جملات زیبا ومفیداز بزرگان

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"
شاید نشود به گذشته برگشت و یک آغاز زیبا ساخت


ولی میشود هم اکنون آغاز کرد و یک پایان زیبا ساخت

 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"
آليس به يک دوراهي رسيد و يک گربه را روي درخت ديد.
به گربه گفت: «از کدام مسير بايد بروم؟»
گربه پرسيد: «به کجا ميخواهي بروي؟»
آليس پاسخ داد: «نميدانم.»
گربه گفت: «پس مهم نيست که از کدام راه بروي.»

 

مائده سادات

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
حکایت ان مرد را شنیده ای که نزد روان شناس مشهور شهر رفت و از غم بزرگی که در دل داشت گفت... دکتر در جوابش گفت.. به فلان سیرک برو شنیده ام انجا دلقکی هست بسیار شوخ وشاد انقدر بخنداندت تا هرچه غم داری از یادت برود ...مرد لبخند تلخی زد وگفت............. من هما دلقکم
 

غریب آشنا

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
هر وقت " دلــ "ت تکان خورد ، اول خوب بخند !


" خـدا " ستـــ ، دارد با تـو شوخی می کند ...

می گوید این " دلــ " هنوز هم همینــ جاستــ و هنوز هم کوچکــ استـــ .


هنوز هم به این جـا و آن جـا وابسته استــ ...

بخند ، بخند و بفهم!

بفهم که این " دلــ " را باید راه ببری همین طور که " خـدا " آفریده است او را ،

با تمام تعلقاتش ؛ با تمام بستگی هایش !!
 

غریب آشنا

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
چه دلپذیر است اینکه

گناهانمان پیدا نیستند !

وگرنه مجبور بودیم هر روز خودمان را پاک بشوییم

شاید هم می بایست

زیر باران زندگی می کردیم

و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان

شکل مان را دگرگون نمی کنند !

چون در اینصورت

حتی یک لحظه همدیگر را

به یاد نمی آوردیم

خدای رحیم !

تو را به خاطر

اینهمه مهربانی ات سپاس ...


 
بالا