عدّة الداعى: از ابن عباس روايت کرده است كه: در مسجد الحرام با حضرت حسن بن على عليه السّلام بودم آن حضرت معتكف و مشغول طواف خانه خدا بود، مردى از شيعيانش با او روبرو شد، عرض كرد: يا ابن رسول اللَّه من قرضى به فلانى دارم، اگر مىتوانى آن را براى من ادا كن، حضرت فرمود: به پروردگار اين بنا سوگند چيزى در دسترس ندارم، عرض كرد: اگر مىشود برايم از او مهلت بخواه زيرا مرا تهديد به زندان مىكند، ابن عباس مىگويد: امام را ديدم طوافش را قطع كرد و با او به راه افتاد. من به حضرتش گفتم: يا ابن رسول اللَّه، فراموش كردى كه در حال اعتكاف هستى؟ فرمود: فراموش نكردم ولى شنيدم پدرم مىفرمود: كه از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شنيدم كه مىفرمود: هر كس نياز برادر مؤمن خودش را برآورده كند مثل اين است كه نه هزار سال خدا را بندگى كرده است روزها را روزه گرفته و شبها را [جهت عبادت خدا] بيدار مانده است. |
***********************************************
امام عليه السلام،باغي را از يك انصاري به 40000 درهم خريد، همين كه متوجه شد كه فروش باغ از روي نياز بوده باغ را با پولش به انصاري داد