تكبّر عبارت است از حالتی كه انسان خود را بالاتر از دیگری ببیند و اعتقاد برتری خود را بر غیر داشته باشد. و فرق این با عجب، آن است كه: انسان خود را شخصی بداند، و خود پسند باشد، اگر چه پای كسی دیگر در میان نباشد، ولی در كبر، باید پای غیر نیز در میان آید تا خود را از آن برتر داند و بالاتر بیند. و این كبر، صفتی است در نفس و باطن. و از برای این صفت، در ظاهر، آثار و ثمراتی است كه اظهار آن آثار را تكبّر گویند.
و آن آثاری است كه باعث حقیر شمردن دیگری و برتری بر آن گردد، مانند:
خود داری كردن از همنشینی با او، یا هم خوراكی با او، یا امتناع در پهلو نشستن با او، یا رفاقت او، و انتظار سلام كردن و توقّع ایستادن او، و پیش افتادن از او در راه رفتن، و تقدّم بر او در نشستن، و توجهی با او در سخن گفتن، و به حقارت با او سخن گفتن، و پند و موعظه او را ارزش دانستن، و امثال اینها.
و از جمله آثار كبر است با ناز و آهسته و دامن كشان راه رفتن. و بعضی از این افعال گاهی از حسد و كینه و ریا نیز نسبت به بعضی صادر میشود، اگر چه انسان خود را از او بالاتر هم نداند.
و بدان كه: كبر از بزرگترین صفات رذیله است، و آفت آن بسیار، و گزند آن بیشمار است. چه بسیاراند از خواص و عوام كه به واسطه این مرض به هلاكت رسیدهاند. و چه بسا بزرگان دوران، كه به این سبب گرفتار دام شقاوت گشتهاند. حجاب بزرگی است كه انسان را را از رسیدن به مرتبه فیوضات، و پردهای است بزرگتر برای انسان كه مانع می شود مشاهده جمال سعادات، زیرا كه: این صفت، مانع میگردد از كسب اخلاق حسنه. چون به واسطه این صفت، انسان بر خود بزرگی میبیند، كه او را از تواضع و بردباری، و قبول نصیحت، و ترك حسد و غیبت و امثال اینها منع میكند. بلكه هیچ اخلاق بدی نیست مگر اینكه صاحب تكبّر محتاج به آن است به جهت محافظت عزّت و بزرگی خود. و هیچ صفت نیكی نیست مگر اینكه از آن عاجز است به سبب ترس از فوت برتری خود. و از این جهت آیات و اخبار در مذمت و انكار بر آن خارج از حد شمارش و یاد آوری است.
و آن آثاری است كه باعث حقیر شمردن دیگری و برتری بر آن گردد، مانند:
خود داری كردن از همنشینی با او، یا هم خوراكی با او، یا امتناع در پهلو نشستن با او، یا رفاقت او، و انتظار سلام كردن و توقّع ایستادن او، و پیش افتادن از او در راه رفتن، و تقدّم بر او در نشستن، و توجهی با او در سخن گفتن، و به حقارت با او سخن گفتن، و پند و موعظه او را ارزش دانستن، و امثال اینها.
و از جمله آثار كبر است با ناز و آهسته و دامن كشان راه رفتن. و بعضی از این افعال گاهی از حسد و كینه و ریا نیز نسبت به بعضی صادر میشود، اگر چه انسان خود را از او بالاتر هم نداند.
و بدان كه: كبر از بزرگترین صفات رذیله است، و آفت آن بسیار، و گزند آن بیشمار است. چه بسیاراند از خواص و عوام كه به واسطه این مرض به هلاكت رسیدهاند. و چه بسا بزرگان دوران، كه به این سبب گرفتار دام شقاوت گشتهاند. حجاب بزرگی است كه انسان را را از رسیدن به مرتبه فیوضات، و پردهای است بزرگتر برای انسان كه مانع می شود مشاهده جمال سعادات، زیرا كه: این صفت، مانع میگردد از كسب اخلاق حسنه. چون به واسطه این صفت، انسان بر خود بزرگی میبیند، كه او را از تواضع و بردباری، و قبول نصیحت، و ترك حسد و غیبت و امثال اینها منع میكند. بلكه هیچ اخلاق بدی نیست مگر اینكه صاحب تكبّر محتاج به آن است به جهت محافظت عزّت و بزرگی خود. و هیچ صفت نیكی نیست مگر اینكه از آن عاجز است به سبب ترس از فوت برتری خود. و از این جهت آیات و اخبار در مذمت و انكار بر آن خارج از حد شمارش و یاد آوری است.