دو چشمت شرمگین شد ماه و خورشید / حضوری آتشین شد ماه و خورشید
حسین آمد به بالین برادر / به یکدیگر قرین شد ماه و خورشید
.
.
با خدا عباس وقتی دست داد / هر دو دست خویش را از دست داد
تپش های دلم ذکر حسین است شب و روز و دلم فکر حسین استچو مهرش در دل من منجلی شددلم وقف حسین بن علی شد…این خاک به خون عاشقان آذین استاین است در این قبیله آیین ، این استزاین روست که بی سوار برمی گردداسب تو که زین و یال آن خونین است
کنار جسم مجروحت بمانم زخون حنجرت گیرم وضویی به زخم پیکرت قرآن بخوانم ••• به چشمم اشک دامن دامن تو است دلم صد پاره چون پیراهن تو است زیارتگاه رگ های بریده زیارت نامه ام زخم تن تو است
چگونه با تو حکم جنگ دادند نه تنها منع از آبت نمودند جواب آب را با سنگ دادند ••• یقین دارم ز قرآن سر بریدند هم از دین هم ز ایمان سر بریدند اگر چه آب مهر مادرت بود تورا با کام عطشان سر بریدند
امام اولیا را سر بریدند گواهی می دهم با کشتن تو تمام انبیا را سر بریدند ••• به دل بغض نبی را چاره کردند عیال الله را آواره کردند زخنجر گشت قرآن آیه آیه تمام آیه ها را پاره کردند