وقتی تفسیر مرد از آنچه می بیند با همسرش متفاوت است
در زندگی زوج ها هم زمانی پیش می آید که مرد و زن در برابر هم ایستاده اند و به یک شکل واحد نگاه می کنند. مرد می گوید آنچه می بیند 6 است، یک قدم هم حاضر نیست از موضع خود عقب نشینی کند چون به واقع خود را محق می داند چون چشم اندازی که در برابر خود می بیند چیزی جز 6 نمی تواند باشد اما از آن سو، زنی که روبروی او ایستاده و به 6 مرد نگاه می کند آن
اگر می خواهیم خانواده ای داشته باشیم که حقوق افراد در آن مراعات شود و آرامش بر آن حاکم باشد این است که خصلتی در میان اعضای آن خانواده حاکم شده باشد. این که پدر در عین حال که مسئولیت های یک پدر را عهده دار است و از منظر یک پدر به اتفاقات نگاه می کند و مسئولیت های یک پدر را به دوش می کشد این انعطاف را هم داشته باشد که از چشم های یک مادر هم به آنچه می گذرد نگاه کند. گاهی بتواند چشم های پسر یا دختر خانواده را نیز در وجود خود باز نگه دارد و از چشم آن ها به موضوع یا مسأله نگاه کند
را چیزی جز 9 نمی بیند و او هم اصرار دارد آنچه به چشمش می آید و واقعیت محض است 9 است و مرد باید دیدِ خود را نسبت به این موضوع تغییر دهد. اگر دقت کنید بسیاری از اختلافات زوج ها هم زمانی پیش می آید که آن ها هر کدام از موضع خود به یک اتفاق نگاه می کنند و هیچ کدام هم حاضر نیست تغییر موضع بدهد. حال تصور کنید که در مثال بالا، مرد از موضع خود کمی عقب نشینی کند یا بهتر است بگوییم تغییر زاویه دید دهد و بیاید در کنار زن قرار گیرد و با چشم خود ببیند که آنچه آن را 6 می دیده در واقع وقتی کنار همسرش قرار می گیرد 9 است. زن هم می تواند چنین کاری کند. از موضع خود عقب نشینی کند و جایگاه خود را تغییر دهد و در کنار مرد بایستد و ببیند آنچه آن را 9 می دیده، 6 بوده است.
تو عنب می خواهی یا انگور، اوزوم یا استافیل؟ ملاحظه می کنید که پایان نزاع ها زمانی صورت می گیرد که چشم اندازها یکی یا به هم نزدیک شود. مولانا در "مثنوی معنوی" حکایت چند مرد با ملیت ها و زبان های مختلف را یاد می کند که بر سر خرید غذایی برای ناهارشان با هم نزاع می کنند و کار بالا می گیرد و وارد جدال و کشمکش می شوند. عرب می گفته است ناهار، عنب بخریم. فارس می گفته نه! ناهار فقط انگور خوب است. ترک، اوزوم را پیشنهاد می کرده و یونانی، استافیل. آن ها بعد از کلی نزاع، وقتی وارد بازار می شوند و همگی انگشت بر انگور / عنب / اوزوم / استافیل می گذارند می بینند همه روی یک محصول و روی یک چیز انگشت گذاشته اند و خواستار یک چیز بوده اند اما تفاوت زبان ها – جایگاه هایشان - آن ها را دچار این خطای شناختی کرده که به دنبال چهار چیز مختلف می گردند. درست مثل همان زن و مردی که به یک شکل واحد نگاه می کنند اما مطابق با جایگاهی که در آن قرار گرفته اند هر کدام تفسیر متفاوت خود را از آن دارند.