معیارهای انتخاب همسر(برنامه گلبرگ شبکه سه سیما)

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
با شرایط و مشکلات امروزی و تغییر نوع تربیت خانواده ها ،آیا ازدواج در سن پایین را توصیه می کنید؟
پاسخ – ما نه ازدواج زود را توصیه می کنیم و نه ازدواج دیرهنگام را. ما ازدواج به هنگام را توصیه می کنیم. ما توصیه نمی کنیم که کسی در سن پایین ازدواج کند و از طرفی توصیه هم نمی کنیم که در سن بالا ازدواج کند. تعیین سن برای ازدواج کار درستی نیست. یک فرد باید ویژگی هایی داشته باشد تا بتوان گفت که سن ازدواجش رسیده یا خیر. ممکن است که این ویژگی ها برای یک نفر در سن 18 سالگی اتفاق بیفتد و یا ممکن است که این ویژگی ها برای یک نفر در سن 25 سالگی هم اتفاق نیفتد که بعید نیست. اگر کسی به این رشدها رسید زمان ازدواجش فرا رسیده: 1- رشد جسمی یعنی به سن بلوغ برسد. این شرط لازم است ولی کافی نیست. 2- رشد فکری .در ازدواج علاوه بر رشد جسمی باید فرد به رشد فکری هم رسیده باشد. بعضی ها ازدواج را درحد یک رفاقت می بینند. و هنوز به رشد فکری نرسیده اند که بدانند ازدواج امر خطیری است. ازدواج در اختیار گرفتن آینده ی یک فرد است. اگر کسی به سن رشد نرسد و ازدواج کند، در اصل دارد با آینده ی یک فرد بازی می کند. پس رشد فکری یعنی به توانمندی رسیده باشد که بداند ازدواج چیست. بعضی از تصمیماتی که بعضی از جوانان می گیرند نشان می دهد که آنها به رشد کافی برای ازدواج نرسیده اند. مثلا از دو نفر می پرسیم که چرا می خواهید با هم ازدواج کنید، آنها پاسخ می دهند که یک پیامک بهانه ی ازدواج آنها شده است، پیامکی فرستاده شده، فردی آنرا جواب داده و محبتی شکل گرفته. آنها ازدواج را خلاصه در محبتی می کنند که به یکدیگر دارند و نیازی به شناخت نمی بینند. این افراد باید فکر کنند، مشاوره کنند، مطالعه کنند و فکرشان را بزرگ منشانه مشغول ازدواج کنند تا بفهمند که به رشد لازم برای ازدواج رسیده اند. پس رشد فکری هم مهم است. 3- رشدعاطفی. باید فرد قدرت ابراز محبت و برقراری رابطه ی عاطفی با دیگران را داشته باشد. سرمایه ی زندگی عاطفه و محبت است. عده ای هستند که به ثبات عاطفی نرسیده اند. یک روز دل به این می بندد و روز دیگر ،دل به آن می بندد. بعضی ها در عین حالی که از نظر احساسات قوی هستند ولی توانمندی مدیریت احساسات را ندارد، خیلی زود رنج است و با جمله ای قهر می کند. کسی نمی تواند بگوید که من زود رنج یا عصبانی هستم و نمی توانم خودم را تغییر بدهم زیرا خداوند به انسان قدرت زیادی داده است. گاهی انسان با توکل به خدا، درعرض مدت کوتاهی به بالاترین درجات اخلاقی می رسد. ای جوانان، اگر ویژگی های بدتان را ترک نکنید، هرچه سن شما بالاتر برود تغییر دادن سخت تر می شود. یک فرد بداخلاق بیست ساله، خیلی راحت می تواند خودش را عوض کند ولی وقتی سن او به چهل یا شصت می رسد، بداخلاقی در وجودش ریشه کرده و نمی تواند براحتی تغییرکند. البته معنایش این نیست که این کار امکان ندارد. کار سخت می شود و نیاز به اراده ی بیشتری دارد. 4- رشد اجتماعی. بعضی ها هنوز زندگی اجتماعی را نمی دانند و همه چیز را بر محور خودشان تفسیر و تحلیل می کنند. و همه ی خواسته ها را برای خودشان می خواهند. این افراد هنوز شایسته ی زندگی مشترک نشده اند. بعضی ها وقتی ازدواج می کنند هنوز مَن خودشان را به همراه می برند و نمی خواهند بپذیرند که یک زندگی اجتماعی با فرد دیگری شکل گرفته است. بنابراین خودخواهی های شان سرجای خودش است. این زندگی دچار مشکل می شود. 5-رشد اقتصادی .رشد اقتصادی به معنای داشتن کار ثابت نیست . جُربزه ی کار، قناعت، توکل و مدیریت درخرج کردن از مولفه های رشد اقتصادی است.
