♦♦♦♦♦ پرسش و پاسخ های جالب/حتما دنبال کنید ♦♦♦♦♦

یار آقا

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
آیا در بهشت و جهنم شناخت افراد و شخصیت ها ممکن است؟
پاسخ اجمالی

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که ناظر به گفت و گوی بین اهل بهشت و جهنم بوده، اجمالاً خبر از امکان اطلاع اهل بهشت از حال جهنمیان و عاقبت اشخاص در جهنم می دهد.
پاسخ تفصیلی


در قرآن کریم آیاتی است که ناظر به گفت و گوی بین اهل بهشت و جهنم بوده، اجمالا خبر از امکان اطلاع اهل بهشت از حال جهنمیان و عاقبت اشخاص در جهنم می دهد. همچنین مردان اعراف بر اهل بهشت و جهنم اشراف داشته و همه را به سیمایشان می شناسند. در روایات بسیاری اشاره شده است که مردان اعراف به طور خاص امامان معصوم هستند و به طور عام انسان های برگزیده ای هستند که در جایگاهی بعد ائمه قرار داشته و احاطه وجودی بر بهشت و جهنم و اهل آن دارند.

در این جا ترجمه برخی از این آیات را نقل می کنیم:

1. آیه 50-57 سوره صافات:

«در بهشت برخی به برخی دیگر رو می کنند و از هم سوال می کنند. یکی از آن ها می گوید: همانا من دوستی داشتم که به من می گفت آیا تو تصدیق می کنی . آیا بعد از اینکه مُردیم و خاک شدیم باز خواست خواهیم شد. (فرد بهشتی) گوید: آیا شما اطلاعی ازحال او دارید. آنگاه اطلاع یابد پس او را در وسط جهنم بیند. به او گوید به خدا که نزدیک بود من را به ضلالت افکنی. اگر رحمت خدا نبود من هم از حاضران (در جهنم) بودم» [1] .

2- آیه 38- 50 سوره مدثّر

«هرکسی رهین اعمال خویش است مگر اصحاب یمین که در بهشت هایی پرس و جو میکنند، از حال مجرمان. (از آنان) می پرسند: چه چیزی شما را به عذاب سوق داد. گویند ما از نمازگزاران نبودیم و مستمندان را اطعام نمی کردیم و بااهل باطل به بطالت و بیهوده گوئی می گذراندیم و روز قیامت را دروغ می پنداشتیم تا آن که یقین بر ما فرارسید. پس شفاعت شفاعت کنندگان سودی به حال آنان ندارد . چه شده است که آنان از یادآوری و تذکر گریزانند؛ همچون گورخران وحشی که از شیر فرار می کنند» [2] .

3- آیه 44-51 سوره اعراف

و آنگاه بهشتیان دوزخیان را ندا کنند که آنچه پیامبران از مقامات بهشتى به ما وعده دادند، ما به حق و حقیقت یافتیم. آیا شما نیز بدانچه از عذاب دوزخ وعده دادند به حقیقت رسیدید؟ گویند بلى ما هم به سزاى خود رسیدیم و آنگاه میان آنها منادیى ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد.آنان که بندگان خدا را از راه باز مى‏دارند و راه کج را مى‏طلبند ،آنها به قیامت ایمان ندارند.

و میان این دو گروه (بهشتیان و دوزخیان) حایلی است [از سرشت نیک و بد که مانع دیدار آن دو گروه از یکدیگر نیست ولى مانع رسیدن آنها به یکدیگر است].و بر اعراف مردانى هستند که هر یک از آن دو دسته را به سیمایشان مى‏شناسند و اهل بهشت را ندا کرده گویند: سلام بر شما باد. در حالى که آنان هنوز داخل بهشت نشده‏اند، لیکن آرزوى دخول آن را دارند.

چون نظر آنها (اهل اعراف) بر اهل دوزخ افتد گویند پروردگارا منزل ما را با این ستمکاران به یک جاى قرار مده،

و اهل اعراف مردانى را که آنها را به سیمایشان مى‏شناسند آواز دهند و گویند: دیدید که جمع مال و جاه و آنچه بر آن فخر و تکبّر مى‏کردید به حال شما اصلا سودمند نبود آیا مقام آن گروه از مؤمنان را که سوگند یاد مى‏کردید که خدا آنان را مشمول عنایت و رحمت خود نمى‏گرداند، مى‏بینید؟



و اهل دوزخ، بهشتیان را آواز کنند که ما را از آبهاى گوارا و از نعمتهاى بهشتى که خدا روزى شما کرده است بهره‏مند سازید. آنها پاسخ دهند که خدا اینها را بر کافران حرام کرده است.



آنان که دین خدا را به افسوس و بازیچه گرفته، متاع حیات دنیا آنها را فریفت و غافل کرد، امروز هم ما آنها را به رحمت در نظر نمى‏آوریم چنانکه آنان دیدار این چنین روزى را به خاطر نمى‏آوردند. و آیات ما را، انکار کردند». [3]



[1] الصافات، 5-57.

