در مورد این پیامبر بزرگ، آیه اى در قرآن است که نشان مى دهد او در برابر بعضى از کارهاى خود، از خدا تقاضاى آمرزش و مغفرت کرد، [و خداوند هم تقاضاى او را پذیرفت]. قرآن در این زمینه چنین مى فرماید: (ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدى افکندیم؛ سپس او [به درگاه خداوند] توبه کرد
گفت: "پروردگارا! مرا ببخش و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشنده اى" * پس ما باد را مسخّر او ساختیم)؛
«و َلَقَد فَتَنّا سُلَیْمَانَ وَ الْقَیْنَا عَلى کُرْسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ اَنَابَ * قَالَ رَبِّ اغْفِرلِى وَ هَبْ لِى مُلْکاً لاَ یَنْبَغِى لاَِحَد مِنْ بَعْدِى اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ * فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیْحَ...»(1). امّا این آزمایش چه بوده؟
و این جسد بى روح که بر تخت سلطنتى او افتاد جسد چه کسى بوده است؟ قرآن شرحى درباره آن نداده، و در تفاسیر اسلامى و روایات، تفسیرهاى گوناگونى براى آن نقل شده و افسانه پردازان که میدان را در این جا براى خود وسیع دانسته اند نیز افسانه هاى بى اساس و موهومى را ساخته، و به این پیامبر بزرگ الهى نسبت داده اند که نه تنها با مقام عصمت و نبوّت مخالفت دارد؛ بلکه با هیچ منطق و عقل سلیمى سازگار نیست. آنچه از تفسیرها صحیح تر به نظر مى رسد و در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است: