ما ادما مي خواهيم با هم مهربون باشيم ولي...

  • نویسنده موضوع Z!MA
  • تاریخ شروع

Z!MA

کاربر تازه وارد
"منجی دوازدهمی"
ماهی مون هی می خواست یه چیزی بهم بگه .

تا دهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه .

دست کردم تو آکواریوم درش آوردم . شروع کرد از خوشحالی

بالا پایین پریدن . دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو .

اینقده بالا پایین پرید خسته شد و خوابیـــد .

دیدم بهترین موقع است تا خوابه دوباره بندازمش تو آب.

الان چند ساعته بیدار نشده یعنی فکرکنم بیدار شده

دیده انداختمش اون تو قهر کرده و خودشو زده به خواب... .

این داستان رفتار بعضی از آدم هایی است که کنارمونند.

دوستشون داریم و دوستمون دارند

ولی ما رو نمی فهمند و فقط تو دنیای خودشون دارند

بهترین رفتار را با ما می کنند....
 
بالا