[2] المدثر، 38-50.

[3] الاعراف،44-51؛ ترجمه بیان السعاده، نرم افزار جامع التفاسیر.
 

یار آقا

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
اگر خداوند خوردن شراب و ارتباط زن و مرد را ممنوع کرده، پس چرا ما از حوری و شراب بهشتی حرف می زنیم؟
متن کامل پرسش
می خواستم ببینم اگر خداوند خوردن شراب و ارتباط زن و مرد را ممنوع کرده، پس چرا ما در بهشت همه از حوری و دیگر امکانات حرف می زنیم.
پاسخ اجمالی


برای روشن شدن مطلب تذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد:

الف. زمان و مکان در اثبات و نفی احکام، ارتباط مستقیم دارند و این طور نیست که اگر حکمی در زمان، مکان و شرایط ویژه ای برای موضوعی ثابت شد، حتماً همان حکم در زمان، مکان و شرایط دیگری نیز برای آن موضوع ثابت شود.

ب. اگر چه آخرت چهره باطنی همین دنیا است اما بین ظاهر و باطن فرق است و هر یک دارای احکام مجزایی هستند، این طور نیست که اگر چیزی در دنیا ثابت بود در آخرت نیز ثابت خواهد بود و یا اگر چیزی در دنیا وجود نداشت در آخرت نیز نخواهد بود.

ب. شراب دنیایی با شراب آخرت گرچه در نام مشترک اند، امّا این اشتراک تنها لفظی است، اما در ماهیت و حقیقت 180 درجه با هم تفاوت دارند.

ج. حرام عبارت است از چیزی که شارع مقدس آن را نهی کرده باشد و حلال عبارت است از چیزی که در مورد آن منعی از جانب شارع نرسیده باشد.

د. خداوند ارتباط زن و مرد را به طور مطلق منع نکرده، بلکه ارتباطی که خارج از محدوده شرع باشد را منع و حرام نموده است.

بنابراین با توجه به این نکات به نظر می رسد، مقایسه مسائل و احکام دنیا با عالم آخرت چندان درست نباشد.


پاسخ تفصیلی

جواب این پرسش ضمن تذکر چند نکته روشن خواهد شد:

1. زمان و مکان در اثبات و نفی احکام، ارتباط مستقیم دارند و این طور نیست که اگر حکمی در زمان، مکان و شرایط ویژه ای برای موضوعی ثابت شد، حتماً همان حکم در زمان، مکان و شرایط دیگری نیز برای آن موضوع ثابت شود؛ به عنوان نمونه اگر حکم کردیم مسافر باید روزه اش را بخورد [1] معنایش این نیست که در وطن نیز باید بخورد.

2. اگر چه آخرت چهره باطنی همین دنیا است اما بین ظاهر و باطن فرق است و هر یک دارای احکام مجزایی هستند، این طور نیست که اگر چیزی در دنیا ثابت بود در آخرت نیز ثابت خواهد بود و یا اگر چیزی در دنیا وجود نداشت در آخرت نیز نخواهد بود.

3. شراب دنیایی با شراب آخرت گرچه در نام مشترک هستند، امّا این تنها اشتراک لفظی است که ماهیتاً 180 درجه با هم تفاوت دارند؛ زیرا شراب دنیایی رجس و پلید است [2] ، اما شراب بهشتی در دنیای واپسین پاک و طهور و از نعمت های الاهی به بندگان شایسته اش است [3] ، از این رو است که می بینیم پیامبر (ص) علی (ع) می فرماید: یا على! کسى که شراب را براى غیر خدا ترک کند خداوند از شراب بهشتى که مهرشده به مُشک است به او می نوشاند، پس على (ع) عرض کرد حتی اگر این ترک براى غیر خدا باشد؟ حضرت فرمود: آرى به خدا سوگند، کسى که براى حفظ سلامتى خود شراب را ترک کند خداوند از او قدردانى نموده و جزاى خیر به او می دهد. [4]

در این رابطه به نمایه «ضرر نوشیدن یک قطره از شراب شماره 6017 (سایت: 6184) » و «شراب طهور شماره شماره 82 (سایت: 1875) » که در همین سایت موجود است مراجعه نمایید.

4. حرام عبارت است از چیزی که شارع مقدس از آن نهی کرده باشد و حلال عبارت است از چیزی که در مورد آن نهیی از جانب شارع نرسیده باشد [5] و خداوند ارتباط زن و مرد را به طور مطلق منع ننموده، بلکه خارج از محدوده شرع را منع و حرام نموده است [6] ، پس اگر در بهشت نیز در موردی ارتباط رن و مرد را خداوند اجازه داد این یعنی جواز و مشروع بودن این عمل، پس حرام نمی باشد.

بنابراین با توجه به این نکات به نظر می رسد، مقایسه مسائل و احکام دنیا با عالم آخرت چندان درست نباشد.

در این رابطه به نمایه «عدم وجود احکام فقهی در بهشت شماره 788 (سایت: 847) » که در همین سایت موجود است مراجعه نمایید.