بدون داشتن این رشدها ،توصیه به ازدواج ،توصیه ی درستی نیست. آیا ما نمی توانیم شرایط مان را عوض کنیم؟ البته می توانیم. اگر در زندگی این رشد ها نباشد زندگی سست می شود. ما باید شیوه ی تربیت کردن ها را عوض کنیم تا شرایط تغییر کند. امروزه نوع تربیت پدر و مادرها طوری شده که جوانان دیر آماده ی ازدواج می شوند. درجامعه ی امروزی ،متوسط سن ازدواج برای پسرها 28 سال است. ولی خیلی ها بالای سی سال ازدواج می کنند. متوسط بلوغ جنسی در پسرها دوازده سال است. متوسط سن ازدواج در دخترها 24 سالگی است. جامعه ای که این قدر جوان دارد و سن ازدواجش بالاست، نتیجه بالا بودن سن ازدواج به مصلحت چه کسی است؟ به مصلحت جامعه ؟به مصلحت پدر ومادر؟به مصلحت سطح علمی جامعه؟ تأسف در این است که سن ازدواج دارد بالاتر می رود. پس باید فکر جدی در مورد بالا بودن سن ازدواج بکنیم.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
با شرایط و مشکلات امروزی و تغییر نوع تربیت خانواده ها ،آیا ازدواج در سن پایین را توصیه می کنید؟
پاسخ – ما نه ازدواج زود را توصیه می کنیم و نه ازدواج دیرهنگام را. ما ازدواج به هنگام را توصیه می کنیم. ما توصیه نمی کنیم که کسی در سن پایین ازدواج کند و از طرفی توصیه هم نمی کنیم که در سن بالا ازدواج کند. تعیین سن برای ازدواج کار درستی نیست. یک فرد باید ویژگی هایی داشته باشد تا بتوان گفت که سن ازدواجش رسیده یا خیر. ممکن است که این ویژگی ها برای یک نفر در سن 18 سالگی اتفاق بیفتد و یا ممکن است که این ویژگی ها برای یک نفر در سن 25 سالگی هم اتفاق نیفتد که بعید نیست. اگر کسی به این رشدها رسید زمان ازدواجش فرا رسیده: 1- رشد جسمی یعنی به سن بلوغ برسد. این شرط لازم است ولی کافی نیست. 2- رشد فکری .در ازدواج علاوه بر رشد جسمی باید فرد به رشد فکری هم رسیده باشد. بعضی ها ازدواج را درحد یک رفاقت می بینند. و هنوز به رشد فکری نرسیده اند که بدانند ازدواج امر خطیری است. ازدواج در اختیار گرفتن آینده ی یک فرد است. اگر کسی به سن رشد نرسد و ازدواج کند، در اصل دارد با آینده ی یک فرد بازی می کند. پس رشد فکری یعنی به توانمندی رسیده باشد که بداند ازدواج چیست. بعضی از تصمیماتی که بعضی از جوانان می گیرند نشان می دهد که آنها به رشد کافی برای ازدواج نرسیده اند. مثلا از دو نفر می پرسیم که چرا می خواهید با هم ازدواج کنید، آنها پاسخ می دهند که یک پیامک بهانه ی ازدواج آنها شده است، پیامکی فرستاده شده، فردی آنرا جواب داده و محبتی شکل گرفته. آنها ازدواج را خلاصه در محبتی می کنند که به یکدیگر دارند و نیازی به شناخت نمی بینند. این افراد باید فکر کنند، مشاوره کنند، مطالعه کنند و فکرشان را بزرگ منشانه مشغول ازدواج کنند تا بفهمند که به رشد لازم برای ازدواج رسیده اند. پس رشد فکری هم مهم است. 3- رشدعاطفی. باید فرد قدرت ابراز محبت و برقراری رابطه ی عاطفی با دیگران را داشته باشد. سرمایه ی زندگی عاطفه و محبت است. عده ای هستند که به ثبات عاطفی نرسیده اند. یک روز دل به این می بندد و روز دیگر ،دل به آن می بندد. بعضی ها در عین حالی که از نظر احساسات قوی هستند ولی توانمندی مدیریت احساسات را ندارد، خیلی زود رنج است و با جمله ای قهر می کند. کسی نمی تواند بگوید که من زود رنج یا عصبانی هستم و نمی توانم خودم را تغییر بدهم زیرا خداوند به انسان قدرت زیادی داده است. گاهی انسان با توکل به خدا، درعرض مدت کوتاهی به بالاترین درجات اخلاقی می رسد. ای جوانان، اگر ویژگی های بدتان را ترک نکنید، هرچه سن شما بالاتر برود تغییر دادن سخت تر می شود. یک فرد بداخلاق بیست ساله، خیلی راحت می تواند خودش را عوض کند ولی وقتی سن او به چهل یا شصت می رسد، بداخلاقی در وجودش ریشه کرده و نمی تواند براحتی تغییرکند. البته معنایش این نیست که این کار امکان ندارد. کار سخت می شود و نیاز به اراده ی بیشتری دارد. 4- رشد اجتماعی. بعضی ها هنوز زندگی اجتماعی را نمی دانند و همه چیز را بر محور خودشان تفسیر و تحلیل می کنند. و همه ی خواسته ها را برای خودشان می خواهند. این افراد هنوز شایسته ی زندگی مشترک نشده اند. بعضی ها وقتی ازدواج می کنند هنوز مَن خودشان را به همراه می برند و نمی خواهند بپذیرند که یک زندگی اجتماعی با فرد دیگری شکل گرفته است. بنابراین خودخواهی های شان سرجای خودش است. این زندگی دچار مشکل می شود. 5-رشد اقتصادی .رشد اقتصادی به معنای داشتن کار ثابت نیست . جُربزه ی کار، قناعت، توکل و مدیریت درخرج کردن از مولفه های رشد اقتصادی است.
