اشعار ولادت امام موسی کاظم علیه السلام

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
اگر بر آید چو مرغى ز پیکر خسته ‏ام پر
پرم سوى بارگاهى که باشد از عرش برتر
به بارگاهى که در آن، هزار موسى بن عمران
براى خدمت کند رو، به عرض حاجت زند در
به بارگاهى که یوسف گرفته دست توسل
بر آستانى که آن را گرفته یعقوب در بر
خلیل را کعبه ى جان، ذبیح را قبله ى دل
مسیح را بیت اقصى، کلیم را طور دیگر
هزار داوود آنجا زبور برگرفته بر کف
هزار عیسى بن مریم نهاده انجیل بر سر
بریز هست خود از کف، بر آر نعلین از پا
بیا چو موسى بن عمران به طور موسى بن جعفر
امام ملک ولایت، چراغ راه هدایت
محیط جود و عنایت، چراغ و چشم پیمبر
امام کلّ اعاظم که کنیه ى اوست کاظم
نظام را گشته ناظم، سپهر را بوده محور
حدیث خلق خصالش، حکایت خلق احمد
کلامى از کظم غیظش، روایت عفو داور
مقام والاى او بین، نیا و ابناى او بین
هم اوست شش بحر را دُر، هم اویَم هفت گوهر
ثناى او روح قرآن، ولاى او کل ایمان
نداى او حکم احمد، عطاى او جود حیدر
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار ولادت امام موسی کاظم علیه السلام

مژده‏ اى دل که به ما تاج سرى داد خدا
شب ما سوته دلان را سحرى داد خدا
سجده شکر به جا آر که از رحمت خویش
تیر جانسوز دعا را اثرى داد خدا
شجر طیبه ى گلشن طاها را باز
هم ثمر داده و هم برگ و برى داد خدا
تا که اسلام قوى گردد و الحاد ضعیف
صدف بحر ولا را گهرى داد خدا
اى صبا فاطمه را مژده بده کز ره لطف
صادق آل نبى را پسرى داد خدا
ملک از کنگره ى عرش برین مژده دهد
که به ما ناجى نیک و سیرى داد خدا
بهر آزادى ابناء بشر بار دگر
به بشر رهبر فریادگرى داد خدا
تا کند زیر و زبر کاخ ستم را اى دل
مژده ‏ى آیت فتح و ظفرى داد خدا
تا به پرواز در آید به جهان طایر فکر
امشب از شوق و شعف بال و پرى داد خدا
شادمانم من ژولیده که از رحمت خود
به من بى هنر امشب هنرى داد خدا
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار ولادت امام موسی کاظم علیه السلام