[1] با شرایطی که بیان شد.

[2] مائده، 90، اى کسانى که ایمان آورده‏اید، جز این نیست که شراب و قمار و بت‏ها، یا سنگ‏هایى که براى قربانى نصب شده و چوبه‏هاى قرعه، پلید و از عملیات شیطان است. پس دورى کنید از آنها، شاید که رستگار شوید.
[3] انسان، 21، بر اندام بهشتیان لباس هایى است از حریر نازک سبز رنگ و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره تزیین شده‏اند، و پروردگارشان شراب طهور به آنها مى‏نوشاند.
[4] آشتیانى، ‏ میرزا احمد، و شاگردان، ‏طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، ‏ج ‏2، ص 189، ناشر: کتابخانه صدوق، تهران، چاپ سوم، 1362 ش‏.
[5] منظور نهی تحریمی است.
[6] مؤمنون، 5 و 6، و (مؤمنان) همان ها هستند که عورت خود را از حرام و نامحرم حفظ مى‏کنند، مگر از همسران و یا کنیزان خود که در مباشرت با این زنان ملامتى ندارند.
 

یار آقا

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
کسانی که نماز نمی‌خوانند آیا قطعاً جهنمی هستند؟ حتی اگر کارهای خوب زیادی انجام دهند؟!
پاسخ اجمالی

طبق آموزه‌های دینی ما، نماز اولین فعل عبادی در میان اعمال دینی است، اگر نماز انسان پذیرفته شود، دیگر اعمال عبادی هم پذیرفتنی است! از سوی دیگر، طبق صریح آیات قرآن هر کسی مقدار ذره‌ای عمل خوب انجام دهد، به پاداش آن رسید، بدیهی است که طبق این آیات اگر مقدار خیر در ترازوی سنجش برتری داشته باشد، انسان اگرچه بی نماز، باید اهل نجات باشد. گفتنی است که ترک نماز می‌تواند دو دلیل داشته باشد. یک. انکار آن به عنوان یکی از اعمال عبادی که این انکار و ترک قطعاً موجب عذاب و جهنم است. دو. اما اگر ترک نماز نه از روی انکار که از روی سهل انگاری و تنبلی باشد، محل بحث است که در پاسخ تفصیلی به آن پرداخته می شود.
پاسخ تفصیلی


تبیین پرسش فوق در گرو طرح و بررسی چند مسئله است که با بیان این مسائل و موضوعات امید است پاسخ مسئله به دست آید.1. همان گونه که همه ما می‌دانیم؛ طبق آموزه‌های دینی ما، نماز اولین فعل عبادی در میان اعمال دینی ما است؛ یعنی پس از اصول اعتقادی (اصول دین)، در مرحله عمل که از آن به فروع دین تعبیر می‌شود، اولین چیزی که موضوعیت دارد، نماز است که از آن به ستون و عمود دین تعبیر شده است. نیز در تعابیر آمده است که اگر نماز انسان مورد پذیرش واقع شود، دیگر اعمال عبادی هم پذیرفتنی است.[1]

در احکام عبادی نماز دارای آن چنان جایگاهی است که در هیچ حالی ترک آن جایز نیست. مگر در حال اغما و بی هوشی که آن جا دیگر جای تکلیف نیست. نماز تبلور و نمود خضوع و تسلیم در برابر حق است و شیطان نیز از همین ناحیه ضربه خورده است؛ چرا که در برابر فرمان الاهی در برابر سجده ... سر تسلیم فرود نیاورد.

2. از سوی دیگر، طبق صریح آیات قرآن هر کسی مقدار ذره‌ای عمل خوب انجام دهد، به پاداش آن رسید و هر مقدار عمل شر و خلاف مرتکب شود، کیفرش را خواهد دید. بدیهی است که طبق این آیات اگر مقدار خیر در ترازوی سنجش برتری داشته با شد، انسان اگرچه بی نماز، باید اهل نجات باشد.

3. قرآن کریم می فر مایید: "... ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ* إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُون"‏؛[2] پس انسان را به پایین‌ترین درجه باز گرداندیم، مگر کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیکو انجام داده‌اند که برای آنان پاداش تمام ناشدنی است. از آن جا که در این آیه تعبیر به اعمال نیکو شده است، یکی از آن اعمال نیکو نماز است، چه بسا اعمال نیکوی دیگر انسان انجام دهد که مستحق پاداش باشد.

4. در اعمال عبادی آنچه ملاک و معیار پذیرش است، نیت خدایی است؛ یعنی اگر انسان بهترین کارهای عبادی و انسانی، حتی نماز و ... را بدون نیت خدایی و بدون قصد قربت، بلکه با شرک و ریا انجام دهد، مورد پذیرش درگاه الاهی نخواهد بود و اجر و پاداشی به آن تعلق نخواهد گرفت.