بدون داشتن این رشدها ،توصیه به ازدواج ،توصیه ی درستی نیست. آیا ما نمی توانیم شرایط مان را عوض کنیم؟ البته می توانیم. اگر در زندگی این رشد ها نباشد زندگی سست می شود. ما باید شیوه ی تربیت کردن ها را عوض کنیم تا شرایط تغییر کند. امروزه نوع تربیت پدر و مادرها طوری شده که جوانان دیر آماده ی ازدواج می شوند. درجامعه ی امروزی ،متوسط سن ازدواج برای پسرها 28 سال است. ولی خیلی ها بالای سی سال ازدواج می کنند. متوسط بلوغ جنسی در پسرها دوازده سال است. متوسط سن ازدواج در دخترها 24 سالگی است. جامعه ای که این قدر جوان دارد و سن ازدواجش بالاست، نتیجه بالا بودن سن ازدواج به مصلحت چه کسی است؟ به مصلحت جامعه ؟به مصلحت پدر ومادر؟به مصلحت سطح علمی جامعه؟ تأسف در این است که سن ازدواج دارد بالاتر می رود. پس باید فکر جدی در مورد بالا بودن سن ازدواج بکنیم.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پدر و مادر من صحبت های شما را تصدیق می کنند و وقتی من می گویم :زن می خواهم ،می گویند: زود است ، راهنمایی بفرمایید.
– جوان عزیز، خودت را اثبات کن. پدر و مادر شما نیازمند اثبات شما هستند که بفهمند زمان ازدواج شما فرا رسیده است. بعضی اوقات پدر و مادرها نگران هستند.و می گویند : پسر من هنوز مشکلاتش را با خواهرش با دعوا و قهر حل می کند و هنوز به رشد اجتماعی نرسیده که بتواند با خواهرش مدارا کند، من چطور می توانم اعتماد کنم که با این اخلاق برای او زن بگیرم؟ این نگرانی بجاست. گاهی مادر می گوید :من حاضرم برای تو به خواستگاری بروم ولی در آنجا می گویم که تو بداخلاق هستی. یا پدر می گوید: این پسر فوتبال ،سریال دیدن و مراوده با دوستانش را ترک نمی کند و دنبال کار راحت است. گاهی پدر حرفی ندارد که از نظر اقتصادی به فرزندش کمک می کند ولی انتظار دارد که پسر جُربزه ی کار را از خودش نشان بدهد که پدر بتواند در خواستگاری به جُربزه ی پسرش افتخار کند. پس جوانان اول باید خودشان را اثبات کنند.
هستند پدر و مادرهایی که برای ازدواج بچه هایشان که به ثبات هم رسیده اند می گویند: زود است.حتی بعضی از پسرها ،کار هم دارند. گاهی دختر بیست سال دارد و درس می خواند و هر خواستگاری که زنگ می زند ،پدر و مادر می گویند که دختر ما درس می خواند. آنها حتی یک بار با دخترشان صحبت نکرده اند که آیا در حین درس خواندن می خواهد ازدواج کند یا خیر. خیلی از دخترها خجالت می کشند که به پدر و مادرشان بگویند که نیاز به ازدواج دارند. چرا شما از طرف خودتان به خواستگارها جواب می دهید؟ بعضی از پدر و مادرها فراموش کرده اند که جوان شان، جوان است. و نیاز به ازدواج دارد.
