ضرورت شناخت و كاربرد «انسجام و پيوستگى» در ترجمه انگليسى قرآن كريم
چكيده
«انسجام» و «پيوستگى» به عنوان دو ركن بنيادين ارتباط متن، مورد توجه زبان شناسان به طور عام و انديشمندان تجزيه و تحليل گفتمان به طور خاص قرار گرفته است. در اين نوشتار كوشش شده تا ضمن ارائه تعريفى علمى از مقولههاى انسجام و پيوستگى، تأثيرگذارى آنها از يك سو بر متن ترجمه (متن زبان مقصد) و از سوى ديگر بر خواننده در فهم و درك متن و ايجاد ارتباط پيوسته و درهم تنيده مورد ارزيابى تطبيقى قرار گيرد. به منظور عينى كردن موضوع، نمونه هايى از ترجمههاى انگليسى قرآن كريم محمدتقى الهلالى ـ محمد محسن خان و عبداللّه يوسف على جهت بررسى ارائه شدهاند.
برآيند اين بررسى عبارت است از:
الف ـ در بسيارى از موارد، مترجمان در انتقال و برقرارى تعادل در زمينه انسجام درون متنى موفق بودهاند.
ب- در مواردى، ضعف يا نبود توانش متنى، مترجم را از انعكاس واقعيتهاى موجود در متن زبان مبدأ به زبان مقصد باز داشته است.
ج ـ شناخت نظرى و عملى مترجم از مقولههايى چون انسجام درون متنى و برون متنى، پيوستگى و درهمتنيدگى متن نه تنها به خواننده در فرايند درك مفاهيم كمك مىنمايد و انگيزه خوانش را در او تقويت مىكند، بلكه در بسيارى از موارد از كژفهمى و كژانتقالىها جلوگيرى به عمل مىآورد.
د- برآيند تلاش مترجمان در ايجاد و برقرارى تعادل واژگانى، بيان تحذير و معانى كنايى بازتابنده معانى واقعى قرآن نبوده است.
پاسخ : ۩*♥*۩ ضرورت شناخت و كاربرد «انسجام و پيوستگى» در ترجمه انگليسى قرآن كريم ۩*♥*۩
مقدمه
قرآن منظومه منسجم ، يكپارچه و پيوسته اى است كه از جانب خداوند سبحان به صورت دفعى و تدريجى بر پيامبر اكرم (ص) فرو فرستاده شد. انسجام و پيوستگى اين منشور آفرينش در سطوح متفاوت زبانى و فرازبانى به گونه اى است كه تمام سورهها و آيهها را پيوسته و درهم تنيده كرده است. مطلبى كه در يك آيه طرح و عنوان شده، در آيه اى از همان سوره يا سوره ديگر مفصل و مؤكد بيان مبسوطى از آن به عمل آمده است. شاخصه ديگر قرآن كريم انسجام درون متنى و برون متنى و نيز وحدت موضوعى است. اين ويژگيهاى متين و در عين حال يگانه، قرآن را از نوشتارى انسانى متمايز ساخته است.
تا پيش از قرن بيستم، توجه سخن شناسان به ويژه نحويان و منطقيان بيشتر معطوف به مقوله انسجام درون متنى بود. در سال 1976 مايكل هاليدى و رقيه حسن مقوله بنيادين «پيوستگى» (coherence) متن را پيشنهاد دادند. اين دو زبانشناس عوامل متنيّت (textuality) را انسجام و پيوستگى عنوان كردهاند؛ ولى عامل درهم تنيدگى متن را تنها در انسجام نمىديدند؛ چرا كه جملاتى از نوع زبانپريشى ممكن است ويژگيهاى انسجام را داشته باشند ولى به لحاظ منطقى فاقد پيوستگى و وحدت موضوعى باشند. از اين رو، سازوكار ارتباط منطقى و چسبندگى به كار رفته درك متن را «پيوستگى» نام نهادند؛ همان ابزارى كه مخاطب (خواننده/ شنونده) را در فهم و درك متن و ايجاد رابطه (روابط) منطقى بين وقايع و حقايق كمك مىنمايد و از گسست مفاهيم مرتبط در راستاى موضوع اصلى پيام جلوگيرى به عمل مى آورد.
نقش بنيادين «پيوستگى» برقرارى ارتباط منطقى و موضوعى ميان بخشها و سازههاى متن به واسطه ارتباط مستتر معنايى است. بايد توجه داشت كه اين سنخ ارتباط پنهان معنايى در اثر استنباط و استنتاج اهل زبان بنا به تجربههاى زبانى و فرازبانى به دست مىآيد كه در نتيجه به پيوستگى و وحدت موضوعى متن منجر مىشود.
