سلام به همه محبان و پیروان امام حسین(ع):
عمر فرزند "جناده بن كعب" و "مجريه بنت مسعود خزرجي" منسوب به طائفه خزرج و از انصار مدينه بوده یازده ساله بود. عمرو به همراه خانوادهاش در مكه به خدمت امام (ع) شرفياب شده و به همراه ايشون به كربلا رفتن. در روز عاشورا پس از شهادت پدرش به نزد اباعبدالله (ع) رفت و از حضرت اجازه جهاد خواست. امام (ع) در پاسخ ایشون فرمودن: اين نوجوان پدرش در حمله اول كشته شده، شايد مادرش راضي نباشه. كه اون به ميدون بياد. عمر پاسخ داد: عمر جواب داد: "ان امي امرتني"، مادرم اصرار كرده كه عازم ميدون جهاد شوم.
پس با اجازه امام عازم ميدان نبرد گشت و اون رجز تاریخی خودش رو خوند:
امیری حسین و نعم الامیر/ سرور فواد البشیر النذیر
علی و فاطمه والده/ فهل تعلمون له من نظیر
له طلعة مثل شمس الضحی/ له عزة مثل بدر منیر
علی و فاطمه والده/ فهل تعلمون له من نظیر
له طلعة مثل شمس الضحی/ له عزة مثل بدر منیر
امير من امام حسين (ع) است و چه خوب اميري ميباشد. او مايه شادي دل پيامبر (ص) بشير و نذير بود. پدرش حضرت علي )ع ) و مادرش فاطمه (س) است. آيا شبيهي براي من ميشناسيد. امروز رنگين ميشود از خون آدمهاي پستي كه قرآن را به خاطر ياري اشرار ترك كردند. قسم به الله، پروردگارم كه پيوسته فاسقين را با شمشيري بران و تيز ميزنم.
عمر پس از نبردي سخت به شهادت رسيد. لشگريان ابن سعد، سرش رو از تنش جدا كردن و به سمت خيمهها انداختن. مادر این شهید بزرگوار(بحریه بنت مسعود الخزرجى) شهید سر رو برداشت، بوسید و صدا زد: أحسَنّت یا بُنَی، یا ثمره فؤادی، یا قرهَ عَینی؛ ای نور چشمم، ای عزیزم، فرزندم هستی، دوستت دارم، اما دشمنان بدانید ما امانتی را که در راه خدا دادهایم پس نمیگیریم.
بعد سر رو به طرف دشمن پرتاب کرد و آن سر به مردى خورد و اون رو از پا در آورد، بعد از اون عمود خیمه رو برداشت و حمله کرد که به وسیله آن بجنگه. امام حسین «:علیه السلام:» این بانوی با ایمان و صبور رو به خیمه زنان برگردوند. نام عمروبن جناده در زیارت ناحیه مقدسه اومده.
واقعا کسی که تحت تربیت چنین مادری بوده، می تونه به چنین مقام بالای برسه، درود خدا بر مادر عمربن جناده.
حالا نوبت شماست.
بسم الله...