یک پسر جوان نامه ای به پدر و مادرش می نویسد: پدر و مادر عزیزم،سلام . خواستم روبرویتان بنشینم و با شما حرف بزنم ولی خجالت کشیدم. گفتم :نامه ای بنویسم تا شما بخوانید. من جوان هستم. جوانی که تا ابد خود را زیر بار دین شما می بیند. پاک بودن و پاک ماندن هنری است که شما یادم دادید. لذتی که در پاک زیستن هست در دل هیچ هوا و هوسی نیست. من خاک پای شما را سرمه ی چشمانم می کنم که این هنر را به من آموختید اما ای پدر ومادر، خودتان می دانید سال هاست که سن من از خط بلوغ گذشته است. این روزها دغدغه ای آزارم می دهد،رد پای شیطان را زیاد دور و برم می بینم. صدایش مدام در گوشم زوزه می کشد، می ترسم. چند بار تابحال گلاویز شده ایم. اینکه من چند بار پیروز شده ام و چند بار او پشت مرا به خاک مالیده، بگذارید پیش خدا بماند. اما همین اندازه بگویم خدا را شکر می کنم که هنوز تسلیم او نشده ام.هر وقت زمین خوردم یا الله گفتم و بلند شدم. هنوز هم درحال مبارزه هستم. و می ترسم. نعره های شیطان گوشخراش است. بارها شنیدم که به یارانش می گفت تا ازدواج نکرده فرصت دارید. او با تمام قوا به میدان آمده و دست بردارد نیست. پدر و مادرم دوست ندارم رسم پاک بودن از زندگی ام پاک شود. چکار کنم، خدا مرا این طورآفریده ،به ازدواج نیاز دارم. از تنهایی خسته ام ،به همدم نیازمندم .با تمام این حرفها اگر بازهم با ازدواج من مخالف هستید بر سرمن منت بگذارید و بگویید. حالا که احساس می کنم توانم برای مبارزه با شیطان کم شده چکار کنم؟ اگر شیطان پشت مرا به خاک گناه مالید، عقوبتش به گردن کیست؟ من توکل را از شما آموختم و اگر در ازدواج به خدا توکل نکنیم ،توکل به درد کجا می خورد ؟بیایید با هم یک بار دیگر خدا را باور کنیم .راستی اگر هیچ کدام از حرفهای من، شما را قانع نکرد اما اینها را که نوشتم حرف دل خواهرم هم بود اگر به فکر من نیستید خواهرم را فراموش نکنید. او حتی روی نوشتن نامه را ندارد اما دلش پر از این حرفهاست.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
یک ماه است که عقد کرده ام ولی خانواده ی خانم من قبول نمی کنند که ما باهم بیرون برویم. فقط از طریق تلفن با هم ارتباط داریم. کجای دین وشریعت ما این را نوشته است؟
پاسخ – در هیچ کجای دین ما ننوشته اند :دو نفر که قانوناً زن و شوهر هستند باید با تلفن با هم ارتباط داشته باشند. بعضی از پدر و مادرها تجربیاتی در زندگی دیگران دارند و اتفاقاتی در دوران عقد افتاده ،( بی دقتی هایی در بین تازه داماد و عروس بوده) به همین دلیل احتیاط می کنند و می گویند که شما هیچ ارتباطی نداشته باشید.
دختر و پسرها حواس شان را در جمع کنند که نگرانی برای پدر و مادرشان بوجود نیاورند و پدر و مادرها هم توجه کنند که راه از بین بردن آن نگرانی ها اینکار نیست. اگر شما نمی خواهید صحبت کنید یک بزرگتری با آنها صحبت کنند و تذکراتی به آنها بدهند. ما به جوانان می گوییم که روابط قبل از ازدواج نداشته باشید که این درست است ولی بپذیرید که در دوران عقد یکی از شیرین ترین دوران ها برای تجربه ی عشق ،علاقه و محبت است. همه ی کسانی که ازدواج کرده اند خاطرات خوبی از این دوران دارند. و شما دارید مانع اینکار می شوید. رابطه ی دوران عقد ویژگی های خاص خودش را دارد. مانع شدن این کار توسط خانواده ها باعث بوجود آمدن عقده ی عشقی در این دو جوان می شود و گاهی سال هاست که از ازدواج دو جوان می گذرد ولی هنوز عقده ی آن را دارند که چرا آن رابطه را تجربه نکردند. و گاهی اوقات ممکن است که خطرات جدی زندگی آنها را تهدید کند. پس بهتر است که تذکرات داده شود و اجازه ی ارتباط به حد معمول داده شود.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
نظر شما در مورد مشارکت مردم در ازدواج چیست ؟
پاسخ - در جامعه ی امروزی 5570 هزار نفر آقا و 5670 هزار نفر خانم در سن متعارف ازدواج هستند ولی ازدواج نکرده اند که جمعا حدود یازده میلیون می شوند. 320 هزار نفر آقا از سن متعارف ازدواج رد شده اند ولی حتی یک بار هم ازدواج نکرده اند و 980 هزار نفر خانم از سن متعارف ازدواج رده شده اند ولی ازدواج نکرده اند. البته اینها منهای کسانی است که یک بار ازدواج کرده اند و به دلیل درگذشت همسر یا طلاق ،ازهمسرشان جدا شده اند و الان همسری ندارند.
