●●● ابیات ناب شروع شده با حرف ن ●●●

[زهرا]

***
نـرگـسـم سوی چمن خواند و سروم سوی باغ
مـن مـردد کـه دهـم دل بـه کـدام ای شـیـراز
***
نــوای بــاربــدی خــســروانــه کـی خـیـزد
مـگـر بـه حـجـلـه شـیـرین گذر کند پرویز
***
نـــصـــیــب کــوردلــان اســت نــعــمــت دنــیــا
تـو چـشـم رشـد و تـمـیـزی هـمـیـن گـنـاهـت بس
منبع:

http://www.ewo.blogfa.com/cat-10.aspx​

 

[زهرا]

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد​

 

[زهرا]

نقش بند جان که جانها جانب او مایلست
عاقلان را بر زبان و عاشقان را در دلست

«مولانا»


نسیم زلف تو چون بگذرد بر تربت حافظ
ز خـــــاک کالبــدش هزار لاله برآیــد
«حافظ»

​

 

[زهرا]

نبايد بستن اندر چيز و کس دل که دل برداشتن کاريست مشکل
سعدي








نمي توان به تو شرح بلاي هجران کرد فتاده ام به بلايي که شرح نتوان کرد
هلالي جغتايي




نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته ست



هوشنگ ابتهاج

 

[زهرا]

نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد



سعدی

 

[زهرا]

نا کرده گناه در جهان کیست بگو
وان کس که گنه نکرد چون زیست بگو

خیام نیشابوری






ندانستم چو نیکو قدر ایام جوانی را
دلم خون می شود چون بشنوم نام جوانی را

کاظم پزشکی






نشاط جوانی ز پیران مجوی
که آب رفته باز نیاید به جوی

سعدی

 

[زهرا]

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

هوشنگ ابتهاج






نقش پیری را ز آب و رنگ ها نتوان زدود

در زمستان برف رسوا بر سر هر بام بود

مهدی سهیلی






نمی توان غم دل را به خنده بیرون کرد
ز خنده رویی گل تلخی از گلاب نرفت

صائب

 

[زهرا]

نیابد مراد آنکه جوینده نیست که جویندگی عین بالندگی ست

خواجوی کرمانی






نیازارم ز خود هرگز دلی را که می ترسم در او جای تو باشد

نظیری نیشابوری






نیست در عالم ز هجران تلخ تر هر چه خواهی کن و لیک آن نکن

مولوی

 

[زهرا]

نی حدیث راه پر خون میکند

قصه های عشق مجنون میکند

نی حریف هر که از یاری برید

پرده هایش پرده های ما درید

 

[زهرا]

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی ایمان

​