با بیان این مقدمات، می‌توان گفت: اگر چه نماز آثار و برکات فراوانی دارد که از جمله آن قرب به پروردگار است و انسان بی نماز از این لطف و نعمت الاهی محروم و بی نصیب می‌ماند. نماز ذکر و یاد خدا است و کسی که نماز به پا نمی‌دارد، از چنین مزایایی بی بهره خواهد بود، اما از آن جا که خداوند خود فرموده؛ تمام گناهان را می‌بخشد حتی گناه شرک را نیز پس از توبه و عذر خواهی از محضر ربوبی‌اش خواهد بخشید؛ لذا به صورت قطع نمی‌توان گفت آیا ملاک ورود به بهشت نماز است و همه انسان‌های بی نماز با هزاران عمل خیر وارد جهنم خواهند شد.


آنچه بیانش در این مقال ضروری است؛ این است که ترک نماز می‌تواند دو دلیل داشته باشد. یک. انکار آن به عنوان یکی از اعمال عبادی که این انکار و ترک قطعاً موجب عذاب و جهنم است. دو. اما اگر ترک نماز نه از روی انکار که از روی سهل انگاری و تنبلی باشد، این موضوع، مورد بحث است،



[1] "...إِنَّ أَوَّلَ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا..."، کلینی، کافی، ج 2، 268، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.

[2] تین، 5، 6.
 

یار آقا

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
آیا بانوان بعد از ظهور امام زمان(عج) به تنهایی به مسافرت‌های طولانی می‌روند؟
متن کامل پرسش
سلام؛ آیا روایتی داریم که اگر بعد از ظهور امام زمان زنی که تشت طلا برسر دارد بخواهد درشب از غرب عالم به شرق عالم برود کسی نگاه چپ به او نمیکند



پاسخ
از روایات استفاده می‌شود که یکی از ویژگی‌های جامعه بعد از ظهور، برقراری امنیت است، به گونه‌ای که هر فردی -چه زن باشد یا مرد، کوچک یا بزرگ- در هر زمانی از شب و روز بخواهد به مسافرت‌های طولانی به هر نقطه‌ای از جهان برود، از امنیت کامل برخوردار خواهد بود: «حدّثنا نعیم، حدّثنا الولید عمّن حدّثه و قرأه، عن کعب، قال قتادة: المهدی خیر الناس، أهل نصرته و بیعته من أهل کوفان و الیمن و أبدال الشام، مقدّمته جبرئیل و ساقته میکائیل، محبوب فی الخلائق، یطفئ اللّه به الفتنة العمیاء، و تأمن الأرض حتى إنّ المرأة لتحجّ فی خمس نسوة و ما معهنّ رجل لا تتّقی شیئا إلّا اللّه، تعطی الأرض برکاتها و السماء برکتها»؛[1]
قتاده می‌گوید: بهترین مردم کوفه و یمن و پهلوانان شام، مهدى(ع) را یارى می‌کنند، جبرئیل(ع) جلوی آن‌حضرت و میکائیل(ع)‏ عقب او خواهد بود، امام مهدى(ع) محبوب خلائق است و خدا به وسیله او فتنه را خاموش کرده و زمین را به نحوى امن و امان خواهد کرد که یک زن می‌‌تواند سرپرستی پنج زن دیگر را بر عهده گرفته و حج به جاى آورند، در حالی‌که مردى با آنها نباشد و آن زن از هیچ چیز باکى نخواهد داشت و از هر طرف برکتها از زمین و آسمان فرو خواهد آمد.

[1]. ابن طاووس، على بن موسى‏ التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، ص: 145، قم، مؤسسة صاحب الأمر( عجل الله تعالى فرجه الشریف)، چاپ اول، 1416ق.‏
 

یار آقا

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
درباره حورالعین و این‌که آیا به زنان هم اختصاص دارد توضیح دهید.
متن کامل پرسش

نظر شما در مورد حور بهشتی و این‌که این نعمت مخصوص مردان است یا این‌که به زنان مؤمن نیز داده می‌شود چیست؟ و آیا در این مورد با توجه به آیات قرآن و روایات مستند اجماع وجود دارد یا نه؟

پاسخ اجمالی

یکی از نعمت های خداوند، در پاداش کارهای نیک و ایمان به خدا، بهشت و نعمت های آن است. برای ورود به بهشت، فرقی میان زن و مرد نیست و از جمله پاداش های خداوند در بهشت «حور العین» است که قرآن و روایات به آن اشاره کرده است.
بنابر گفته ی اغلب مفسرین، در بهشت ازدواج به معنای دنیوی آن، وجود ندارد. و تزویج حور العین به معنای قرین کردن و عطا کردن حور العین از طرف خداوند به بندگانش، تفسیر شده است.
همچنین باید توجه داشت که واژه ی حور و عین هم بر مذکر و هم بر مونث، هر دو اطلاق می گردد: از این رو مفهوم گسترده ای دارد که همه ی همسران بهشتی را شامل می شود؛ همسران زن برای مردان با ایمان، و همسران مرد برای زنان مؤمنه.
لازم است اضافه کنیم که، برای خدمتگزاری بهشتیان، «غلمان» هایی (پسران زیبای بهشتی) وجود دارد و در این بین نیز فرقی میان زن و مرد نیست.