آنجا که عاشقی است همیشه فضای ماست
درمرغزار دربه دری ردپای ماست
وقتی که نان سفره ما از محبت است
صد ها هزار حاتم طائی گدای ماست
دین وطریقت همه انبیا علیست
ای مدعی بدان تو که این ادعای ماست
ناخالص است دین بدون علی سرشت
شاه غدیر صاحب رکن ولای ماست
مثل کلیم تکیه به جایی نمی زنیم
وقتی که عشق حضرت موسی عصای ماست
موسای ما زنسل شهنشاه خیبر است
نوری ز طیف عاطفه موسی بن جعفر است
شکر خدا که بنده ایمانی اش شدیم
کشتی شکسته ی یم طوفانی اش شدیم
ما در پناه چتر ولایش نشسته ایم
خیس از نزول رحمت بارانی اش شدیم
مارا گره زدند به زلف رهای او
آزاد عالمیم که زندانی اش شدیم
اولاد او به کشور ما آمدند وما
خادم شدیم و نوکر ارزانی اش شدیم
هم خاکبوس دختر او در میان قم
هم ریزه خوار پور خراسانی اش شدیم
خاک وزمین ما همه در اختیار اوست
ایران امام زاده سرای تبار اوست
در هفتمین حضور زمینی آسمان
او شد بلند مرتبه جمع خاکیان
آری ملاک سنجش ایمان ولایت است
ما شاکریم او شده هفتم اماممان
ما با وجود او بخدا گم نمی شویم
زیرا که او به شیعه دهد راه را نشان
با عشق او به وقت حساب وکتاب وقبر
وا میشود زبان فرو بسته در دهان
او سومین لقب گرفته به باب الحوائج است
حاجت نمی برم بخدا پیش این وآن
حاجت روا شدن زدرش کار ساده است
این کمترین عنایت این خانواده است
امشب صلای آمدن عید میزنم
خود را به حال مستی تشدید میزنم
با عشق او برای طپش های عاشقی
بر قلب خود علامت تمدید میزنم
تمثال آفتابی اورا به روی دل
بختم اگر که آمد وتابید میزنم
محتاج هستم ودر کوی کریم را
دارالاجابت است وبه امید میزنم
گاهی میان خاطره از پشت میله ها
اورا به عشق خال لبش دید میزنم
تادیدمش دلم از غصه آب شد
کوه دلم زآتش عشقش مذاب شد
عمرش میان غربت بی یاورش گذشت
رنج هزارساله برآن پیکرش گذشت
حسرت کشیده چون پدری گیسوان او
درحسرت نوازشی از دخترش گذشت
او مرگ خویش را زخدا عاشقانه خواست
ازبس بلا کشید که آب ازسرش گذشت
وقتی به زیر مشت ولگد ها شکسته شد
دانست آنچه بر بدن مادرش گذشت
اما اسارتش که به زینب نمی رسد
او شعله از اصابت با معجرش گذشت
زینب اسیر کوچه وبازار شام شد
زن بود و وارد صف اغیار شام شد
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار ولادت امام موسی کاظم علیه السلام

چون گل گلزار صادق پرده از رخ برگرفت
عالم از نور جمالش جلوه ى دیگر گرفت
آفتاب صبح صادق آنکه از صبح ازل
روشنى خورشید از آن ماه بلند اختر گرفت
در مکنون پرورش چون یافت در مهد صدف
شد حمیده خو چو خو، در دامن مادر گرفت
موسى کاظم امام هفتمین نور خدا
آنکه نور عارضش آفاق سرتاسر گرفت
آنکه روشن از جمالش گشت آیات خدا
وانکه رونق از کمالش شرع پیغمبر گرفت
هم ادب رونق از آن گنجینه آداب یافت
هم سخن زیور از آن کلک سخن گستر گرفت
شد رها از بند محنت آنکه از صدق و صفا
دامن باب الحوائج موسى جعفر گرفت
از در باب الحوائج روى حاجت بر متاب
زانکه فیضش چشمه از سر چشمه ‏ى داور گرفت
در صف محشر شفاعت یافت آنکو چون رسا
دامن موسى بن جعفر در صف محشر گرفت
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار ولادت امام موسی کاظم علیه السلام

ای هــزاران مـوسیَت از طـور آورده سلام
وی مسیحا برده بر حبلالمتینت اعتصام
موسـی جعفـر، امـام العـارفین، نـورالهدی
روی قرآن، پشت دین، کهف التقی، خیرالانام
گوهر ششبحر نـور استی و بحـر پنج دُر
خــود امـام ابـن امـام ابـن امـام ابن امام
صحن زیبایت همـان صحن امیرالمؤمنین
کـاظمینت کـربلا و مـرقدت بیـتالحرام
جان به خاک آستانت فرش چون بال ملک
دل در اطراف حریمت چون کبوتر گِردِ بام
هر دری از صحن زیبایت دو صد بابالمراد
هـر قـدم از خـاک زوّار تـو یک دارالسلام
با همه ایمان کـه دارم کفـر نعمت کردهام
گر به صحنینت برم از جنّت و فردوس، نام


