((( محــــرم آمد_ و _ عيـــدم عزا شد)))

*SHaHeD*

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
s3.picofile.com_file_7549129458_HOSSEIN2.jpg



بشنو از نی چون حکایت ها کند
از سر ببریده ای هر دم حکایت ها کند

بشنو از نی چون شکایت ها کند
وز لب خشکیده ای هر دم حکایت ها کند



بشنو از نی در ره دلدادگی
در زه دلدادگی فرزانگی

بشنو از نی آن به غایت راستین
حامل راس حسین اندر زمین


بشنو از نی از زمین کربلا
ناله و نفرین و آه و نینوا


بشنو از نی چون حکایت ها کند
از بدی های زمین هر دم شکایت ها کند


بشنو از نی از زبان اهل دل
راستگویان در سرای اهل دل

بشنو از نی واقعه از کربلا
کاروان کی میرسد در نینوا ؟


بشنو از نی ، آن زمان سلطان حسین
بی بدن قرآن قرائت می کند راس الحسین
 

*SHaHeD*

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ((( محــــرم آمد_ و _ عيـــدم عزا شد)))



s1.picofile.com_file_7549132789_507722_puhnlt77.jpg



چه زود شستی از آن دستهای زیبا دست
کشید از سر دنیایت آرزوها دست

شب ولادت تو قلب مادرت لرزید
و داد حال عجیبی برای بابا دست

گرفت دست ترا ، غرق بوسه باران کرد
که راز هجرت سرخ تو بود فردا دست

زمان گذشت و گذشت و رسید عاشورا
رسید تا بدهد امتحان خود را دست

 

*SHaHeD*

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ((( محــــرم آمد_ و _ عيـــدم عزا شد)))

s3.picofile.com_file_7549129458_HOSSEIN2.jpg



شرمنده شد بهار ، ز گلزار کربلا
بلبل کند نوا که خزانِ محرم است


ما عاشقانِ لاله ی سرخِ پیمبریم
کز عطر او بهشتِ خداوند ، خرم است


صد مرده زنده می شود از ذکرِ یا حسین
مولای ما معلمِ عیسی بن مریم است


عیسی اگر در آخرِ عمرش به عرش رفت
قُنداقه حسین شرفِ عرشِ اعظم است


با یوسفش مقایسه کردم ، نگار گفت :
او شاهِ مصر باشد و این شاهِ عالم است


ما را نیازِ صید چمن نیست در بهار
روی حسینیان ، گل و این اشک شبنم است
 

*SHaHeD*

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ((( محــــرم آمد_ و _ عيـــدم عزا شد)))

s3.picofile.com_file_7549129458_HOSSEIN2.jpg



در عشق تو ، حالی است که فانی شدنی نیست
وصفش نتوان گفت به کس ، دم زدنی نیست

این حُسن جهانی تو سرحد نشناسد
غیر از دل عشاق برایت وطنی نیست

پیوسته عنایات تو بر ماست مسلم
هر چند که الطاف تو گاهی علنی نیست

هرگز نشود سائل درگاه تو نومید
چون کار تو ای رحمت حق ، دل شکنی نیست

تو یوسف طاهائی و در شرح غم تو
از گفته « ما اوذی » بهتر سخنی نیست

با خون تو ثبت است به دیوان عدالت
پابنده تر از شرع نبی مدنی نیست

بر ریشه تو ، گرچه بسی تیشه عدو زد
بر نخل حیاتت ، اثر از تیشه زنی نیست

پیدا بود از منظره کرب و بلایت
دردانه زهرا و علی ، گم شدنی نیست

پوشید لباس شرف از یمن تو انسان
ای کشته عریان که تو را پیرهنی نیست

خجلت زده شد سرخ ، عقیق از لب اکبر
زیرا چو لبش ، هیچ عقیق یمنی نیست

از قتل علی اصغر شش ماهه عیان شد
جز قصد جنایت ، هدف خصم دنی نیست

گیرم که رقیه نبود دخت پیمبر
یک دختر غربت زده ، سیلی زدنی نیست

از صلح و قیام حسنین است که اسلام
خود ریشه کن از آنهمه پیمان شکنی نیست

هرگز به حقیقت ، نتوان گفت حسینی است
آنکس که حسانا ز دل و جان ، حسنی نیست

حبیب چایچیان
 

*SHaHeD*

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ((( محــــرم آمد_ و _ عيـــدم عزا شد)))

s3.picofile.com_file_7549129458_HOSSEIN2.jpg



حتی خدا میان حسینیه غمش
سوگند خورده است به ماه محرمش

شبهای قدر محترم و با فضیلت اند
امّـا نمی رسند به شبهای مـاتمش

امروز نه ، غروب همان سال شصت و یک
مـا را گره زدند به نخهای پرچمش

این دستمال گریه پر از نور می شود
وقتی به دست روضه خورشید می دمش

چشمی كه از برای تو گریان نمی شود
باید حواله داد به دست جـهنمش

جانم فدای محتشم خانواده ات
با این چه نوحه و چه عزا و چه ماتمش

علی اكبر لطیفیان


 
بالا