پاسخ تفصیلی

یکی از نعمت های بزرگی که خداوند برای بندگان مؤمن و باتقوا در نظر گرفته است بهشت و نعمت های فراوان و جاویدان آن است. البته رضا و خشنودی خداوند از آنها، بالاترین پاداش است. تنها چیزی که باعث ورود به بهشت است، ایمان و عمل صالح انسان در این دنیا است و هر چه ایمان انسان، بیشتر و اعمال صالحش فراوان تر باشد، مقام او در بهشت بالاتر است و فرقی میان زن و مرد نیست و هر انسانی می تواند به چنین مقاماتی برسد. خداوند می فرماید: «هر کس از مردان یا زنان که عمل صالحی انجام دهد، و ایمان هم داشته باشد به درستی که وارد بهشت می شوند و بدون حساب در آنجا روزی دریافت می کنند.» [1]

البته این انتظار که در عالم قیامت، احکام و قوانین و سنن عالم مادی و دنیا جاری باشد انتظاری نابجا و ناصحیح است؛ و اگر در آیات و روایات از لذتی چون خوردن و آشامیدن و با همسران جوان زیباروی و در کنار نهرها و زیر درختان بودن یاد شده است، بیشتر برای تقریب ذهن ما به حقایق عالم قیامت بوده است و باید توجه داشت که این لذتها همانند لذتهای دنیایی نیست. [2]

از مجموع آیات و روایات استفاده می شود که هر چه بهشتیان بخواهند در اختیارشان گذاشته می شود [3] ، از جمله نعمت های بهشتی، می توان به حور العین های بهشتی اشاره نمود.

در چندین آیه از قرآن مجید از همسران بهشتی تعبیر به «حورالعین» شده است. [4]

حور جمع حوراء به معنای زنی است که سفیدی چشمش بسیار سفید و سیاهی آن نیز بسیار سیاه باشد و یا به معنای زنی است که دارای چشمان سیاه چون چشم آهو باشد، و «عین» جمع کلمه ی «عیناء» به معنی درشت چشم می باشد.

قرآن، حورالعین را به مرواریدهایی در بهشت توصیف می کند. [5] و ظاهراً حور العین موجوداتی غیر از زنان دنیایند. [6] خداوند در مورد آنان می فرماید: «حور العین را به ازدواج آنها درمی آوریم.» [7]

آیات بسیاری [8] به توصیف همنشینان بهشتی پرداخته است: «فرشتگانی زیبا به صورت زن و مرد جوان در کمال زیبائی و طراوت».

بنابر تفسیر اغلب مفسّران، ازدواج به معنای دنیوی آن، در بهشت وجود ندارد. پس این جا، نزدیک کردن و عطا کردن حور العین از طرف خداوند به بندگان بهشتی اش مراد است. [9]

همچنین باید توجه داشت که واژه ی حور و عین هم بر مذکر و هم بر مونث، هر دو اطلاق می گردد: از این رو مفهوم گسترده ای دارد که همه ی همسران بهشتی را شامل می شود؛ همسران زن برای مردان با ایمان، و همسران مرد برای زنان مؤمنه. [10]

در پایان تذکر این نکته بجاست که برای خدمتگزاری بهشتیان، «غلمان» هایی وجود دارد که از آنها بعنوان مستخدمان زیباروی بهشتی یاد شده است، پسران زیبارویی که هر گاه ایشان را می بینی، گمان می کنی گوهر تراشیده شده اند [11] . و گوئی مشابه مروارید غلطان هستند. [12]

ظاهر این آیه آن است که پسران زیبای بهشتی فقط برای خدمتگزاری بهشتیان آفریده شده اند.

آنچه که می توان از مجموع مباحث مطروحه بعنوان جمعبندی نتیجه گرفت این است که: همه ی نعمت های خداوند در بهشت برای زنان و مردان صالح و با ایمان در نظر گرفته شده است، و «حورالعین» بعنوان همنشینانی نیکو و «غلمان» بعنوان خدمتگذارانی زیبارو در بهشت نیز از این قاعده مستثنی نیستند.

[1] . غافر، 40.

[2] اسکندری، حسین، آیه های زندگی، ج 5، ص 302.
[3] . فصلّت، 31.
[4] دخان، 54؛ طور، 22؛ واقعه، 22 و 23.
[5] " و حور عین؛ کامثال اللؤلؤ المکنون" و حوران درشت چشم؛ همانند مرواریدهایی در صدف، الواقعة، آیه ی 23-24
[6] . ترجمه ی المیزان، ج 18، ص 228.

[7] . دخان، 54.
[8] صافات، 47؛ الرحمن، 58؛ رحمن، 70 و 72؛ انسان، 19؛ طور، 24.
[9] . بحار الانوار ، ج 8، ص 99؛ ترجمه ی المیزان، ج 18، ص 228.
[10] دیدار یار (معاد در کلام وحی9)، همان.
[11] یطوف علیهم ولدان، مخلدون اذا رأیتهم حسبتهم لولوءً منثوراً، انسان، آیه ی19.