بر اساس آمار رسمی کشور،جمع مجردهای کشور ما دوازده میلیون و پانصد و چهل هزار نفر است. الان جمعیت کشور حدود هفتاد و هفت میلیون و پانصدهزار نفر است. پس از هر شش نفر ، یک نفر مجرد وجود دارد که در سن ازدواج است یا از سن ازدواج گذشته ولی ازدواج نکرده است. در سال 1392 میانگین سن ازدواج پسرها 28 سال و دختر خانم ها 23 سال بود. از طرفی میانگین سن بلوغ در دختر خانم ها ده سال و در آقا پسرها دوازده سال است. آمار ازدواج از سال 88 تا 93به این صورت بوده که در سال 88 رشد داشته ولی از سال 89 به بعد رشد ازدواج آمار کاهشی داشته است. در سال 92 ، 8/6 درصد کاهش ازدواج داشته ایم. یعنی در سال 1392 در کل کشور تعداد 774513 واقعه ی ازدواج ثبت شده ولی سال قبل از آن تعداد 829968 ازدواج ثبت شده است . یعنی حدود 60 هزار واقعه ی ازدواج کمتر شده است.
اگر آمار ازدواج حالت کاهشی پیدا نکند یعنی در سال 93 کمتر از سال 92 نشود و به تعداد کسانی که ازدواج نمی کنند اضافه نشود یعنی اگر این آمار ثابت بماند حدود 16 سال نیاز است که این افراد آماری ازدواج کنند. با توجه به این آمار، به این نکته می رسیم که جوانان مملکت که سرمایه ی کشور هستند اگر ازدواج کنند و به آرامش برسند یه یک دنیایی از انرژی مثبت تبدیل می شوند ولی اگر ازدواج نکنند و به این نیاز طبیعی شان پاسخ ندهند معلوم نیست که چه اتفاق های ناگواری را در جامعه خواهیم دید.
تا زمانی که مسئولین بگویند: مردم و مردم بگویند: مسئولین، اتفاقی نخواهد افتاد. اگر در شهری زلزله ای بیاید آیا همه ساکت می نشینید یا حتی اگر شده آجری از روی فردی که زیر آوار رفته بر می دارند؟ آیا آن موقع منتظر مسئولین می مانند ؟ مسئولین هم نباید منتظر مردم بمانند چون حادثه را درک می کنند. زمانی که ما این داستان را درک کنیم که اگر این ازدواج ها اتفاق نیفتد مشکلات زیادی دامنگیر جامعه ی ما می شود ،آن زمان است که همه دست بدست هم می دهند. ما با نُه دسته از کسانی که در ازدواج جوانان نفش دارند صحبت خواهیم کرد:
1 -مسئولین: باید با مسئولین محکم صحبت کنیم و نباید حالت التماس و خواهش وجود داشته باشد .مسئول خودش را خادم مردم می داند و مردم باید از خادم شان سوال داشته باشند. من به شما مسئولین تبریک می گویم که توانسته اید این قدر جرأت به خرج بدهید و مسئولیت سنگین در حوزه های مختلف را بعهده بگیرید. ولی بدانید که کوچکترین کم کاری در کارهایی که باید توسط شما انجام بگیرد در دنیای آخرت عقوبت خواهد داشت.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
مسئولینی که کم کاری می کنند در قیامت به جرم مسائل منفی عفت ،اعتیاد و .. به جهنم انداخته می شوند زیرا آنها کم کاری کردند و زمینه ی انحراف برای جوانان فراهم شد. دوازده میلیون جوان، در کشور ما سرمایه هستند. خیلی از کشورها آرزوی دارند که چنین سرمایه ای داشته باشند. بعضی از کشورها افراد جوان را وارد کشورشان می کنند. چون سالمند شده اند. ما با این سرمایه ی کم نظیری که داریم می توانیم دنیا را آباد کنیم.
