اگرخودرادوست نداشتید،ازاینکه حادثه ای برایتان اتفاق بیوفتدنمیترسیدید.اصلا ازچیزی نمیترسیدیدچون برایتان مهم نبودچه اتفاقی برایتان می افتد،حتی به زنده ماندن هم اهمیت نمیدادید.درواقع"غریزۀ بقاء"راهی طبیعی برای بیان عشق است.اگردیگری رادوست نمیداشتیدازاینکه حادثه ای برایش رخ دهدنمیترسیدیدواین موضوع اصلا برایتان اهمیت نمی افت.به همین سادگی درمیابیم که ترس وعشق دوپدیدۀ مشابه هستندکه به شکل متفاوت بیان میشوند.به همین ترتیب هرنوع احساس دیگرهمان عشق است که به شکل دیگری ابرازمیشود.حقیقت واقعی عشق است.وقتی کمی بیشتردرموردحقیقت واقعی صحبت کنیم کل این مفهوم برایتان روشنترمیشود.چراکه به چشم خودمیبینیدکه درمقابل مواجه شدن باتغییرات باارامش بیشتری برخوردمیکنیدومقدارزیادی به تواناییتان دراین زمینه اضافه میشود.