آنچه به متن جريان حركتى سيال مىبخشد، ارتباط منطقى و پيوستگى است. البته اين امكان نيز وجود دارد كه متن بى آنكه پيوسته باشد، داراى انسجام درون يا برون متنى نيز باشد. جوهره پيوستگى متن آن توان منطقى است كه جملات، بندها و واحدهاى زبانى گسترده تر و جامع ترى را به هم پيوسته، معنا دار و درهم تنيده مى سازد.
پاسخ : ۩*♥*۩ ضرورت شناخت و كاربرد «انسجام و پيوستگى» در ترجمه انگليسى قرآن كريم ۩*♥*۩
[h=2][/h]
قرآن از آنچنان انسجام، پيوستگى و درهم تنيدگى اعجازين و بى بديلى برخوردار است كه نظير آن در نوشتارهاى انسانى ديده نمى شود. همين شاخصه است كه كار ترجمه را دشوار و در بسيارى از موارد غيرممكن مىسازد. وجود روابط محكم و استوار بين سورهها و آيهها حاكى از اين حقيقت است كه قرآن از آغازين سوره تا آخرين سوره منسجم، پيوسته و بازتابنده ارتباط منطقى و وحدت معنايى شگفتانگيزى است.
در نقد ادبى، پيوستگى به عاملى اطلاق مى شود كه به موجب آن وحدت متن از رهگذر پيوند پژواكها و برابريهاى موجود در واحد(هاى) زبانى به مراتب بزرگ تر از جمله حاصل مىشود. هاليدى و حسن اين نوع توانش را كه اهل زبان را در آفرينش و تشخيص چنين توانايي هايى يارى مىدهد، توانش متنى (textual competence) نام نهادند (داد، ص 56).
مترجم با بهرهگيرى از توانش متنى و احساس و درك پيوستگى متن زبان مبدأ (source language) در انتقال و انعكاس اين سازوكار در زبان دوم (receptor language) خواننده زبان مقصد را در فهم موضوع كمك خواهد كرد. ولى اين امر در فرايند ترجمه قرآن كريم عملاً محقق نمى شود. علت زبان شناختى اين عدم موفقيت، استفاده نكردن مترجمان از بافتار (texture) و به ويژه منابع تفسيرى است. در اين فرايند مترجم بايد اطلاعات ضمنى را با استفاده از منابع زبانى، فرا زبانى و تفسيرات موضوعى به صورت صريح و شفاف بيان نمايد.
در اين نوشتار ابتدا به تعريف و توصيفى زبان شناختى از متن، ساختمان متن و روابط حاكم بر جملات از قبيل بافتار، انسجام و پيوستگى متنى پرداخته مىشود. سپس ساز وكارهاى انسجام در متن با ذكر نمونههايى از آيات قرآن كريم ارائه خواهد شد. از جهت اينكه موضوع انسجام و پيوستگى در قرآن بسيار گسترده است و پرداختن به آن مجلدهايى را مىطلبد، ما حوزه و زمينه بررسى را محدود به پانزده مورد انسجام و ده مورد پيوستگى كردهايم. از طرفى چون موضوع بررسى، ضرورت شناخت و كاربرد انسجام و پيوستگى در ترجمه انگليسى قرآن كريم است، لذا ترجمههاى انگليسى آياتى از سورههاى متفاوت قرآن كريم از دو ترجمه شاخص و برجسته (محمد تقى الهلالى ـ محمد محسن خان و عبداللّه يوسف على) جهت بررسى مقابله اى ارائه خواهند شد.
در پايان اين مقدمه بايد اذعان كرد كه هدف ما در اين نوشتار تنها ارائه نمونه هايى از ساز و كارهاى انسجام و پيوستگى متن قرآن كريم و بررسى ترجمه انگليسى بعضى از آيه هاست وبه هيچ وجه ادعا نمى شود كه نوشتار حاضر عارى از نقص و كاستى است.
پاسخ : ۩*♥*۩ ضرورت شناخت و كاربرد «انسجام و پيوستگى» در ترجمه انگليسى قرآن كريم ۩*♥*۩
[h=2][/h]
-1 متن (text)
متن عبارت است از تظاهر صورى فرايند سخن و ساختار متنى از جمله عناصر تشكيل دهنده متن كه به انعكاس عوامل حاكم بر فرايند سخن مربوط باشد. به عبارت سادهتر، متن عبارت است از يك يا چند جمله مرتبط كه معنا يا پيام مشخص و معينى را انتقال دهد. بديهى است قرار گرفتن متوالى چند جمله كنار هم تضمينى بر تشكيل يا آفرينش متن نمىكند. آنچه متن را انسجام مىبخشد وجود رابطه منطقى/معنايى بين جملات است. در صورت وجود چنين رابطهاى به آن مجموعه جملات «متن» گفته مىشود.