نامه ای از زبان یک جوان به یک مسئول : من جوانم، جوان .همان مدال افتخاری که روی سینه ی کشورم می درخشد. تو به هر جای عالم که سفر می کنی به این مدال می بالی و می نازی، من جوانم ،جوان .همان که دشمن وقتی نگاهش می کند لرزه بر زانوانش می افتد و چشم آلوده ی طمعش کور می شود، من جوانم ،جوان .همان که وقتی عربده ی تهدید دشمنان کشورم بالا می رود تو با اتکاء به غیرت من ،زور بازویم، نشاط بی مثالم ،ایمان استوارم بدون آنکه ذره ای لرزه در صدایت پیدا باشد عربده ی دشمن را با غرشی رعد آسا جواب می دهی من جوانم ،جوان. همان که شانه اش تکیه گاه ،فکر خلاقش تصویرگر نقش سرافرازی ،شادابی اش راز نشاط ،دستانش سرمایه ی توانمندی و پاکی اش رمز پاک ماندن کشور پهناورش می باشد .مرا شناختی ؟ یا بازهم بگویم که من جوانم، جوان. همان که نمازم در عالم بالا، فرشته ها را به هلهله می اندازد و توبه ام محبوب ترین اتفاق عالم پیش خدای مهربان من است. دلم خانه ی توحید و سرای محبت خداست. گمان نکن که من تنها مباهات توام نه ،دستم که رو به آسمان بلند می شود و پیشانی ام که در برابر خدا روی خاک می نشیند خدای عزیزم به فرشتگانش مباهات می کند با من ،من جوانم ،جوان .همان که تو با رأی من روی صندلی ریاست آرام گرفتی. رأی من برای تو همان سندی است که محبوبیت خودت را با آن اثبات می کنی. نوش جانت هر ریاستی که داری شورا، مجلس ،دولت ،اما من جوانم ،جوان. من اگر به تو رأی دادم نه از آن رو بود که شیفته ی چشم و ابرویت شدم شعارهای تو به شعور من حکم کرد که نام تو را روی برگه بنویسم .تو جوان را فریاد کشیدی و سنگ جوان را به سینه می زدی و قافیه ی شعرهایت همه با واژه ی جوان ردیف می شد و آهنگ تپش قلبت با موسیقی دغدغه های جوان هماهنگ بود که دلم را به طرب انداخت و نامت را روی زبانم ،من جوانم ،جوان. و منتظرم که کاری کنی برایم کارستان. پس بس است مچ گیری از رقیبان ،دست گیری کن از جوان تا دنیا و آخرتت آباد شود. خط و نشان نکش برای دیگران خط ،نشان بکش برای زیردستان که اگر اندکی کوتاهی کردند خودشان میز و دفتر و دسک را رها کنند پیش از آنکه برق نگاهت آنها را بگیرد، من جوانم ،جوان. سرمایه ی تمام ناشدنی کشورم را به تو سپردم تا گره مشکلاتم را سرانگشت تدبیر خویش باز کنی. خواسته های من از تو زیاده خواهی نیست. می خواهم کار داشته باشم تا گلیم خودم را خودم از آب بیرون بکشم و دستم به سوی کسی دراز نباشد. من اگر کار کنم تو سرافراز می شویم. می خواهم ازدواج کنم تا آرام بگیرم. من اگر آرام بگیرم، کشورم را آرام می کنم .اگر اینها از نگاه تو زیاده خواهی است خودت به من بگو از تو چه توقعی داشته باشم، من جوانم جوان. امروز من اگر ساخته شد قول شرف می دهم که فردای کشورم را بسازم و تو می دانی که سرم می رود اما قولم سرجای خودش استوار می ماند .حالا منتظر نشسته ام تو چه می کنی با گوی و میدانی که هر دو در دست توست. ارزش من از نفت و گاز و جنگل و معدن و دریا و هر سرمایه ای که تو گمان می کنی بیشتر است، این را همه می دانند .پس مراقبم باش سرمایه ها اگر راکد شوند ارزش خود را از دست می دهند. دعایت می کنم. منتظر می نشینم که ببینم حالا که مرا شناختی آیا شبت را از روز بازخواهی شناخت یا نه ؟من جوانم ،جوان.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
2- پولدارها. کسانی که وضعیت مالی خوبی دارند. دسته ای از پولدارها اهل کار خیر هستند. چه خوب است که شما در کنار مدرسه سازی،ساخت بیمارستان، مسجد و حسینیه به فکرساختن زندگی ها هم باشید. باورکنید محبوب ترین پیوند درعالم پیوند ازدواج است. کمک کردن به ازدواج دو جوان ثوابش کمتر از ساختن یک مسجد نیست. گاهی توجه بیش از حد به ساحتن مساجد باعث می شود که کارهای خیر دیگر روی زمین بماند. خوب است که شما چند خانه بسازید و در اختیار جوانان بگذارید یا به مؤسسات خیریه کمک کنید تا بتوانند جهیزیه بدهند یا قرض الحسنه بدهند.
بعضی پولدارها دست خیرشان بسته است و پول را برای خودشان می خواهند. بر اساس نتایج سرشماری نفوس مسکن درسال 1390 ، بیش از یک میلیون و شش صد وشصد و شش هزار واحد خالی در کشورمان داریم. که حدود سی صد هزار واحد آن در تهران است. حتی آنرا اجاره نداده اند. چه اشکالی دارد که این واحدهای خالی را بصورت رایگان یا با اجاره ی کم دراختیار جوانان گذاشت ؟ این کار دنیا و آخرت شما را آباد می کند. زمانی می رسد که حسرت می خورید که به دنیا برگردید و مشکل یک جوان را حل کنید. پس به فکر ابدیت تان باشید.
