مرتجع داخلی و خارجی عوض میشود و میشوند انقلابی!! پیشتاز! مجاهد! مبارز! پیشگام؟! و در مقابل همه نیروهایی که در این سمت قرار دادند و حرکت را ایجاد کردهاند، میشوند نیروهای مرتجع، انحصارطلب و دُگم و از این قبیل، این همان شیوه همیشگی و مرسوم تاریخ است که اصطلاحا معروف است به «نعل وارونه» .... سالیان درازی است که برای ممالک اسلامی طراحی کردهاند و برنامههای آن توسط صهیونیسم بینالملل مدون گردیده است، خطرناکترین آنها حرکتی است که بهوسیله مستشرقین درجوامع اسلامی ایجاد گردیده تا اسلام را آنگونه که مایلند معرفی نمایند و شرایطی را فراهم کنند که محتوای اسلام از دست رفته و تنها اسمی از آن بر جای بماند، به همین منظور متخصصین جامعه شناسی وعلوم اجتماعی و اقتصاد اسلامی! و اسلام شناسی! ساختند و به جامعه های ما روانه کردند تا در ذهن ما از اسلام، یک فرهنگ ، یک انقلاب، یک تمدن بسازند و تا آنجا پیش آمدند که امروز در ذهن اکثریت نسل جوان ما اسلام نه به عنوان یک دین الهی و رهبری اش نه به عنوان یک رهبری الهی، که اسلام به عنوان یک تمدن و پیامبر به عنوان یک انقلابی ترسیم گردیده است. پیامبر می شود انقلابی تا در قدمهای بعدی بتوانند او را در کنار چهگوارا، مارکس و انگلس قرار دهند و ظهور اسلام حرکتی بشود همچون انقلاب اکتبر و انقلاب فرانسه و چهرههای اسلامی از علی علیهالسلام گرفته تا فاطمه سلاماللهعلیها و زینب و ابوذر و سلمان و ... هر یک به نوعی تغییر یابند. صهیونیسم بینالملل برای پیادهنمودن طرحهای خود سازمانها و گروههای مرموزی را تشکیل داده که یکی از آنها در تحقق بخشیدن به آرمانهای صهیونیسم لژهای فراماسونری است... و مردم ما اصلا آگاهی نداشتهاند که اینها کی هستند.»

بعد از این سخنرانی کم کم شعار « بنیصدر ، دیالمه، بحث آزاد پیش همه » زبانزد بسیاری از جوانان مسلمان شد و بر برخی دیوارهای شهرهای تهران و مشهد نیز نقش بست. بنیصدر که تبلیغات بحث آزادش بسیار فراگیر شده بود با توجه به شناختی که نسبت به این جوان برومند مکتب تشیع و «هشام زمانه» داشت صلاح ندانست خود را درگیر چنین بحثی کند. با نخست وزیری شهید رجایی و شناخت او نسبت به دیالمه، شهید رجایی او را به عنوان اولین گزینه برای پست وزارت خارجه در نظر گرفته بود؛ چرا که او ضمن تحصیلات دانشگاهی و حوزوی مسلط به زبانهای انگلیسی و عربی نیز بود و تا حدودی با زبان فرانسه نیز آشنایی داشت. شهید دیالمه پس از این پیشنهاد شهید رجایی مطلب را با دوستان و شاگردانش در میان گذاشت و در نهایت تصمیم گرفت آن را نپذیرد؛ چرا که قبول این پیشنهاد او را از فعالیتهای فرهنگیاش این بار به عنوان نماینده مردم و در جهت آگاه ساختن مردم باز میداشت.

