خود ارضایی یا خود زنی.....

پرستو

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
منبع: مصاف پورتال


خود ارضایی یا همان استمناء خود زنی و خودکشی روح و روان و جسم است. آیا به راستی خود ارضایی تیشه به ریشه خود زدن است؟ تا چه اندازه با این نظر موافقید؟



خود ارضایی از نظر اسلام ممنوع و حرام است. و وجود بعضی از مشکلات باعث از بین رفتن حرمت این عمل نمیشود.
پیامدهای بسیار خطرناکی برای خود ارضایی وجود دارد که شامل پیامدهای جسمانی، پیامدهای روحی و روانی، پیامدهای اجتماعی و پیامدهای بد معنوی است. اگر برای کسی به هر دلیلی امکان ازدواج نباشد، چنین شخصی تحت هیچ عنوان مجاز نیست روی به گناه و از جمله خود ارضائی آورد بلکه یا باید مقدمات ازدواج خود را از هر راه ممکن فراهم آورد و مشکلاتی که بر سر راه ازدواج او وجود دارد را از بین ببرد و یا خود را کنترل کند و از آلوده شدن به گناه خود را حفظ کند.

تعریف خودارضایی

خود ارضایی که در لغت عرب به آن استمناء میگویند به این معنی است که انسان کاری کند که از خودش منی بیرون آید.
قرآن کریم میفرماید: «وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ إِلَّا عَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکتْ أَیمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیرُ مَلُومِینَ فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ العادُونَ» [1]
در دو جای قرآن کریم این آیات نازل شده است:
اوّل: در سوره مۆمنون هنگامی که صفات مۆمنان را بر می شمارد.
دوّم: در سوره معارج هنگامی که صفات نمازگزاران (مصلّین) را ذکر میکند.
حکایت شده که
شخصی از امام صادق علیهالسلام در مورد این عمل (استمناء) سۆال کرد و حضرت فرمود: «گناهی بزرگ است و کسی که مرتکب این کار زشت شود همانند کسی است که با خود مقاربت و نزدیکی کند و اگر من بدانم کسی با خود این عمل را انجام میدهد با او غذا نخواهم خورد.»
آن شخص از امام سۆال کرد: آیا از قرآن مجید دلیل بر حرمت این کار وجود دارد؟
حضرت این آیه را قرائت فرمود:فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ العادُونَ.» و کسانی که غیر از این دو بجویند از حد خویش تجاوز کرده اند. [2]-[3]



فرد گرفتار آمده به خود ارضایی آخرت خود را تباه می سازد: هیچ کدام یک از آسیب های گذشته، به اهمیت آسیب های معنوی نیست؛ زیرا آسیب های معنوی، جان و دل و به عبارت دیگر کنه حقیقت وجود آدمی را تباه می سازد. خود ارضایی از نظر دین یک گناه است و به تعبیر قرآن زنگار بر دل می نهد: «کلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یکسِبُونَ»؛ «چنین مباد! بلکه اعمال (ناشایست) دل های آنان را زنگار زده است» تذکر
آیه فوق بیان یک حکم کلی است که هر کس از راه غیر ازدواج و مشروع به ارضاء غریزه جنسی خود بپردازد آن شخص از تجاوزکاران محسوب میشود و امام علیهالسلام در اینجا تعیین مصداق کرده است یعنی یکی از موارد و مصادیق این حکم کلی را که استمناء است بیان کرده است وگرنه در خود آیه، کلمه استمناء نیست.[4]
در روایت دیگری آمده است سه گروه هستند که خدا در روز قیامت با آنها سخن نگوید و تبرئهشان نکند و عذاب دردناک دارند،یکی از آنها کسی است که استمناء کند[5]



پیامدهای خود ارضایی


آسیب های جسمانی

در بیمارِ مبتلا به خودارضایی، سه مرحله بیان شده است:
[1. مرحله مشکل ساز: در افرادی که مدتی است گرفتار خودارضایی شده اند، زودرس ترین عوارض ناشی از خود ارضایی عبارت است از:
الف. خستگی و کوفتگی ب. عدم تمرکز حواس ج. ضعف حافظه د. استرس و اضطراب

[2. مرحله گرفتاری شدید: بروز علایم زیر در فرد گرفتار، نشان دهنده آن است که شدت ابتلای وی یا مدت آن بیش از مرحله اول است و در نتیجه عوارض شدیدتری ظاهر شده است:
الف. خستگی و کوفتگی ب. نوسان خلق یا تغییرات سریع خلقی ج. حساسیت بیش از حد و زود رنجی د. کمردرد ه. نازک شدن موها و. ناتوانی جنسی زودرس در جوانی ز. بی خوابی یا بد خوابی و مشکلات مشابه.

