بعد جنگی بس نمایان ای دلیر باز گرد و از پدر قوت بگیر "تشنه ام بابا! کمی آبم بده با بیان گرم خود تابم بده العطش بابا ببین بس تشنه ام" گفت بابا: "جان جان شرمنده ام"