در مجلس نیز با توجه به حساسیت امور شوراها و مانور گروههای مختلف درمورد آن و آگاهیهای شهید در مورد آن، در کمیسیون مربوط به امور شوراها به فعالیت پرداخت.
به نقل از دوستان
خاطرهای از پدر شهید
قبل از انقلاب، یك انجمن اسلامی پزشكان داشتیم كه در این انجمن - مخفیانه البته بود- هر پانزده روزی در منزل یكی از دوستان، همه جمع میشدیم. حضرت آیتالله مطهری تشریف میآوردند. گرداننده ایشان بودند. مسائل مذهبی مطرح میشد و ضمناً اطلاعاتی از اوضاع و احوال كه داشتند، برای ما، جریانها را بیان میكردند. بنده در این جلسات انجمن اسلامی محرمانهمون، این فرزندم را با خودم میبردم كه خیلی جالب براش شده بود. مخصوصاً حضرت آیتالله خامنهای و حضرت آیتالله مطهری خیلی به ایشان علاقه پیدا كرده بود[ند] و در جلسات غیر از این جلسه ما هم ایشان میرفت پیش آقایان. بعد، آیتالله بهشتی در سخنرانیها و مطالبی كه بیان میكردند خیلی براش جالب شده بود كه تا حتی اوایل انقلاب هم كه مجمعی تشكیل داده بودند در پامنار، در آن هم شركت میكرد و خیلی مورد توجه آیتالله بهشتی هم قرار گرفته بود و اینها بیشتر در جلساتی كه حضرت آیتالله مطهری و حضرت آیتالله دكتر بهشتی بودند ایشان دیگه ... .
مرحوم دكتر حمید دیالمه، پدر شهید دكتر عبدالحمید دیالمه
[/h]
 

razavi

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شهید عبدالحمید دیالمه (شهید با بصیرت )

[h=1]خاطرهای از آقای توكلی
حزب جمهوری اسلامی یك مشی خیلی زیبایی داشت و آن این بود كه ضمن اعتقاد جدی به كار تشكیلاتی، تعلق سازمانی را تقویت نمیكرد، به همه احترام میگذاشت، ولی تلاش نمیكرد تشخیص حزبی را در مجلس تقویت كند... در همین ایام حزب به ابتكاری دست زد، جلسه بزرگی باحضور اعضای خود و طرفدارانش در مجلس، در زیرزمین مدرسه رفاه تشكیل داد. تعداد افراد شركت كننده حدود هفتاد نفر بودند. این جلسه در پخته كردن نظرات و سنجیده شدن چشماندازها خیلی موثر بود... چون تفاهم نیروهای اصلی و مردمی بالا بود و سازمان ها و احزاب دیگر نقش برجستهای نداشتند، در میان ما نقش بعضی عناصر خیلی برجسته بود مثلا مرحوم آیت كه واقعا آدم خبرهای بود، دكترای حقوق داشت و روی مشروطه خیلی كار كرده بود، قواعد مجلس را میدانست، در تدوین آئین نامه شركت داشت و به نحو احسن از اختیارات نمایندگی استفاده میكرد. در این بین دسته های كوچك موثری هم بودند مثل شهید دیالمه كه عدهای دور ایشان بودند و كارهای قدرتمندانهای میكردند و غصه ناهماهنگی با حزب و دیگر جاها را نداشتند.
آقای احمد توكلی

خاطرهای از آقای مرادزاده

قرار بود آن روز شهید رجائی بعنوان نخستوزیر بنیصدر از مجلس رأی اعتماد بگیرد. بنیصدر خیلی مقاومت كرده بود تا بتواند جلو نخستوزیری شهید رجائی را بگیرد ولی آن روز به دلیل فشار مدیریت ارشد كشور و مردم، مجبور شده بود رجائی را بعنوان نخستوزیر به مجلس معرفی كند. صبح زود بههمراه یكی از دوستان به مجلس شورای اسلامی رفتم. تا شاید بتوانم بهعنوان تماشاگر ناظر سخنان موافق و مخالف این رأی اعتماد باشم. برای گرفتن كارت در صف ایستاده بودم. مرحوم دكتر دیالمه نماینده مشهد، كه در آن روزها سخنرانیهای تند و داغی علیه بنیصدر میكرد و چند نوار سخنرانیش به دستم رسیده بود، دیدم؛ كه وارد شد. جوانی بود خوشسیما و مصمم. صدایش كردم. به كنار صف آمد. با وی احوالپرسیس كردم و گفتم كه از حامیان وی در بوشهر هستم و آمدهام تا در جلسه علنی مجلس شركت نمایم. با كمال تواضع كارتی را به من داد و با همین كارت در جایگاه تماشاچیان حاضر شدم و آن روز را به پای سخنان تند مخالفین و موافقین این رای اعتماد نشستم و چون امام(ره) از حامیان سرسخت ایشان بود وی در آن روز رأی اعتماد گرفت و نخستوزیر شد.
آقای حاج خلیل مرادزاده


واقعه هفتم تیر و شهدای مجلس شورای اسلامی

یك روز پس از سوءقصد به جان آیت ا... خامنهای در ششم تیر ماه 1360، در ساعت 20 و30 دقیقه شامگاه روز یكشنبه هفتم تیر ماه 1360، جلسهای در سالن اجتماعات دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی واقع در سرچشمه تهران برگزار شد.

