مومن کیست؟
مومن کسی است که زیرک و با فراست باشد. خوشحال به نظر میرسد و اگر ناراحتی هم دارد به این و آن اظهار نمیکند. نه کینهورز است و نه حسود، نه به روی این و آن میپرد و اطرافیان را رنج میدهد و نه با سخنان ناسزا کسی را میرنجاند. نه عیبجوی مردم است و نه در پشت سر آنان بدگویی میکند. نسبت به درماندگان بسیار مهربان و دلسوز است. در هر مشکلی امید یاری از او هست و در هر سختی آرزوی کمک از او میشود. جز به راست سخن نمیگوید. زندگی و پوشاک او با رعایت اقتصاد و میانهروی است و طرز زندگی و راه رفتنش آمیخته با فروتنی است. در کارهای او مکر و زرنگی دیده نمیشود. نگاه کردن او آمیخته با عبرت گرفتن است و سکوت او آمیخته با فکر کردن است. از برادر خود (برادر دینی و همنوع) دوری و قهر نمیکند و پشت سر او بدگویی نمینماید و درصدد مکر و حقهبازی نیست. برآنچه از دستش رفته تاسف نمیخورد و خود را ناراحت نمیسازد (بلکه از گذشته برای آینده استفاده میکند) و امید آنچه را نباید آرزو کند ندارد. در سختیها سستی به او دست نمیدهد و در آسایشها خود را فراموش نمیکند و مغرور نمیگردد. دانش و بردباری را با هم به کار میبردو با مردم آمیزش دارد تا دانش او زیاد شود. سکوت اختیار میکند تا از لغزشها سالم بماند و اگر در مقام پرسش برمیآید منظورش فهمیدن است. غرض او از سخن گفتن زورگویی و فخرفروشی و تحمیل به دیگران نیست. بسیار بخشنده است بدون اینکه اسراف (زیادهروی) کند، نه متکبر و خودخواه و خودفروش است و نه حیلهگر و مکار. یاور ضعیفان است، پردهی کسی را نمیدرد و آبروی آو را به خطر نمیاندازد، اسرار کسی را بر ملا نمیسازد و امین اسرار مردم است. اگر از کسی خوبی دید از آن یاد میکند و سپاسگزار است و اگر متوجه بدی کسی شد پردهپوشی میکند. رفتارش ملایم و در وفاداری سخت استوار است. اگر میپرسد مقصودش یاد گرفتن است نه آزار دادن و اگر دوباره مطلبی را بررسی میکند برای بهتر فهمیدن است. نه بخل میورزد و نه شتاب میکند. در سختیهای زندگی از دلتنگی بیتاب نمیشود و در خوشیها خود را فراموش نمیکند ،در داوریهای خود ظلم و جانبداری نمیکند و حق را میگوید. در دوستی خود خالص است، در پیمان خود محکم و پایدار است، در قراردادهای خود وفادار است. از کارهای زیادی و بیاثر تا حد امکان دوری میکند. به زیردستان خود سختگیری نمیکند. دراموری که به او مربوط نیست دخالتهای نامناسب نمیکند. یاری کنندهی دین است، طرفدار اهل ایمان است، پناهدهندهی مسلمین است. آنطور نیست که کسی را نیازمند پند و تذکر ببیند و بیتفاوت باشد (و او را به همان حال عیب و عقبماندگی رها سازد). امانتدار است. عذرپذیر است. به دانشمند یادآوری میکند و به نادان میآموزد. هر تلاشی را از کوشش خود خالصتر میبیند، (سعی میکند خالصانهتر تلاش نماید)، متوجه عیوب خویش است. یار و یاور کسانی است که با او نزدیکاند. نسبت به اطفال بیسرپرست به منزلهی پدر است. او را از کسالت و بیحالی دور میبینی (با نشاط کار میکند). لافزن نیست و دوست ندارد خوبی دیگران را به او نسبت دهند. زندگی را سخت نمیگیرد و خود و دیگران را به رنج نمیاندازد. اگر هم خشمناک شد از راه عدل منحرف نمیشود. حاضر است خود را به زحمت بیاندازد تا دیگران در آسایش باشند. اگر دوری میکند از روی کبر و خودخواهی نیست و اگر نزدیک میشود مقصود او مکر و نیرنگ و جاسوسی نیست. از روش اهل خیر که پیش از او زندگی میکردهاند پیروی میکند و بنابراین قابلیت آن را دارد که پیشوای نیکوکاران بعداز خویش قرار گیرد.