1-2 بافتار (texture)
بافتار، ساختمان متن و روابط حاكم بر جملات يك متن را بررسى مىنمايد. در فرايند بررسى مؤلفههاى ويژه متن از جمله سازمان عناصر آشنا ـ ناآشنا يا به اصطلاح نحوى مبتدا ـ خبر (به مجموعه اطلاعات موجود در حافظه خواننده يا شنونده متن و انتقال آنها به سطوح فوقانى و نهايتا تعامل و تأثير گذارى متقابل آنها گفته مىشود)، نوع سخن (discourse genre) يا طرح متنى و شرايط حاكم بر آن، ويژگى و عوامل شبه زبانى(paralanguage) [تكيه، آهنگ كلام، نقطهگذارى، آرايش صورى بندها، كاربرد حروف بزرگ، پرانتز و نظير آنها]، انسجام درونمتنى/برونمتنى و پيوستگى مورد توجه و امعان نظر قرار مىگيرند.
1-3 انسجام (cohesion)
انسجام به سازوكار درونمتنى زبان گفته مىشود كه سخنور را در ايجاد و برقرارى ارتباط در هر جمله يا بين جملات يارى مىدهد. به عبارت ساده تر، انسجام به روابط ساختارى/ واژگانى متن اطلاق مىشود. اين نوع ارتباط ممكن است بين جملات يا اجزاى متفاوت يك جمله برقرار شود.
انسجام، كليه روابطى را شامل مىشود كه در آن عنصرى از يك جمله با عناصر جملات ماقبل / ما بعد در تعامل و ارتباط باشد. به عبارتى جامع تر و دقيق تر، انسجام به روابط درون متنى و برون متنى حاكم بر جملات يك متن گفته مى شود. توجه داشته باشيم كه تغيير در انسجام قطعاً به تغيير در بافتار منجر مىشود. بنابراين، مترجم در برگردان متن و انعكاس روابط درونى و برونى، ضمن در نظر گرفتن اين مهم بايد به گونه اى عمل كند كه در بافتار زبان مبدأ و مقصد تغيير يا احياناً خللى وارد نشود. به علاوه، تعامل و تأثيرگذارى/ پذيرى متقابل ساختارى واژگان و ديگر عوامل حاكم بر فرايند سخن جهت اجراى نقش ارتباطى بايد در كليه مراحل ترجمه مورد توجه قرار گيرد.
پاسخ : ۩*♥*۩ ضرورت شناخت و كاربرد «انسجام و پيوستگى» در ترجمه انگليسى قرآن كريم ۩*♥*۩
[h=2][/h]
عناصر انسجام (cohesive devices) كارتر (1997) عناصر انسجام را به سه دسته زير تقسيم كرده است:
الف) واژگانى يا لغوى،
ب) دستورى يا ساختارى،
ج) ارتباط مضمونى (معنايى ـ منطقى)
1-3-1: انسجام واژگانى (lexical cohesion)
يكى از راهبردهايى كه ما را در فهم و درك واژگان و گروه واژهها در زبان يارى مىدهد، انسجام واژگانى است. به طور خاص، ما از آگاهى خود در جهت برقرارى ارتباط بين واژهها استفاده مىكنيم. به اين نوع آگاهى در ايجاد ارتباط، انسجام واژگانى گفته مىشود. نگارندگان متن استفاده از اين نوع انسجام را از طريق تكرار عين واژه، گروه واژه و در مواردى عين جمله واره امكانپ ذير مىدانند. همچنين استفاده از واژگان مترادف (يا تقريبا هم معنا)، متضاد، چترواژه يا شمول معنايى، حذف به قرينه، مجموعه واژگان متشكل و پيوسته، كل ـ جزء، واژگان خاص از عام، همايى يا ارتباط بين واژگان متعلق به يك حوزه معنايى و برقرارى روابط معنايى ـ منطقى به متن انسجام مىبخشند. علاوه بر موارد مذكور، درك بهينه متن با در نظر گرفتن سياق آيه ها، واژگان درون جمله اى و فراجمله اى و نيز معانى متن ترجمه شده محقق مى شود.
به طور كلى، انسجام واژگانى به آن آگاهى ارتباط بين واژگان اطلاق مىشود. بايد اضافه كرد كه ابهام تناسب يا ابهام تضاد در بسيارى از موارد به نوعى انسجام واژگانى منجر مىشود. نتيجه اينكه نقش اصلى انسجام واژگانى، پيوند ميان عناصر درون زبانى است، به گونه اى كه شنونده يا خواننده خلائى در متن احساس نكند و موضوعات را پيوسته و مرتبط بداند. در چنين وضعيتى، انگيزه خواننده به خوانش و ادامه متن تقويت مىشود.