نوای ملکوتی قرآن کریم در فضای سالن طنین انداخته بود و صالحان را بشارت تحقق وعدهی الهی میداد. پس از پایان قرائت قرآن کریم و اعلام برنامه، آیت الله بهشتی آغاز سخن نمود. بحث دربارهی تورم بود، اما عدهای از اعضا خواسته بودند که راجع به انتخابات ریاستجمهوری نیز صحبت شود. دکتر بهشتی سخنانش را با این جملات آغاز کرد:

«ما بار دیگر نباید اجازه دهیم، استعمارگران برای ما مهرهسازی کنند و سرنوشت مردم ما را بهبازی بگیرند. تلاشکنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را بهبازی نمیگیرند، انتخاب شوند.»

این کلمات که از لبان حقگوی ایشان بیرون تراوید. ناگهان برقی جهید و نوری خیرهکننده و صدایی مهیب برخاست و در كمتر از یك ثانیه، از سالن جلسات حزب جمهوری اسلامی جز تلی از خاك چیزی نماند.

وضعیت كشور پس از این حادثه خیلی سخت بود. مجلس در مرز سقوط از نظر عدد قانونی قرار گرفت. رئیس شورای عالی قضایی، دكتر بهشتی به شهادت رسیده بود و شورای ریاست جمهوری كه پس از عزل بنیصدر تشكیل شد نیز مهمترین عضوش را از دست داد. چهار عضو فعال كابینه و چند تن معاون وزیر هم در میان آنان بودند. حزب جمهوری كه محور تنظیم امور كشور بود، هفت عضو شورای مركزی و دبیركلش را در یك لحظه از دست داده بود. شورای عالی دفاع، با عزل رئیس جمهور، شهادت دكتر چمران، دكتر بهشتی و نیز با وضعیت جسمانی آیت ا... خامنهای حال و روز خوبی نداشت.

انفجار دفتر مركزی جمهوری اسلامی در تهران و شهادت 72 تن از برجستگان و نیروهای لایق و كارآمد انقلاب، عكسالعمل استكبار جهانی و عوامل داخل آنها در قبال بركناری بنیصدر و حذف ضد انقلاب از صحنه سیاسی كشور توسط مسئولین نظام اسلامی بود. عامل بمبگذاری، منافق نفوذی به نام محمّدرضا کلاهی بود که خود جزء نیروهای خدماتی حزب بهحساب میآمد و پس از انفجار موفق به فرار گردید و راهی فرانسه شد. عوامل این حادثه بزرگ معتقد بودند كه در اثر كشتار مسئولان عالی رتبه، اوضاع كشور به هم میریزد و انقلاب اسلامی از بین خواهد رفت.

اما با امداد الهی و با حضور معدود مردان سیاسی در كنار رهبر انقلاب، اوضاع سیاسی كشور دوباره كمی سامان گرفت و این روز به خاطر شهید بهشتی، مرد شماره اول پس از رهبر انقلاب كه رئیس قوه قضائیه بود، روز قضائیه نامگذاری شد.
[/h]
 

razavi

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شهید عبدالحمید دیالمه (شهید با بصیرت )

[h=1]
نظر شهید دیالمه در خصوص میر حسین موسوی
همین الآن افرادی كاندیدا هستن برای بعضی از وزارت خانه ها كه به اعتقاد من خط فكریشون درست نیست ولی متأسفانه كاری نمی توانم بكنم فقط می توانم یك رأی مخالف بهشون بدم و یكی از نمونه هاش جناب آقای سید(میر)حسین موسوی است، سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی.