[3. مرحله گرفتاری بسیار شدید یا حالت اعتیاد: الف. خستگی و کوفتگی ب. ریزش شدید موها ج. تار شدن دید چشم ها د. وز وز گوش ه. انزال زود رس و غیر ارادی یا خروج منی به صورت قطره قطره و. درد کشاله ران و ناحیه تناسلی ز. دردهای قولنجی در ناحیه لگن و استخوان دنبالچه.


انسان با ادامه گناه، لحظه به لحظه، در تاریکی روحی بیشتری فرو میرود، و به جایی میرسد که گناهانش در نظرش حسنات جلوه میکند، و گاه به گناهش افتخار مینماید! و در این مرحله راههای بازگشت به روی او بسته میشود، و تمام پلها پشت سرش ویران میگردد و این خطرناکترین حالتی است که ممکن است برای یک انسان پیش آید آسیب های معنوی و اخروی

فرد گرفتار آمده به خود ارضایی آخرت خود را تباه می سازد: هیچ کدام یک از آسیب های گذشته، به اهمیت آسیب های معنوی نیست؛ زیرا آسیب های معنوی، جان و دل و به عبارت دیگر کنه حقیقت وجود آدمی را تباه می سازد. خود ارضایی از نظر دین یک گناه است و به تعبیر قرآن زنگار بر دل می نهد: «کلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یکسِبُونَ»؛ «چنین مباد! بلکه اعمال (ناشایست) دل های آنان را زنگار زده است»[6]

زنگ یا زنگار در اشیای مادی، همان چیزی است که روی فلزات و اشیای قیمتی می نشیند و معمولاً نشانه پوسیدن و از بین رفتنِ شفافیت و درخشندگی آن و در نهایت ضایع شدن و از بین رفتن آن است. چنانچه خود ارضایی ادامه یابد، حیات جاودان آدمی را در معرض تباهی و شور بختی قرار می دهد.

از این رو نصوص دینی نسبت به آن هشدارهای لازم را داده اند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در این باره می فرماید: «ناکح الکف ملعون»؛ «ملعون است کسی که خود ارضایی کند»[7]

امام صادق علیه السّلام فرمودند: «کسی که خودارضایی کند در قیامت به نظر رحمت به او نگاه نمی شود.[8] امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «با سه گروه خداوند در روز قیامت سخن نمی گوید و پاکشان نمی خواند و عذابی دردناک دارند، از آن سه اند، خودارضایی کننده و کسی که لواط دهد»[9] در روایات دیگری امام صادق علیه السلام خودارضایی را گناه عظیم و مورد نهی الهی معرفی فرموده است.[10]
آسیب معنوی به این راحتی قابل جبران نیست چون گناه که یکی از موارد آن خود ارضایی است -جدای از اینکه عذاب اخروی برای انسان میآورد - آسیب به قلب و دل است که هیچ بعد از وجود آدمی به ارزش، کارایی، حساسیت و لطافت قلب و دل او نیست.

این نکته نیز قابل توجه است که انسان با ادامه گناه، لحظه به لحظه، در تاریکی روحی بیشتری فرو میرود، و به جایی میرسد که گناهانش در نظرش حسنات جلوه میکند، و گاه به گناهش افتخار مینماید! و در این مرحله راههای بازگشت به روی او بسته میشود، و تمام پلها پشت سرش ویران میگردد و این خطرناکترین حالتی است که ممکن است برای یک انسان پیش آید.[11]




پی نوشت ها:
[1].مۆمنون 5-7 و معارج 29-31«آنها که دامان خویش را از بی عفتی حفظمی کنند جز با همسران و کنیزان (که در حکم همسرند) آمیزش ندارد، چرا که در بهره گیری از اینها مورد سرزنش نخواهند بود. و هر کس جز اینها را طلب کند، متجاوز است.»
[2]. .مۆمنون 5-7 و معارج 29-31
[3]. عاملی، حر، وسائل الشیعة، ، مۆسسه آل البیت :S (31): قم، 1409 هجری قمری ؛ ج 28، ص: 364
[4]. رضایی، محمد علی، اعجاز علمی قرآن ، نشر کتاب مبین، رشت، 1381 ش، اول ، ص: 392
[5]. مجلسی، محمد باقر بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 73، ص: 106
[6] . مطففین/ 14
[7] . مستدرک الوسایل/ج2/570
[8] . بحارالانوار، ج 73، ص606
[9] . میزان الحکمه ح 19049
[10] . همان، ح 1905
[11]. مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه ،دار الکتب الإسلامیة،تهران، سال 1374 ش اول، ج 26، ص: 265
 
بالا