پاسخ : ۩*♥*۩ ضرورت شناخت و كاربرد «انسجام و پيوستگى» در ترجمه انگليسى قرآن كريم ۩*♥*۩
[h=2][/h]
1-3-2: انسجام دستورى يا ساختارى (grammatical / structuralcohesion)
مخاطب در ارتباط با متن، علاوه بر استفاده از راهبردهاى انسجام واژگانى، دانش ساختارهاى دستورى زبان خود را در جهت پر كردن خلأهاى احتمالى متن به كار مىبندد؛ همان دانشى كه سخنور را در درك و توليد سازههاى زبانى و مرتبط كردن آن سازهها كمك مىنمايد. سازوكارهاى انسجام دستورى/ساختارى عبارتند از: ارجاعات، جايگزينى، حذف به قرينه و ارتباط معنايى ـ منطقى ميان سازهها
1-3-3 : ارجاعات (references)
ارجاع به واژگان خاصى اطلاق مىشود كه در متن ارتباط ساختارى برقرار مى نمايند. بديهى است، درك معناى اين واژگان ويژه با مراجعه به عناصر ديگر متن امكان پذير مىشود. عمده ارجاعات را ضماير شخصى، ملكى، اشارهاى و صفات ملكى تشكيل مىدهند. ارجاعات بر دو نوعند:
1- ارجاعات درون متنى (endophoric references)
2- ارجاعات برون متنى (exophoric references).
ارجاعات برون متنى مخاطب را در جهت درك و تفسير معنا نيازمند اطلاعاتى خارج از متن مىسازد. معمولاً مخاطب اين مشكل را با استفاده از بافت زبانشناختى (co-text) و بافت موقعيتى - محيطى (context) حل و فصل مىكند.
ارجاع درون متنى بر دو نوع است:
الف) پيشين سوى (anaphoric reference) كه مرجع قبل از ضمير قرار مىگيرد؛ يعنى ضمير به اسم (مرجع) مابعد خود ارجاع و ارتباط معنايى پيدا مىكند.
ب) پسينسوى (cataphoric reference) كه در متن ابتدا ضمير و بعد مرجع قرار مىگيرد. عناصر ارجاعى درونمتنى به سه دسته تقسيم مىشوند:
1- ارجاع شخصى (personal reference) 2- ارجاع اشاره اى (demonstrative reference) 3- ارجاع مقايسها ى (comparative reference).
ارجاع شخصى در موقعيت كلام از طريق شخص نقشآفرينى مى كند. ارجاع اشارهاى از منظر موقعيت مكانى و فاصله؛ و ارجاع مقايسه اى از طريق همانندى يا شباهت در يك متن مورد استفاده قرار مىگيرد. توجه داشته باشيم كه اين نوع ارجاع ممكن است عطف به ما قبل يا ما بعد شود كه ممكن است يك واژه يا يك جمله كامل را همپوشى نمايد.
پاسخ : ۩*♥*۩ ضرورت شناخت و كاربرد «انسجام و پيوستگى» در ترجمه انگليسى قرآن كريم ۩*♥*۩
[h=2][/h]
1-3-4 حذف (ellipsis)
حذف به عدم استفاده هر بخشى از كلام، به قرينه موجود در متن و به منظور رسيدن به هر يك از اهداف زير، گفته مىشود. بديهى است حذف به قياس عنصر يا عناصر قرينهاى زير صورت مىپذيرد:
الف) پرهيز از زيادهگويى و اقتصاد كلامى
ب) انگيزش تفكر و كنكاش
ج) ذكر مطلب مهم
د) تفصيل پس از اجمال
ه) بيان علت و...
1-3-5 جايگزينى substitution))
قرار گرفتن يك عنصر زبانى به جاى عنصر ديگر با هدف اقتصاد كلامى (كاهش واژگانى/ نحوى) و ايجاد انسجام در متن را جايگزينى يا جانشينى مىگويند.
تفاوت بنيادين حذف با جايگزينى در اين است كه جايگزينى نوعى جا به جايى است، ولى حذف به كارنبردن عنصر يا عناصر زبانى به قرينه موجود در متن صورت مىپذيرد. شرايط حذف در يك زبان ممكن است با زبان ديگر متفاوت باشد. از طرفى، هدف از حذف ممكن است ايجاد و برقرارى انسجام باشد، لذا مترجمان ضمن در نظر گرفتن اين نكته، شرايط متن را به گونهاى انعكاس مىدهند كه هدف نگارنده يا گوينده را در ايجاد انسجام متن تأمين نمايند.