امید است که با عمل به سخنان معصومین (ص) به عنوان شاخص و راهنما ، جوانه هایایمان در قلوبمان بارور شده و روز به روز بر ایمان ما افزوده گردد
مومن کسی است که زیرک و با فراست باشد. خوشحال به نظر میرسد و اگر ناراحتی هم دارد به این و آن اظهار نمیکند. نه کینهورز است و نه حسود، نه به روی این و آن میپرد و اطرافیان را رنج میدهد و نه با سخنان ناسزا کسی را میرنجاند. نه عیبجوی مردم است و نه در پشت سر آنان بدگویی میکند. نسبت به درماندگان بسیار مهربان و دلسوز است. در هر مشکلی امید یاری از او هست و در هر سختی آرزوی کمک از او میشود. جز به راست سخن نمیگوید. زندگی و پوشاک او با رعایت اقتصاد و میانهروی است و طرز زندگی و راه رفتنش آمیخته با فروتنی است. در کارهای او مکر و زرنگی دیده نمیشود. نگاه کردن او آمیخته با عبرت گرفتن است و سکوت او آمیخته با فکر کردن است. از برادر خود (برادر دینی و همنوع) دوری و قهر نمیکند و پشت سر او بدگویی نمینماید و درصدد مکر و حقهبازی نیست. برآنچه از دستش رفته تاسف نمیخورد و خود را ناراحت نمیسازد (بلکه از گذشته برای آینده استفاده میکند) و امید آنچه را نباید آرزو کند ندارد. در سختیها سستی به او دست نمیدهد و در آسایشها خود را فراموش نمیکند و مغرور نمیگردد. دانش و بردباری را با هم به کار میبردو با مردم آمیزش دارد تا دانش او زیاد شود. سکوت اختیار میکند تا از لغزشها سالم بماند و اگر در مقام پرسش برمیآید منظورش فهمیدن است. غرض او از سخن گفتن زورگویی و فخرفروشی و تحمیل به دیگران نیست. بسیار بخشنده است بدون اینکه اسراف (زیادهروی) کند، نه متکبر و خودخواه و خودفروش است و نه حیلهگر و مکار. یاور ضعیفان است، پردهی کسی را نمیدرد و آبروی آو را به خطر نمیاندازد، اسرار کسی را بر ملا نمیسازد و امین اسرار مردم است. اگر از کسی خوبی دید از آن یاد میکند و سپاسگزار است و اگر متوجه بدی کسی شد پردهپوشی میکند. رفتارش ملایم و در وفاداری سخت استوار است. اگر میپرسد مقصودش یاد گرفتن است نه آزار دادن و اگر دوباره مطلبی را بررسی میکند برای بهتر فهمیدن است. نه بخل میورزد و نه شتاب میکند. در سختیهای زندگی از دلتنگی بیتاب نمیشود و در خوشیها خود را فراموش نمیکند ،در داوریهای خود ظلم و جانبداری نمیکند و حق را میگوید. در دوستی خود خالص است، در پیمان خود محکم و پایدار است، در قراردادهای خود وفادار است. از کارهای زیادی و بیاثر تا حد امکان دوری میکند. به زیردستان خود سختگیری نمیکند. دراموری که به او مربوط نیست دخالتهای نامناسب نمیکند. یاری کنندهی دین است، طرفدار اهل ایمان است، پناهدهندهی مسلمین است. آنطور نیست که کسی را نیازمند پند و تذکر ببیند و بیتفاوت باشد (و او را به همان حال عیب و عقبماندگی رها سازد). امانتدار است. عذرپذیر است. به دانشمند یادآوری میکند و به نادان میآموزد. هر تلاشی را از کوشش خود خالصتر میبیند، (سعی میکند خالصانهتر تلاش نماید)، متوجه عیوب خویش است. یار و یاور کسانی است که با او نزدیکاند. نسبت به اطفال بیسرپرست به منزلهی پدر است. او را از کسالت و بیحالی دور میبینی (با نشاط کار میکند). لافزن نیست و دوست ندارد خوبی دیگران را به او نسبت دهند. زندگی را سخت نمیگیرد و خود و دیگران را به رنج نمیاندازد. اگر هم خشمناک شد از راه عدل منحرف نمیشود. حاضر است خود را به زحمت بیاندازد تا دیگران در آسایش باشند. اگر دوری میکند از روی کبر و خودخواهی نیست و اگر نزدیک میشود مقصود او مکر و نیرنگ و جاسوسی نیست. از روش اهل خیر که پیش از او زندگی میکردهاند پیروی میکند و بنابراین قابلیت آن را دارد که پیشوای نیکوکاران بعداز خویش قرار گیرد.
امید است که با عمل به سخنان معصومین (ص) به عنوان شاخص و راهنما ، جوانه هایایمان در قلوبمان بارور شده و روز به روز بر ایمان ما افزوده گردد