3- افرادی که پول ندارند، مسئول نیستند ولی زبان و جایگاه و تجربه دارند. اینها می توانند برای ازدواج واسطه بشوند. می توانند یک زبان خیری بگذارند که یک پدر کوتاه بیاید. می توانند افراد را به یکدیگر معرفی کنند. اگر این افراد توی کار بیایند، خیلی از مشکلات حل می شود. همه ی کارها به گردن مسئولین نیست. هر کس یک مسئولیتی دارد. اگر خداوند به من یک جایگاه اجتماعی داده ،من هم مسئول هستم.
4- متأهل ها. متأهل ها می توانند نقش ویژه ای در ازدواج جوانان ایفا کنند البته منهای اینکه واسطه بشوند و کار خیر بکنند. الان یکی از دلایلی که جوانان تن به ازدواج نمی دهند ترسی است که متأهل ها در دل جوانان القاء کرده اند. مثلا می گویند: ازدواج نکن،من ازدواج کردم و پشیمان شدم. بیشتر هم در مورد مسائل اقتصادی می گویند. ولی خیلی ها با همین وضعیت اقتصادی شما ازدواج کرده اند و دارند با تفاهم زندگی می کنند. شما باید عیب کار خودتان را پیدا کنید. البته مسائل اقتصادی مهم است ولی خیلی ها با همین وضعیت، با قناعت و مناعت طبع ازدواج کرده اند و توانسته اند زندگی کنند. این ترس هایی که شما القاء می کنید خیلی روی جوانان اثر دارد و این یکی از موانع ازدواج است.
5- خانواده ها. گاهی با خانواده ها صحبت می کنیم و آنها می گویند که ما چکارکنیم. اگر خطری جوان شما را تهدید کند، آیا شما منتظر مسئول و خیِّر می شوید که مشکل را حل کند یا خودتان کاری می کنید؟ اگر فرزندی تصادف کند و نیاز به مراقبت داشته باشد مادر از طلای خودش می گذرد و پدر از ماشین خودش می گذرد تا جوان سرپا بشود. و به زندگی اش ادامه بدهد. ما باید بپذیریم که جوانان در ازدواج نیاز به توجه ی ما دارند.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
2- پولدارها. کسانی که وضعیت مالی خوبی دارند. دسته ای از پولدارها اهل کار خیر هستند. چه خوب است که شما در کنار مدرسه سازی،ساخت بیمارستان، مسجد و حسینیه به فکرساختن زندگی ها هم باشید. باورکنید محبوب ترین پیوند درعالم پیوند ازدواج است. کمک کردن به ازدواج دو جوان ثوابش کمتر از ساختن یک مسجد نیست. گاهی توجه بیش از حد به ساحتن مساجد باعث می شود که کارهای خیر دیگر روی زمین بماند. خوب است که شما چند خانه بسازید و در اختیار جوانان بگذارید یا به مؤسسات خیریه کمک کنید تا بتوانند جهیزیه بدهند یا قرض الحسنه بدهند.
بعضی پولدارها دست خیرشان بسته است و پول را برای خودشان می خواهند. بر اساس نتایج سرشماری نفوس مسکن درسال 1390 ، بیش از یک میلیون و شش صد وشصد و شش هزار واحد خالی در کشورمان داریم. که حدود سی صد هزار واحد آن در تهران است. حتی آنرا اجاره نداده اند. چه اشکالی دارد که این واحدهای خالی را بصورت رایگان یا با اجاره ی کم دراختیار جوانان گذاشت ؟ این کار دنیا و آخرت شما را آباد می کند. زمانی می رسد که حسرت می خورید که به دنیا برگردید و مشکل یک جوان را حل کنید. پس به فکر ابدیت تان باشید.
3- افرادی که پول ندارند، مسئول نیستند ولی زبان و جایگاه و تجربه دارند. اینها می توانند برای ازدواج واسطه بشوند. می توانند یک زبان خیری بگذارند که یک پدر کوتاه بیاید. می توانند افراد را به یکدیگر معرفی کنند. اگر این افراد توی کار بیایند، خیلی از مشکلات حل می شود. همه ی کارها به گردن مسئولین نیست. هر کس یک مسئولیتی دارد. اگر خداوند به من یک جایگاه اجتماعی داده ،من هم مسئول هستم.
4- متأهل ها. متأهل ها می توانند نقش ویژه ای در ازدواج جوانان ایفا کنند البته منهای اینکه واسطه بشوند و کار خیر بکنند. الان یکی از دلایلی که جوانان تن به ازدواج نمی دهند ترسی است که متأهل ها در دل جوانان القاء کرده اند. مثلا می گویند: ازدواج نکن،من ازدواج کردم و پشیمان شدم. بیشتر هم در مورد مسائل اقتصادی می گویند. ولی خیلی ها با همین وضعیت اقتصادی شما ازدواج کرده اند و دارند با تفاهم زندگی می کنند. شما باید عیب کار خودتان را پیدا کنید. البته مسائل اقتصادی مهم است ولی خیلی ها با همین وضعیت، با قناعت و مناعت طبع ازدواج کرده اند و توانسته اند زندگی کنند. این ترس هایی که شما القاء می کنید خیلی روی جوانان اثر دارد و این یکی از موانع ازدواج است.
