7. زُهیر بن قین بن قَیس اَنماری بَجَلی
سلام به همگی.
«زهیر» فرزند «قین بجلی» از یاران رسول خدا و از اهالی کوفه بود. ایشون در در وقت نماز ظهر سپر جان اون حضرت شد. ایشون به همراه "سعید بن عبدالله حنفی" تا پایان نماز از امام محافظت کرد.
«زهیر» از سفر حج به سمت کوفه بر میگشت. مقصد ایشون با امام حسین علیه السلام یکی بود و وجود آب و آبادی زهیر رو آروم آروم به «زرود» کشیده بود. از قضا امام حسین علیه السلام هم در همو ن منطقه، نزدیک خیمه «زهیر» بود. زهیر در طول سفر، خودش رو از امام حسین علیه السلام و یارانش پنهان میکرد تا مبادا این که اون رو به جهاد تکلیف کنن؛ هرجا که پسر دختر پیامبر، خیمه میزد، زهیر، خیمهاش رو جمع میکرد و به جای دورتری میرفت تا مبادا با امام هم منزل بشه چون می دونست اگه این اتفاق بیوفته حتما حسینی می شه، به حقانیت امام و باطل بودن دستگاه جور معترف بود؛ اما نمیخواست به قافلهی عاشورائیان بپیونده.
حالا بذارین براتون از دُلهَم بگم، دُلهَم همسر با ایمان زهیر بود و نقش اصلی رو در بیداری زهیر داشت. دُلهَم زن بی نظیری بود.
یه روز زهیر با گروهی از بستگان و یارانش بر سر سفره غذا نشسته بود که یک دفعه سفیر امام سر رسید و زهیر رو فرا خواند. زهیر غافلگیر و درمونده شده بود.
دُلهَم ، زهیر را از تحیر درآورد و گفت: منزه است خدا، آیا پسر پیامبر کسی به سوی تو میفرستن ولی تو ایشون رو بیپاسخ میذاری؟ برخیز تا دریابی ذریه پیامبر چه درخواستی داره و بعد برگرد. زهیر از جاش بلند شد و به خدمت امام رفت....مدت زمانی نگذشته بود که زهیر با سرعت و با صورتی برافروخته و شادمان به سمت یارانش برگشت و دستور داد خیمهاش رو جمع کنن و اون رو به طرف خیمه امام حسین علیه السلام و یارانش منتقل و در آنجا بر پا کنن.
پس از اون که که زهیر به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و عزم یاری ایشون رو داشت، به خیمه خود بازگشت و به یاران خودش گفت هر کدوم از شما که دوست داره در یاری فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله دربیاد مهیا بشه وگرنه این آخرین دیدار ماست.
بعدش زهیر این خاطره رو برای یارانش گفت: در غزوه «بحر» چون فاتح اون جنگ شدیم و غنایم زیادی نصیب ما شد، همه ما خوشحال و مسرور بودیم. وقتی که «سلمان فارسی» خشنودی ما رو دید گفت: آیا شما به فتح و غنایمی که خداوند نصیب شما کرده این گونه خوشحالی میکنید؟ اگر شما سید شباب جوانان آل محمد صلی الله علیه و آله را درک کردید، برای جهاد در رکاب او باید بیشتر شادمان باشید؛ چرا که بهرههای بیشتری به دست خواهید آورد. پس من با شما وداع میکنم و شما را به خدا میسپارم.
در جریان این دعوت، سلمان ابن مضارب که عموزاده زهیر بود، دعوت ایشون رو لبیک گفتند. زهیر تبلیغات گسترده ای رو جهت یاری امام انجام داد.
پس از سخنان امام حسین علیه السلام در شب عاشورا و برداشتن بیعت خود از گردن همگان، عباس بن علی علیه ماالسلام و دیگران از اهلبیت و نیز یاران بزرگ آن حضرت چون «مسلم بن عوسجه»، «سعید بن عبدالله»، و «زهیر» به حمایت از امام از جای بلند شدن و با امام تجدید میثاق کردن. زهیر در پاسخ به امام خود اینطور گفت: به خدا قسم، دوست دارم که کشته شوم، سپس برانگیخته شوم و تا هزار بار دیگر کشته و زنده شوم تا بدین سبب از جان شما و جوانان اهلبیت شما بلا به دور ماند.