اعتقاد به این است كه خط فكری او خط فكری جنبش مسلمان مبارز و پیمان و غیره می باشد، البته نمی خواهم بگویم كه عضو آن سازمان، گروه و چه هست ولی جهت فكریش همونه و اگر رجوع بكنید به روزنامه ها می بینید در خیلی از جاهاش این خط مشی رو طی می كند در حالی كه من روزنامه و اینارو من از دید حزب نمی بینم بلكه من اینارو فقط از پایگاه ایشون می بینم و الا اینارو هیچ كدوم را به حساب حزب نمی گذارم و نه به عنوان نیروهای مومن، معتقد، مخلصی كه در حزب هستند بلكه شخصاً به نام ایشون می گذارم.

و با توجه به موضع گیری هایی كه در روزنامه ایشون مطرح شده برای مثال ویژه نامه ای برای تختی چاپ می كنه، برای مصدق مطلب چاپ می كند، اما حتی یك خط در مورد آیت الله كاشانی نمی نویسد.

بروید ببینید در روزنامه های اون زمان رو اگر یك خط حتی یك خط در مورد آیت الله كاشانی قبل و بعد از سالگرد ایشان در این روزنامه آوردید من اسمم را عوض می كنم، اما ویژه نامه هایی درباره تختی چاپ می كنه در حالی كه تختی فقط جزو جبهه ملی بوده و یك كشتی گیر بود والله شما به خاطر كشتی گیر بودنش از او مقاله چاپ می كنید و نه فقط به خاطر جبهه ملی بودنش زیاد از او صحبت و مقاله چاپ می كنید و الا تختی هم همانند صدها هزار نفر كشتی گیر دیگر مانند سید عباسی، حبیبی و غیره داشتیم، چرا اونارو مطرحشون نمی كنن، چرا برای اونا ویژه نامه چاپ نمی كنن

پس حتماً به خاطر باند جبهه ملی شون بوده است، تجلیل هایی از مصدق می كنن، بعد از اینكه آقای فلسفی در نماز جمعه علیه مصدق صحبت كرد مقاله ای علیه ایشون رو كدام روزنامه نوشت همین روزنامه جمهوری اسلامی كه به اسم خیابان مصدق نوشت و شدیداً آن را كوبید و حتی یك شب كه من در جایی صحبت می كردم تمامی این حرف ها را گفتم كه بعد از صحبت های من آقای موسوی برای دفاع از خود بلند شد و گفت ما اینا رو نمی پذیریم به دلیل اینكه نمی خواهیم شیوه های آسیب پذیری و كمونیستی رو در ایران ایجاد بكنیم.

البته لفظ را اشتباه به كار می برد اما من برداشتی را كه از گفتن این مطلب بیان كرد عرض می نمایم برداشت ایشان این بود كه در شیوه های كمونیستی كه ما یك چیزی رو كه در سابق اتفاق افتاده و در تاریخ مجدداً بیایم دنبال گیری كنیم و در موارد فعلی به آن تجسم بدهیم و بزرگش كنیم، مثلاً اگر كاشانی یا مصدقی آن زمان بود حالا بیاییم الآن هم یك مصدق و كاشانی بسازیم. البته سابقه های مكرر هم درگروه های منفی داشته از جمله بودنش در گروه نخشب كه جزو بافت او بوده است و با پیمان و سامی در این باند نخشب بودند كه بعد از مدتی از هم جدا شدند كه پیمان گروه جنبش مسلمانان را درست كرد و سامی گروه جاما را درست كرد ولی آقای موسوی به ظاهر می فرماید كه من یك آدم مستقل هستم و در واقع همون شیوه فكری رو امروز داره و به اعتقاد من در داخل روزنامه هم دقیقاً این شیوه فكری رو اعمال كرده و برای مثال از نماینده های عضو جنبش مسلمان مصاحبه كرده و مقاله های بلند بالایی در صفحه اول با تیتر درشت در مورد قضیه تالبوت نوشته و عكس های مختلفی را در اندازه های مختلف در این مورد به چاپ رسانده و حتی یك بار عكس پیمان را در صفحه اول جمهوری اسلامی چاپ می كند.​

نظر شهید دیالمه در خصوص زهرا رهنورد همسر آقای موسوی

و از آنجا كه همسر آقای موسوی خانم زهرا رهنورد كه یك مشت مزخرف هایی در مورد اسلام را در كتاب هایی مانند: طلوع زن مسلمان، همگام با یوسف، قیام موسی و هر چه از این مسائل توانسته به هم بافته و از آنجایی كه او زیاد سابقه مسلمونی ندارد چه جور شده است كه حالا به عنوان مفسر قرآن شده .معلوم نیست دنیا در دست كیه كه هر كس می خواهد یك ساله مفسر قرآن می شود.