5- خانواده ها. گاهی با خانواده ها صحبت می کنیم و آنها می گویند که ما چکارکنیم. اگر خطری جوان شما را تهدید کند، آیا شما منتظر مسئول و خیِّر می شوید که مشکل را حل کند یا خودتان کاری می کنید؟ اگر فرزندی تصادف کند و نیاز به مراقبت داشته باشد مادر از طلای خودش می گذرد و پدر از ماشین خودش می گذرد تا جوان سرپا بشود. و به زندگی اش ادامه بدهد. ما باید بپذیریم که جوانان در ازدواج نیاز به توجه ی ما دارند.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
6 – پسرها .همه باید توقع شان را کم کنند. دخترها می گویند: پسرها توقع شان زیاد است و پسرها می گویند: دخترها توقع شان زیاد است. پس جوانان توقع شان را پایین بیاورند. پدر و مادرها به جوان کمک کنند و اگر می توانند مدتی خرج آنها را بدهند. بعضی مواقع پدر و مادرها حرفی ندارند ولی پسر و دختر به این اندازه قانع نمی شوند. پسرها درهمین دوران مجردی جُربزه ی کار کردن شان را به پدرشان اثبات کنند. و در ضمن قانع باشند. بعضی جوانان برای مراسم عروسی و خرید می خواهند به مُد روز باشند که پدر نمی تواند آنها را پشتیبانی کند. اگر مخارج عروسی به اندازه ی جیب پدر باشد ، پدر حاضر است که پسرش در دوران دانشجویی ازدواج کند. تا زمانی که مستقل شود.
7- دخترها. الان تعدادی از دختر خانم ها از سن متعارف ازدواج که 29 سال است رد شده اند. خیلی از دختر خانم ها توقع شان بالاست. اگر حرف جهیزیه پیش می آید به کمتر از پنجاه میلیون راضی نیستند. یعنی به یک زندگی و مراسم ساده قانع نیستند. یک پدر کارمند چطور می تواند چنین جهیزیه ای را تهیه کند؟
توقعات بعضی ها زورگویی است. مثلا دخترخانم در سن متعارف می خواهد ازدواج کند و می خواهد تمام توقعاتش از طرف پدر و مادر و طرف مقابل تأمین شود که خیلی ها نمی توانند این کار را بکنند. بیشتر پدرها نمی توانند جهیزیه ی آنچنانی تهیه کنند. پس دخترخانم ها هم توقع شان را پایین بیاورند. گاهی دخترخانم می گوید :من باید کارشناسی ارشد و دکتر را بگیرم و بعد ازدواج کنم. چه اشکالی دارد که شما در همان دوره ی کارشناسی ارشد ازدواج کنید؟ خیلی ها الان مدرک دارند و سرکار هم می روند ولی می گویند: ای کاش مدرک نداشتیم و ازدواج کرده بودیم. پس این طور نیست که شما همه ی مدارج را طی کنید و بعد یک نفر پیدا شود و تمام توقعات شما را برآورده کند. پس نتیجه اش می شود همین که می بیند.
8 - روحانیون و خانم هایی که جلسات مذهبی دارند. الان محرم نزدیک است. و مردم پای جلسات روضه و هیئتها می نشینند. اشکالی ندارد که خانم ها در جلسات در مورد ازدواج صحبت کنند. امام حسین(ع) بخاطر امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد. آیا امر به ازدواج ،امر به معروف نیست؟ خوب است که ما به دختر و پسرها هشدار بدهیم و فرهنگ ازدواج را رواج بدهیم .یکی از کاربردهای مسجد نماز خواندن است. روحانیون مسجد ها ،می توانند در منبرها در مورد ازدواج جوانان صحبت کنند و اهمیت ازدواج را در دین بگویند. و یک کار عملی انجام بدهند. اگر مسجد جای حل مشکلات جوانان بشود ، مسجدها پر از جوانان می شود. حتی ائمه جماعات باید در این مورد صحبت کنند و در نماز جمعه ها باید به موضوع ازدواج بپردازند.
9 – صدا و سیما .آقای کارگردان، فیلم نامه نویس و ... اگر یک ششم جامعه ما را یک واقعیت بدانید باید در درون تان این درد ایجاد شود که فیلم ها ، سریال های و برنامه های کارشناس محور به سمت حل مشکل ازدواج برود. ازدواج مشکل درجه یک جامعه ی ماست. صدا وسیما مبدأ تحولات همه ی جامعه است. صدا و سیما دانشگاه است. برای فرهنگ سازی در ازدواج صدا و سیما می تواند کار مهمی انجام دهد.

 
بالا