اب و حسین ع

[نورا]

​

​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[/FONT]
​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نمی دانم بگویم:[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آب و حسین...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آب و عباس...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و یا بگویم:[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آب و اصغر...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]عطش با هر کدامشان به طرق مختلفی عجین گشته...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]طاقت گفتن و شنیدن از آب و اصغر و آب و عباس را نه من دارم و نه تو...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از آب و حسین را نیز تاب نمی آوریم.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما باید بگویم تا بدانی این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]حسین نیز مانند تمام موجودات هستی حق نوشیدن از آب را داشت.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما آن لعیمان او را از نوشیدن بازداشتند.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما حسین دردانه ی خداست.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چهار نوع آب به حسین ارزانی داشت.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یکی آب کوثر است.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آن هنگام که ارباب و یارانش بر خاک غلتیدند و به شهادت رسیدند، پیامبر با جامی از آب کوثر به استقبالشان شتافت و از آن ها رفع عطش کرد.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]حتی بعضی از شهدا قل از جان دادن سیراب شدند.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]علی اکبر از میدان نبرد با لب هایی خشک بازگشت.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]_ پدر جان! تشنگی امانم را بریده...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]قطره آبی هست تا عطش جانم فروکش نماید؟![/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]حسین از روی جوانش شرمنده شد و حلقه ی اشک که در چشمانش نشست، سر را به زیر افکند.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]با همان سرافکندگی وعده داد:[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به زودی جدت با جامی از کوثر سیرابت خواهد کرد.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اکنون اکبر ارباً اربا شده...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]صدایی از میدان شنیده می شود:[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پدرجان! این جدم رسول خداست که مرا از کوثر نوشاند و جامی نیز برای تو در دست دارد. بشتاب...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دلم می گوید ارباب تا لحظاتی پس از شهادت آن جام را ننوشید.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اگر بپرسی چرا هرچه که بگویم خودت باید حقش را در تنهایی خودت ادا کنی.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نمیدانم خودت را میزنی یا اشک می ریزی.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما میخواهم بگویم اگر بصیرت کافی داشتیم باید می مردیم.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به همان اشک و زدن اکتفا می کنم و می گویم برایت...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ارباب کشته در قتله گاه بود.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]جام در دست...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نگاهش به خیام بود.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]هنوز در خیمه ها کودکان شکم خود را به زمین می مالیدند.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]هنوز رباب به یاد شش ماهه می گریست.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دخترک سه ساله از لب هایش خون می چکید.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گوش هایش هنوز سالم بود.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ولی دقایقی دیگر آن ها هم خونین می شد.[/FONT]​

 

[نورا]

پاسخ : اب و .......

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]هیچ می دانی که خداوند از این آب برای من و تو نیز سهمی قرار داده؟![/FONT]
​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آری...[/FONT]
​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آب کوثر برای سوگواران حسین...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاید بگویی بارها شنیده ای که پاداش بسیاری از کارها، نوشیدن جامی از کوثر خواهد بود.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما فرقش در این است که به هنگام نوشیدن دیگران از کوثر، شادمانی سراسر وجودشان را در بر می گیرد.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما نوشیدن سوگواران حسین از آب کوثر، باعث شادمانی این حوض می شود.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دومین آب اعطایی خداوند، آب حیات است.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وقتی من و تو اشک می ریزیم برای اربابمان، این اشک ها با اب حیات آمیخته می شود و آن را شیرین می کند.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به قول قاسم...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اهلا من العسل...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]سومین آب اعطایی را که گفتم، اشک بریز.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آخر این آب، همان اشک چشم های من و توست.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اشک هایی که برای مصیبت ارباب می ریزیم.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چرا که اوست قتیل العبرات...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و چهارمین آب...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]«شیعتی ما ان شربتم عذب ماءٍ فاذکرونی»[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نمی دانم آب که می نوشی حسین می گویی یا، عباس...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاید هم یاد سه شعبه و علی اصغر می کنی.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]این چهار حق حسین بود از آب...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما تشنه ماند و این تشنگی نیز بر چهار عضو از اعضای ارباب تاثیر ژرف تری نهاد.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]لب ها از شدت عطش خشکیده...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]جگر، به دلیل نرسیدن آب تکه تکه شده...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]زبان ارباب به دلیل تشنگی به طور غیر ارادی حرکت می کرد و پاره شده بود.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وای حسین...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و چهارمین عضو...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چشمان زیبای ارباب...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آه...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]می گویند چشمانش تار شده بود و اطراف را بسان دود می دید.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یا حسین...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وای حسین...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آه حسین...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ای فدایی حسین![/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دانستی که اربابمان صاحب تمام شریعه هاست، حتی در جهان ابدی...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما ظهر عاشورا، کودکانش از تشنگی فریاد العطش سر می دادند.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]العطش عمو عباس...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]العطش عموجان...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به داد اصغر برس ابوالفضل...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بیا هم نوا با کودکان خیام فریاد العطش سر دهیم.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بیا از عمو عباس رقیه جام کوثر را بگیریم.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بیا تشنه ی عشق حسین شویم.[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تشنه ی عشق کسی که در صفین و قادسیه، مردم کوفه را سیراب کرد اما کوفیان...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خوش داشتند حرمت مهمان کربلا[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تشنه ی عشق کسی شویم که آب رود فرات هدیه ی خداوند بود به مادرش...[/FONT]​

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]عاشورا نزدیک است...[/FONT]
http://www.mokhtarnameh72.blogfa.com/category/19
​

 

[!!SaeeD!!]

پاسخ : اب و حسین ع

نورا خانم گرامی مثل همیشه مطلب فوق العاده ای گذاشتند،

یه مطلبی شنیدم، دل منو که بد جوری سوزوند،

شاید جای بیان کردنش اینجا باشه:

همون طور که نورا خانم فرمودند همه ی شهدای کربلا قبل از شهادتشون از دست رسول الله سیراب شدند...

اما حضرت اباالفضل علیه السلام آب رو از پیامبر قبول نکردند و فرمودند:

برادرم و مولام تشنه هستند و من تا ایشون تشنه هستند آب نمینوشم...

و تشنه شهید شدند.

شاید این باشه دلیل باب الحوائج بودن ایشون...

و صلی الله علیک یا اباالفضل العباس...