صبح عاشورا فرا رسید. امام خود بارها با مردم کوفه سخن گفت تا دلهای آماده رو به سمت حق مایل کنه. از این گذشته، امام به اصحاب بزرگ خودش نیز دستور می دادن تا مردم رو به حق دعوت کنن و کلام درست رو براشون بگن. از آن جمله، زهیر بود که خطبه های مختلفی برای مردم کوفه ایراد کرد. مردم رو به یاری پسر دختر پیامبر فرا خوند. سپاه ابن سعد به زهیر اهانت کردن و عبیدالله بن زیاد رو مدح و برای او دعا کردن!!! زهیر گفت: «البته فرزند فاطمه علیهاالسلام بر محبت، مودت و یاری سزاوارتر است.»
دو نفر از سپاهیان ابن سعد به نامهای کثیر و مهاجر، پس از نبرد سختی ایشون رو به شهادت رسوندند.
امام حسین علیه السلام با مشاهده نعش یاور خود، فرمود: ای زهیر خداوند تو را از رحمت خود دور نسازد، خداوند کشندگان تو را لعنت کند،(چون بنی اسرائیل) که به شکل بوزینهگان و خوکان درآمدند."
در زیارت ناحیه مقدسه اینگونه آمده است:
سلام بر زهیر فرزند قین بجلّی، آن که چون امام به او اجازه بازگشت دادند در پاسخ گفت: نه به خدا سوگند، هرگز فرزند رسول الله را که درود خدا بر او و آلش باشد را ترک نخواهم کرد. آیا فرزند رسول را در حالی که اسیر در دست دشمنان است رها کنم و خود را رهایی بخشم؟ خداوند آن روز را بر من نیاورد.
خب حالا تشریف بیارید و نظرتون در مورد این شهید بزرگوار بگین، مثلا می تونید از همسر ایشون و نقشش در بیداری زهیر بگین، یا از اثر تبلیغات زهیر در یاری رسانی به امام، از اعلام وفا داری ایشون، از شجاعت زهیر وقتی سپر بلای امام شدن و...
بسم الله...
سلام به همگی.
«زهیر» فرزند «قین بجلی» از یاران رسول خدا و از اهالی کوفه بود. ایشون در در وقت نماز ظهر سپر جان اون حضرت شد. ایشون به همراه "سعید بن عبدالله حنفی" تا پایان نماز از امام محافظت کرد.
«زهیر» از سفر حج به سمت کوفه بر میگشت. مقصد ایشون با امام حسین علیه السلام یکی بود و وجود آب و آبادی زهیر رو آروم آروم به «زرود» کشیده بود. از قضا امام حسین علیه السلام هم در همو ن منطقه، نزدیک خیمه «زهیر» بود. زهیر در طول سفر، خودش رو از امام حسین علیه السلام و یارانش پنهان میکرد تا مبادا این که اون رو به جهاد تکلیف کنن؛ هرجا که پسر دختر پیامبر، خیمه میزد، زهیر، خیمهاش رو جمع میکرد و به جای دورتری میرفت تا مبادا با امام هم منزل بشه چون می دونست اگه این اتفاق بیوفته حتما حسینی می شه، به حقانیت امام و باطل بودن دستگاه جور معترف بود؛ اما نمیخواست به قافلهی عاشورائیان بپیونده.
حالا بذارین براتون از دُلهَم بگم، دُلهَم همسر با ایمان زهیر بود و نقش اصلی رو در بیداری زهیر داشت. دُلهَم زن بی نظیری بود.
یه روز زهیر با گروهی از بستگان و یارانش بر سر سفره غذا نشسته بود که یک دفعه سفیر امام سر رسید و زهیر رو فرا خواند. زهیر غافلگیر و درمونده شده بود.
دُلهَم ، زهیر را از تحیر درآورد و گفت: منزه است خدا، آیا پسر پیامبر کسی به سوی تو میفرستن ولی تو ایشون رو بیپاسخ میذاری؟ برخیز تا دریابی ذریه پیامبر چه درخواستی داره و بعد برگرد. زهیر از جاش بلند شد و به خدمت امام رفت....مدت زمانی نگذشته بود که زهیر با سرعت و با صورتی برافروخته و شادمان به سمت یارانش برگشت و دستور داد خیمهاش رو جمع کنن و اون رو به طرف خیمه امام حسین علیه السلام و یارانش منتقل و در آنجا بر پا کنن.
