اصحاب الراس چه كساني مي باشند

gole yakh

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
www.shia_leaders.com_wp_content_uploads_2013_08__D8_AA_D9_81_D8_B3_DB_8C_D8_B1.jpg


به اصحاب الراس در دو آيه قرآن اشاره شده: 38/ فرقان و 12/ ق
واژه ‹‹ رس ›› در اصل به معني « اثر مختصر »است . مثلاً گفته ميشود ‹‹ وجد رسا من حمي ›› يعني اثر مختصر از تب را در خود يافت . جمعي از مفسران بر اين عقيده اند كه ‹‹ رس ›› به معني چاه است و علت ناميدن اين قوم به اين نام يا به خاطر آن است كه اثر كمي از آنها بجاي ماده يا به جهت آن است كه در چاههاي فراوان آب داشتند و يا به واسطه فرو كشيدن چاههايشان هلاك و نابود شدند . در اينكه اين قوم چه كساني بودند ؟ در ميان مورخان و مفسران گفتگو بسيار است (1) .

1- بسياري عقيده دارند كه ‹‹ اصحاب رس ›› طايفه اي بودند كه در يمامه زندگي مي كردند و پيامبري به نام ‹‹ حنظله ›› بر آنها مبعوث شد و آنان وي را تكذيب كردند و در چاه افكندند، حتي برخي نوشته اند كه آن چاه را پر از نيزه كردند و دهانه چاه را بعد از افكندن او با سنگ بستند تا آن پيامبر شهيد شد .
2- بعضي ديگر اصحاب رس را مردم زمان شعيب مي دانند كه بت پرست بودند و داراي گوسفندان بسيار و چاههاي آب و رس نام چاه پزرگي بود كه فروكش كرد و اهل آنجا را فرو برد .
3- بعضي ديگر عقيده دارند كه رس ، قريه اي در سرزمين يمامه بود كه عده اي از بقاياي قوم ثمود در آن زندگي مي كردند و در اثر طغيان و سر كشي هلاك شدند .
4- مرحونم طبرسي در مجمع البيان و فخر رازي در تفسير كبير و آلوسي در روح المعاني احتمال داده اند كه آنها مردمي در انطاكيه شام بودند و پيامبرشان حبيب نجار بود .
حديث ديگري در كتاب عيون اخبار الرضا از اباصلت مردي از حضرت رضا (ع) روايت كرده كه امير المومنين (عليه السلام ) در حديثي طولاني راجع به اصحاب الرس مي فرمايد :2 آنها مردمي بودند كه درخت صنوبر را مي پرستيدند و نام آن را ‹‹ شاه درخت ›› نهاده بودند و آن درختي بود كه ‹‹ يانث ›› فرزند نوح آن را بعد از داستان طوفان بر كنار چشمه اي به نام ‹‹ رون آب ›› كاشته بود . اين قوم دوازده شهر، آباد پيرامون نهري به نام رس داشتند و نام آنها آبان ، آذر ، بهمن ، اسفند ، فروردين ، ارديبهشت ، خرداد ، تير ، مرداد ، مهر و شهريور بود كه مردم رس اين اسامي را بر
ماههاي دوازدگانه خود قرار دادند قوم نامبرده از آن صنوبر دوازده جوانه گرفته در هر يك از شهرهاي خود يكي را كاشتند و از آن چشمه كه صنوبر بزرگ كنار آنه بود به طرف آن جوانه ها و قريه ها بردند و نوشيدن از آب آن نهرها را بر خود حرام كردند، چون مي گفتند زنده ماندن اين دوازده خدا بستگي به آب اين نهرها را دارد و سزاوار نيست كسي از آنها بخورد و مايه حيات خدايان كم شود و در هر ماه يك روز را در يكي از آن شهرها عيدي گرفتند و همگي در زير درخت صنوبر آن شهر جمع شده قرباني هايي پيشكش و تقديم آن مي كردند و آن قربانيها را در آتش كه افروخته بودند مي سوزاندند وقتي دود آن بلند مي شد براي درخت صنوبر به سجده مي افتادند و گريه وزاري ميكردند و شيطان هم از باطن درخت با آنها حرف ميزد اين عادت آنان در آن دوازده شهر بود تا آن كه روز عيد شهر بزرگ فرا ميرسد نام اين شهر ، اسفندار بود و پادشاهشان نيز در آن جا سكونت داشت و همه اهل شهرهاي دوازده گانه در آنجا جمع شده به جاي يك روز ، دوازده روز عيد ميگرفتند و تا آنجا كه مي توانستند بيشر از شهرهاي ديگر قرباني مي آوردند و عبادت ميكردند، ابليس هم به ايشان وعده مي داد و اميدوارشان ميكرد سالهاي دراز بر اين منوال گذشت و همچنان بر كفر و پرستش درختان ادامه دادند تا آنكه خداوند رسولي از بني اسرائيل از فرزندان يهوا به سوي ايشان فرستاد، آن رسول مدتي آنها را به پرستش خدا وترك شرك ميخواند ولي آنها ايمان نياوردند پيغمبر نامبرده آن درختان را نفرين كرد تا خشك شدند لذا آنان تصميم گرفتند پيغمبر خود را بكشند پس چاهي عميق حفر كردند و او را در آن انداختند و آن قدر ناله او را گوش دادند تا براي هميشه خاموش گشت .
دنبال اين جنايت خداي متعال عذابي برايشان مسلط كرد كه همه را هلاك ساخت .
از اقوال گفته شده بر مي آيد كه آنان بت پرست بودند و شايد علت انتساب اين گروه به شيعيان از اين جهت است كه اهل سنت و خصوصاً وهابيت توسل به ائمه اطهار را شرك قلمداد ميكنند .

تهیه و تنظیم مطلب : سایت رهبران شیعه ، به نقل از اداره پاسخگويي آستان قدس رضوي
 
بالا