با تـولاّی تــو از اوّل حیــاتم شـد شروع
از تو گفتم، از تو گویم، تا شود عمرم تمام
کظم غیظت برده از دشمن هزارانبار دل
مهربانیهـات داده زخــم دل را التیــام
نه به دوزخ کار دارم، نه به محشر، نه بهشت
دوست دارم تا که در این آستان باشم غلام
چـارده معصـوم را بــالله زیارت کردهاست
هر که بر این آستان از دور گوید یک سلام
تـا ز راه دور قبـرت را زیــارت میکنم
بـوی جنت آیدم از چار جـانب بر مشام
ای مقـام «قاب قوسینِ» تـو در مطمورهها
وی میان سلسله با حیّ سبحان همکلام
خصم در زندان اسیرت کرده، کو تا بنگرد
طایـر آزادگـی بـر روی دسـت توست رام
دست در زنجیر و پا در کند و پیشانی به خاک
ذکر بر لب، روز و شب، اشکت به دیده صبح و شام
پای تابـوت تـو هم حتی اهانت شد به تو
خوب بگرفتنــد از فرزنــد زهــرا احترام
روز و شب با دوست در زیر غل و زنجیرها
حال میکردی هماره، ذکر میگفتی مدام
گاه در ذکر سجود و گاه در ذکر رکوع
گاه در حـال قعود و گاه در حال قیام
«سندی شاهک» رسانْدَت بر بدن، آزارها
آن یهودی خواست کز اسلام گیرد انتقام
روزها را روزه، شبها در مناجات و نماز
دوره سالت به زندان بود چون ماه صیام
یوسف زهرا! شنیدم بر رخت سیلی زدند
با کدامین جـرم مولا؟ بـا کدامین اتهام؟
پیکرت بر تختهای با آنچنان جاه و جلال
تختـۀ در بـود روی شانـۀ چندین غلام
بود جسمت بر زمین، چون پیکر جدت سه روز
گریه بر مظلومیات میکرد چشم خاص و عام
نه تنت بر خاک عریان، نه سرت بر نوک نی
نه حریمت را کسی آتـش زد ای عالی مقام!
نه تصـدّق داد کـس در کوفـه بر معصومهات
نه عزیـزان تــو را بردنــد سـوی شهـر شام
تا جهان باقی است باید بهر جدت گریه کرد
آنکه بی او گریه بر هـر دیـدهای باشد حرام
اشـک او از دیــدۀ هــر شیعه ریـزد متصل
داغ او در سینههــا پیوستـه باشـد مستدام
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار ولادت امام موسی کاظم علیه السلام

هر شاعري ست در تب تضمين چشم تو

از بس سرودني ست مضامين چشم تو

چشم جهان به مقدمت اي عشق روشن است
از اولين دقايق تکوين چشم تو

ما را اسير صبح نگاه تو کرده است
آقا کرشمه هاي نخستين چشم تو


از ابتداي خلقت عالم از آن ازل
شيعه شدم به شيوهی آئين چشم تو

ميشد چه خوب نور خدا را نگاه کرد
از پشت پلکت از پس پرچين چشم تو


امشب شکوه خلد برين ديدني شده
وقتي شده ست منظر و آئينه چشم تو

گل کرده بر لب غزلم باغی از رطب
امشب به لطف لهجهی شیرین چشم تو

چشم تو آسمان سخا و کرامت است
آقا خوشا به حال مساکین چشم تو

حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است
در انتظار لحظهی آمین چشم تو

