تو به من خندیدی و نمیدانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم...
باغبان از پی من تند دوید؛
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سال هاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان میدهد آزارم....
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت؟؟؟؟
****
حميد مصدق