در همین كتاب طلوع زن مسلمان این خانم تمام جملاتی كه مربوط به نهج البلاغه علی (ع) بوده است به فارسی در این كتاب نوشته و بعد به عنوان تبلیغات ارتجاعیون علیه زن آن را به شدت كوبیده است و هر كس هم كه اینها را می خواند اصلاً متوجه نمی شود كه تمامی مباحث از عین متن نهج البلاغه می باشد.

برای مثال یكی از آن جمله ها این است كه: (غیرت برای مرد از ایمانش است و برای زن كفر) در صورتی كه این جمله عین متن نهج البلاغه بوده و ایشان با نوشتن این متن به شدت این موضوع را كوبیده است در حالی كه در نهج البلاغه آماده است: (غیره الرجال من الایمان و غیره المراه كفر) غیرت برای مرد از ایمانش هست و برای زن كفر كه این جمله را به فارسی نوشته و هر كس كه این متن را می خواند با خود بگوید كه متحجرین عجب چیزهای مزخرفی گفتن و یا یك شیوه ای را به كار برده است كه از نظر من شیوه خوبی است كه می گن برای اینكه انسان بخواهد خوب جا بیفتد موضوعی كه در اسلام مطرح نیست مطرح بكند و بعد بكوبد .

فرض می كنیم مثلاً شما اصلاً دایی ندارید، عمو ندارید بعد ما بیایم طرح بكنیم كه یك عده می گن عموی فلان كس ساواكی و بعد شروع كنیم در مورد این مسئله 20 یا 30 صفحه در مورد او نوشته و صحبت كنیم خوب پس هیچ كسی نمی آید از ما بپرسد كه آقا فرد اصلاً وجود خارجی دارد كه اینگونه در مورد آن صحبت می كنید چگونه ثابت می كنید و یا برای مثال در همین كتاب طلوع زن مسلمان یك متن دیگر است كه به این صورت نوشته شده است كه (زن از دنده چپ مرده) اول این موضوع را در 20 یا 30 صفحه شرح داده و همه هم می گن چه زن خوبی چقدر از زن ها دفاع می كند همش هم با استدلال قرآنی، حدیث، روایت و... هیچ كس هم نمی پرسد كه اصلاً كی گفته كه زن از دنده چپ مرده كه تو داری ردش می كنی اصلاً همچنین مسئله ای از كجا آمده كه در 20 تا 30 صفحه به رد كردن و كوبیدنش می پردازی و...

همچنین با ایشان به عنوان زن متفكر اسلامی مصاحبه می كردند و در تلویزیون در مورد مباحث زنان به صحبت می پرداختند و همچنین در دانشگاه ها به سخنرانی می پرداخت و در یكی از دانشگاه های ادبیات مشهد به سخنرانی پرداخت كه در این بیان سوالی راجع به یكی از خطبه های معروف نهج البلاغه مطرح شد كه زن ها نقص دارند پرسیده كه ایشان اینگونه پاسخ دادند، اصلاً این حرف به درد نمی خوره و همچنین چیزی در نهج البلاغه نداریم كه بعضی ها به صحبت های او اعتراض كردند ولی خانم زهرا رهنورد گفت كه شماها به این خاطر به این مسئله اعتراض دارید زیرا كه مردان شما بر شما تسلط دارند كه در این میان در میان دانشجویان شلوغ و پلوغ شد و خانم رهنورد برای آرامش آنها چند دفعه اعتراض كرد كه من دارم سخنرانی می كنم كه این افراد به آرامش دعوت نشدند و ایشان سخنرانی را ترك و قهر كردند و همه از این كار او تعجب كردند.
[/h]
 
بالا