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشهی چشمی به ما کنند

چه عالمي ست عالم باب الحوائجي
با توست نورِ اعظم باب الحوائجي

مهر تو است حلقهی وصل خدا و خلق
داری به دست خاتم باب الحوائجی

در عرش و فرش واسطهی فیض و رحمتی
بر دوش توست پرچم باب الحوائجی

در آستانهی تو کسی نا امید نیست
آقا برای ما همه باب الحوائجی

بی شک شفیع ماست نگاه رئوف تو
در رستخیز واهمه باب الحوائجی

دیوانهی سخای ابا الفضلی توام
مانند ماه علقمه باب الحوائجی

صحن و سرات غرق گل ياس مي شود
وقتي که ميهمان تو عباس مي شود

در ساحل سخاوت درياي کاظمين
مائيم و خاک پاي مسيحاي کاظمين

با دست هاي خالي از اينجا نمي رويم
ما سائليم، سائل آقاي کاظمين

رشک بهشتيان شده حال کسي که هست
گوشه نشين جنت الاعلاي کاظمين

نور الهي از همه جا موج مي زند
توحيدي است بسکه سراپاي کاظمين

داریم در جوار حرم، حق آب و گِل
خاتون شهر ما شده زهرای کاظمین

ما ريزه خوار صحن و سراي کريمه ايم
اين افتخار ماست، گداي کريمه ايم

در سايه سار کوکب موسي بن جعفريم
ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم
فيضش به گوشه گوشهی ايران رسيده است
يعني گداي هر شب موسي بن جعفريم

هستي ماست نوکري اهل بيت او
ما خانه زاد زينب موسي بن جعفريم

قم آستان رحمت آل پيمبر است
در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم

با مهر و رأفتش دل ما را خریده است
ما بندهی مُکاتَب موسی بن جعفریم

چشم اميد اهل دو عالم به دست اوست
مات مرام و مشرب موسي بن جعفريم

حتي قفس براش مجال پرندگي ست
مديون ذکر و يارب موسي بن جعفريم

دلسوخته ز ندبهی چشمان خسته اش
دلخون ز ناله و تبِ موسي بن جعفريم

آتش زده به قلب پريشان، مصيبتش
با دست بسته غرق سجود است حضرتش

از طعنه هاي دشمن نادان چه ميکشيد
بين کوير، حضرت باران چه ميکشيد

در بند ظلم و کينهی قوي ستمگري
تنها پناه عالم امکان چه ميکشيد

خورشيد عشق و رحمت و نور و سخا و جود
در بين اين قبيلهی عصيان چه ميکشيد

با پيکرش چه کرده تب تازيانه ها
با حال خسته گوشهی زندان چه ميکشيد

شکر خدا که دختر مظلومه اش نديد
باباي بي شکيب و پريشان چه ميکشيد

اما دلم گرفته ز اندوه ديگري
طفل سه ساله گوشهی ويران چه ميکشيد

با ديدن سر پدرش در ميان طشت
هنگام بوسه بر لب عطشان چه ميکشيد

وقتي که ديد چشم کبودش در آن ميان
خونين شده تلاوت قرآن چه ميکشيد

مي گفت با لب پر از آهي که جان نداشت:
اي کاش هيچ سنگدلي خيزران نداشت:53:


 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار ولادت امام موسی کاظم علیه السلام

بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر
کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر
قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل
آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر
صادق آل نبى را داده حّى بى نیاز
از براى تشنگان علم، دریایى دگر
گرچه زهرا را به عالم نیست همتایى، ولى
شد حمیده با چنین فرزند،زهرایى دگر
اى صبا بر گو به زهرا دیده روشن چون خدا
داده بر فرزند تو شمس دلارایى دگر
گر که مریم مام یک عیسى بود، حق از کرم
داده بعد از پنج عیسى بر تو عیسایى دگر
از پى ترویج دین و حفظ قرآن مجید
هادى ما در طریقت گشته مولایى دگر
تاجهان مرده را زانفاس گرمش جان دهد
زد قدم دراین جهان اینک مسیحایى دگر
یوسفى آمد که یوسف هم بود زندانیش
زانکه زندان رفتن او راست معنایى دگر
تا کنداز ریشه بنیاد بنى العباس را
زد قدم امروز انسان ساز فردایى دگر
تا که در عالم به آقایى رساند شیعه را
حق به آقایى خود آورده آقایى دگر
غیر آل للَّه ‏ما را نیست در محشر شفیع
از در دربار آنان پس مرو جایى دگر
در جزا برگ عبور ما به امضاءبسته است
معتبر جز مهر آنان نیست امضایى دگر
گر به تیغى بند بند شیعه را سازى جدا
در سرش جز عشق آنان نیست سودایى دگر
شعر من ران ملخ هست ومن (ژولیده) مور
غیر اینم بر سلیمان نیست کالایى دگر
:53:
 
بالا