[12] یطوف علیهم غلمان لهم کانهم لولوء مکنون، طور، 24.
 

یار آقا

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
آیا نماز تحیتی که در مسجد جمکران خوانده می شود دستور کلی برای همه مساجد است یا اختصاص به مسجد جمکران دارد؟
پاسخ

عبادات و ادعیه توقیفی هستند به این معنا که هر کدام از آنها آثاری دارند که ترتب آن آثار بر آن مبتنی است به این که آن عمل به همان نحو انجام شود مثل این که پزشک حاذقی برای مریضی دارویی تجویز می کند و به او می گوید باید روزی سه وعده بخوری این مریض حق ندارد روزی چهار یا پنج مرتبه و یا یک یا دو وعده بخورد که در آن صورت آن اثر مورد انتظار را نخواهد داشت .

یونس بن عبد الرحمن از عبد اللَّه بن سنان روایت کرده که حضرت صادق (ع) فرمود: به این زودى براى شما شبهه‏اى پیش خواهد آمد که نه علم خروج از آن را دارید و نه امامى (حاضر) هست که شبهه را براى شما حل کند، و در سرگردانى خواهید ماند افرادى که بخواهند از این گونه شبهات رهائى پیدا کنند باید دعاى غریق را بخوانند، گوید: عرض کردم دعاى غریق کدام است؟ فرمود: می گوئى: «یا اللَّه یا رحمان یا رحیم، یا مقلّب القلوب ثبّت قلبى على دینک» گفتم: «یا مقلّب القلوب و الابصار ثبّت قلبى على دینک» فرمود: خداوند مقلب قلوب و ابصار هست و لیکن همان طور که من دستور دادم قرائت کن و بگو: «یا مقلّب القلوب ثبّت قلبى على دینک»[1]

بنابر این نمازها و ادعیه وارده به همان سبک و در همان زمان و مکان و شرایط خاصی که وارد شده باید بجا آورده شود.

مرحوم شیخ عباس قمی (ره)برای اعمال مسجد مقدس جمکران چهار رکعت نماز ذکر می کند که دو رکعت آن، نماز تحیّت و دو رکعت دیگر، نماز امام زمان(ع) است که نماز امام زمان (ع) برای بعد از نصف شب جمعه برای گرفتن حاجت نیز ذکر شده است.[2]
نتیجه این که نماز تحیتی که در مسجد جمکران خوانده می شود دستور کلی برای همه مساجد نیست، بلکه فقط اختصاص به مسجد جمکران دارد.


[1] زندگانى چهارده معصوم (ع)، متن، ص 557؛ کمال الدین-ترجمه کمره‏اى، ج‏2، ص 21.
[2] قمی، عباس، مفاتیح الجنان، فهرست باقیات الصالحات، ص 474.
 

یار آقا

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
بر اساس روایات؛ در روز باید چند وعده غذا خورد؟!
متن کامل پرسش

حدیثی با این عنوان به پیامبر اسلام(ص) نسبت داده می‌شود: «هر کس روزانه یک وعده غذا بخورد گرسنه نیست، هر کس دو وعده بخورد عابد نیست و هر کس سه وعده بخورد او را کنار چار پایان ببندید» لطفاً راهنمایی بفرمایید: 1. سندیت حدیث از نظر صحیح و مجعول بودن چگونه است؟ آیا این حدیث مورد وثوق علم رجال و راویان حدیث می‌باشد؟ 2. آیا منظور ار وعده؛ صبحانه، ناهار و شام می‌باشد که این امر تناقضی با دستورات اسلام ندارد؟

پاسخ اجمالی

روایاتی که درباره خوردن غذا در شبانه روز نقل شده؛ هر چند به ظاهر مختلفند، اما با تحقیق و تأمل روشن می‌شود که تعارضی میان آنها نیست؛ آنچه از جمع‌بندى این احادیث به دست می‌آید این است که دو بار غذا خوردن در روز (صبح و شام) براى تداوم سلامت بدن، سودمند است، چنان‌که براساس تصریح قرآن، بهشتیان نیز در همین دو وقت، غذا می‌خورند.
گفتنی است؛ آنچه گفته شد معمولاً درباره افرادی است که با دو وعده غذا به سلامت بدن آنها ضرر نمی‌رساند و نیرو و توان کار کردن را دارند و برای اشتغالات زندگی آنها کافی است، اما افرادی هم هستند که به جهت کارها و شغل‌های سنگین بدنشان نیازمند خوردن بیشتر از دو یا سه وعده غذایی می‌باشد. البته در صورتی که به پُرخوری نینجامد.