پس از اون که که زهیر به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و عزم یاری ایشون رو داشت، به خیمه خود بازگشت و به یاران خودش گفت هر کدوم از شما که دوست داره در یاری فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله دربیاد مهیا بشه وگرنه این آخرین دیدار ماست.
بعدش زهیر این خاطره رو برای یارانش گفت: در غزوه «بحر» چون فاتح اون جنگ شدیم و غنایم زیادی نصیب ما شد، همه ما خوشحال و مسرور بودیم. وقتی که «سلمان فارسی» خشنودی ما رو دید گفت: آیا شما به فتح و غنایمی که خداوند نصیب شما کرده این گونه خوشحالی میکنید؟ اگر شما سید شباب جوانان آل محمد صلی الله علیه و آله را درک کردید، برای جهاد در رکاب او باید بیشتر شادمان باشید؛ چرا که بهرههای بیشتری به دست خواهید آورد. پس من با شما وداع میکنم و شما را به خدا میسپارم.
در جریان این دعوت، سلمان ابن مضارب که عموزاده زهیر بود، دعوت ایشون رو لبیک گفتند. زهیر تبلیغات گسترده ای رو جهت یاری امام انجام داد.
پس از سخنان امام حسین علیه السلام در شب عاشورا و برداشتن بیعت خود از گردن همگان، عباس بن علی علیه ماالسلام و دیگران از اهلبیت و نیز یاران بزرگ آن حضرت چون «مسلم بن عوسجه»، «سعید بن عبدالله»، و «زهیر» به حمایت از امام از جای بلند شدن و با امام تجدید میثاق کردن. زهیر در پاسخ به امام خود اینطور گفت: به خدا قسم، دوست دارم که کشته شوم، سپس برانگیخته شوم و تا هزار بار دیگر کشته و زنده شوم تا بدین سبب از جان شما و جوانان اهلبیت شما بلا به دور ماند.
صبح عاشورا فرا رسید. امام خود بارها با مردم کوفه سخن گفت تا دلهای آماده رو به سمت حق مایل کنه. از این گذشته، امام به اصحاب بزرگ خودش نیز دستور می دادن تا مردم رو به حق دعوت کنن و کلام درست رو براشون بگن. از آن جمله، زهیر بود که خطبه های مختلفی برای مردم کوفه ایراد کرد. مردم رو به یاری پسر دختر پیامبر فرا خوند. سپاه ابن سعد به زهیر اهانت کردن و عبیدالله بن زیاد رو مدح و برای او دعا کردن!!! زهیر گفت: «البته فرزند فاطمه علیهاالسلام بر محبت، مودت و یاری سزاوارتر است.»
دو نفر از سپاهیان ابن سعد به نامهای کثیر و مهاجر، پس از نبرد سختی ایشون رو به شهادت رسوندند.
امام حسین علیه السلام با مشاهده نعش یاور خود، فرمود: ای زهیر خداوند تو را از رحمت خود دور نسازد، خداوند کشندگان تو را لعنت کند،(چون بنی اسرائیل) که به شکل بوزینهگان و خوکان درآمدند."
در زیارت ناحیه مقدسه اینگونه آمده است:
سلام بر زهیر فرزند قین بجلّی، آن که چون امام به او اجازه بازگشت دادند در پاسخ گفت: نه به خدا سوگند، هرگز فرزند رسول الله را که درود خدا بر او و آلش باشد را ترک نخواهم کرد. آیا فرزند رسول را در حالی که اسیر در دست دشمنان است رها کنم و خود را رهایی بخشم؟ خداوند آن روز را بر من نیاورد.
خب حالا تشریف بیارید و نظرتون در مورد این شهید بزرگوار بگین، مثلا می تونید از همسر ایشون و نقشش در بیداری زهیر بگین، یا از اثر تبلیغات زهیر در یاری رسانی به امام، از اعلام وفا داری ایشون، از شجاعت زهیر وقتی سپر بلای امام شدن و...
بسم الله...