پاسخ تفصیلی
روایاتی که از پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) درباره وعده‌های خوردن غذا در شبانه روز نقل شده، از این قراراند:

الف. تأکید بر صبحانه خوردن
پیامبر اکرم(ص): «هر کس خواهان ماندن است و البتّه ماندنى در کار نیست، باید صبح زود صبحانه بخورد...».[1]
ب. تأکید بر خوردن شام
پیامبر اکرم(ص):
1. «خوردن شام را ترک نکنید و حتّى اگر شده، مُشتى خرما تناول کنید؛ زیرا ترک شام، پیرى می‌آورد».[2]
2. «خوردن شام را ترک نکنید، حتّى اگر خرمایى خشکیده باشد، که می‌ترسم امّتم به خاطر ترک شام، دچار پیرى شوند؛ زیرا خوردن شام، نیروبخش پیر و جوان است».[3]
3. «هر کس شب شنبه و یک‌شنبه، پشت سرِ هم شام نخورد، از وجود او چیزى می‌رود که تا چهل روز باز نمی‌گردد (جبران نمی‌شود)».[4] این روایت از امام صادق(ع) نیز نقل شده است.[5]
ج. خوردن یک وعده عذا در روز
1. پیامبر اکرم(ص): «هر کس در روز، یک وعده بخورد، گرسنه نیست، و هر کس دو وعده بخورد، عابد نیست، و هر کس سه وعده بخورد، او را با چارپایان ببندید».[6]
2. عایشه گفته است: پیامبر خدا مشاهده کرد که من، روزى دو وعده می‌خورم. فرمود: «اى عایشه! دنیا را شکم خود کرده‌اى! بیش از یک وعده در روز خوردن، اسراف است و خداوند، اسرافکاران را دوست ندارد».[7]
د. سه وعده در روز
امام رضا(ع): «مقدار بایسته در خوراک، آن است که چون هشت ساعت از روز می‌گذرد، یک‌بار غذا بخورى، یا در دو روز، سه وعده غذا میل کنى [بدین ترتیب که‏]: در ساعات نخستین روز، ناشتایى بخورى. سپس در همان روز، شام بخورى و سپس چون دیگر روز فرا رسید، پس از گذشت هشت ساعت از آغاز روز، یک وعده دیگر بخورى و در آن روز، تو را به شام، نیازى نیست. جدّ من محمّد(ص) به على(ع) چنین فرمود که: [از هر دو روز،] در یک روزش، یک وعده و در روز دیگرش دو وعده باشد ...».[8]
بررسی احادیث مربوط به وعده‌هاى غذا
احادیث رسیده از پیشوایان درباره «وعده‌هاى غذا»، به پنج دسته تقسیم می‌شوند:
یک. آنچه با الهام گرفتن از قرآن در مورد چگونگى غذا خوردن بهشتیان، به دو وعده غذا در صبح و شام،[9] توصیه نموده است. و چنین روشی در غذا خوردن نیز مستحب است.[10]
دو. آنچه بر خوردن صبحانه و نهى از ترک آن، تأکید دارد.
سه. آنچه بر خوردن شام و نهى از ترک آن، بویژه در افراد مُسن، تأکید نموده است.
چهار. آنچه بر یک بار غذا خوردن در روز، تأکید دارد.
پنج. آنچه به سه وعده غذا در دو روز، توصیه نموده است.
احادیث دسته اوّل، دوم و سوم، نه تنها تعارضى با یکدیگر ندارند، بلکه مؤیّد همدیگرند؛ زیرا دسته اوّل، به دو وعده غذا خوردن در صبح و شام، توصیه می‌کند و دسته دوم و سوم، تأکید دارند که صبحانه و شام نباید ترک شوند.
درباره روایات دسته چهارم باید گفت:
اولاً: سند روایت اول ضعیف است؛ زیرا این روایت در منابع روایی متقدم و حتی متأخر شیعه – مانند بحار الانوار – نیامده است، و تنها در کتاب «المواعظ العددیه» نوشته ابن قاسم حسینی عاملی(از علمای قرن یازدهم)، آمده است.
سند روایت دوم نیز ضعیف می‌باشد.[11]
ثانیاً: روایات دیگری که درباره وعده‌های غذا وارد شده و محدّثین و فقها به آنها استناد کرده‌اند، قوی‌تر به نظر می‌رسند، لذا بر این روایت مقدم می‌شوند.
امّا تنها حدیث قرار گرفته در دسته پنجم که به سه وعده غذا در دو روز توصیه می‌کند، هم از نظر سند ضعیف است؛ زیرا منقول از کتاب «طبّ الرضا» است و استناد این کتاب به امام رضا(ع) ثابت نیست، و هم از نظر دلالت؛ زیرا مخاطب آن، مأمون عبّاسى است و ممکن است توصیه یاد شده براى شخص او باشد.
بنا بر این، جمع‌بندى احادیث گذشته، این می‌شود که دو بار غذا خوردن در روز (صبح و شام) براى تداوم سلامت بدن، سودمند است، چنان‌که بهشتیان نیز که در خانه سلامت، زندگى جاوید دارند، در همین دو وقت، غذا تناول می‌نمایند.
گفتنی است؛ آنچه گفته شد معمولاً درباره افرادی است که با دو وعده غذا به سلامت بدن آنها ضرر نمی‌رساند و نیرو و توان کار کردن را دارند و برای اشتغالات زندگی آنها کافی است، اما افرادی هم هستند که به جهت کارها و شغل‌های سنگین بدنشان نیازمند خوردن بیشتر از دو یا سه وعده غذایی می‌باشد. البته در صورتی که به پرخوری نینجامد. این افراد از محل بحث خارج هستند.


[1]. شیخ صدوق، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، ج ‏3، ص 555، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق؛ ابن قتیبه دینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم، عیون الأخبار، ج 3، ص 293، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1418ق.
[2]. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق: عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 2، ص 1113، دار إحیاء الکتب العربیة، فیصل عیسى البابی الحلبی، بی‌تا.
[3]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج ‏2، ص 421، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[4]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 195، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏6، ص 289، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[6]. «مَن أکَلَ فی الیَومِ مَرَّةً لَم یَکُن جائِعاً، و مَن أکَلَ مَرَّتَینِ لَم یَکُن عابِداً، و مَن أکَلَ ثَلاثَ مَرّاتٍ اربُطوهُ مَعَ الدَّوابِّ!»؛ ابن قاسم حسینی عاملی(از علمای قرن یازدهم)، سید محمد بن محمد،المواعظ العددیّة، ص 147، قم، طلیعه نور، چاپ اول، 1384ش.
[7]. عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: رَآنِی رَسُولُ اللهِ(ص)، وَ أَنَا آکُلُ فِی یَوْمٍ مَرَّتَیْنِ فَقَالَ: «یَا عَائِشَةُ اتَّخَذَتِ الدُّنْیَا بَطْنَکَ أَکْثَرَ مِنْ أَکْلَةٍ کُلَّ یَوْمٍ سَرَفٌ، وَ اللهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»؛ أبو بکر بیهقی، أحمد بن حسین، شعب الایمان، ج 7، ص 457، ریاض، مکتبة الرشد للنشر والتوزیع، چاپ اول، 1423ق.
[8]. منسوب به امام رضا(ع)، طب الإمام الرضا(علیه السلام) (الرسالة الذهبیة)، ص 15 – 16، قم، دار الخیام‏، چاپ اول‏، 1402ق.
[9]. مریم، 62: «لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها بُکْرَةً وَ عَشِیًّا»؛ در آن‌جا هرگز گفتار لغو و بیهوده‌اى نمی‌شنوند و جز سلام در آن‌جا سخنى نیست و هر صبح و شام، روزى آنان در بهشت مقرّر است.
[10]. ر.ک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج ‏24، ص 327 – 328، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج ‌36، ص 464، بیروت، ‌دار إحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، 1404ق.
[11]. ر.ک: شعب الایمان، ج 7، ص 457.
 

یار آقا

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
معني كلمه ديوث چيست؟ آيا حديث محكمي وجود دارد كه معناي اصلي اين كلمه را ذكر كرده باشد ؟

متن کامل پرسش
باسلام و خسته نباشيد خدمت خادمان اهلبيت عليهم السلام

معني كلمه ديوث چيست؟ آيا حديث محكمي وجود دارد كه معناي اصلي اين كلمه را ذكر كرده باشد ؟لطفا با سند صحيح ذكر كنيد.
باتشكر فراوان
درپناه حق باشيد.


پاسخ

دیّوث: یک واژه ی عربی است که در روایات زیادی وارد شده است که به معنای مردی بی غیرت که نتواند ناموس(زن) خود را حفظ کند.
قیل یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الدَّیُّوثُ قَالَ الَّذِی تَزْنِی امْرَأَتُهُ وَ هُوَ یَعْلَمُ بِهَااز حضرت رسول پرسیده شد که دیوث کیست ؟ پاسخ دادند آن کس که زنش زنا می دهد و او به این عمل همسرش آگاه است.

و در جایی دیگر می فرمایند آن کس که زنش زنا می دهد و او خود را به جهالت می زند.

این حدیث نبوی است و مورد اعتماد است گرچه اسناد در این حدیث ذکر نشده است اما به دو جهت قابل خدشه نیست:

1- این جملات در احادیث دیگر موجود است.
2-در احادیثی که موضوع آن اخلاقی است ولو اسناد ذکر نشود بر صحت آن مشکلی خاص بوجود نمی آید
مرحوم شیخ فخرالدین طریحی، در کتاب مجمع البحرین جلد دوم صفحه ی 253 می فرماید: والدیّوث، من لا غیرةَ له علی اهله دیّوث کسی است که در قبال ناموسش غیرت ندارد.
روایت و عرف درین مساله واحدند:

امروزه در جامعه ما بسیاری هستند که وقتی همسرشان در روابط با نامحرمان هیچ حدی را رعایت نمی کنند افتخار می کنند، این افتخار مانند افتخار کسی است که به خوردن یک غذای مسموم بنازد نه به کسی که خوردن کثافت را بد می داند ولی با نادانی با ولع زیاد در حال خوردن این خوردنی بد مزه است و این فحش شدید در روایت و عرف به حساب می آید که نشان از بی غیرتی شوهر است.
 
بالا