شعرخوانی 15 شاعر جوان برای نخستین بار در بیت رهبری

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
:alla1:

عصرگاه شنبه، بیست و یکم تیرماه 1393 موعد گردهم‌آیی شاعران، برای دیدار با رهبر معظم انقلاب فرا رسید. امسال نیز شاعران بسیاری از سراسر کشور به این مراسم به‌یادماندنی دعوت شده بودند. حیاط حوزه هنری سرشار بود از به هم رسیدن‌ها، سلام‌ها و گفت‌وگوهای شاعرانی که بعضی پس از سال‌ها به هم رسیده بودند.
دمدمه‌های غروب بود که صفوف نماز در حیاط تشکیل شد و پس از گذشت دقایقی، رهبر معظم انقلاب با همان نشاط و صلابت و تبسم شیرین همیشگی، به جمع صمیمی شعرا وارد شدند و یکی‌یکی با شاعران پیشکسوت سلام و احوال‌پرسی کردند.

پس از نماز جماعت به امامت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، نوبت نشستن بر سر سفره افطار بود. سفره ساده‌ای که در فضایی ساده، روی موکت پهن شده بود و این امکان را فراهم می‌کرد تا شاعران جوان و پیشکسوت بتوانند با برجسته‌ترین چهره جهان اسلام و مقتدای عدالت‌خواهان جهان، همسفره شوند و افطار کنند.
تقریباً ساعت 10 شب بود که جلسه با تلاوت آیاتی از قرآن مجید توسط "علی شیرزاد" قاری بین‌المللی آغاز شد. "علیرضا قزوه" مثل سال‌های اخیر اجرای این جلسه مهم را بر عهده داشت و با بیت‌هایی از یکی از غزل‌های رمضانی خود جلسه را آغاز کرد:

650091_687.jpg

به سلام رمضان بر شده‌ام باز به بامی
ماه نو! ماه نو! از ما ت درودی و سلامی

ماه نو! ماه نو! امسال به پیمانه چه داری؟
پیش از این از رمضانم نه میی مانده نه جامی

ماه نو! در پی تفسیر نویی از رمضانم
روزه آن نیست که صبحی برسانیم به شامی​
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
650093_509.jpg

دکتر "ظهیر احمد صدیقی" از پاکستان نخستین شعرخوان دیدار امسال بود. او حافظ قرآن و استاد دانشگاه‌های پاکستان است. قزوه توضیح داد که شب پیش، این شاعر پاکستانی شعری برای رهبر معظم انقلاب سروده و با خط خوش آن را زینت داده و مهیای تقدیم به ایشان کرده است. دکتر صدیقی این غزل را با موضوع پیوند ایران و پاکستان خواند:
اي فروغ فكر و فن از نور افكار شما
رونق گلزار ما از رنگ رخسار شما
ثابت و قايم مثال كوه كردار شما
همچو برگ گل لطيف و نرم گفتار شما

اي عزيزان عجم! اي صاحبان دين و دل!
ديدن خضر و مسيحا هست ديدار شما
شاد بادا شهر يزد و مشهد و شيراز و قم
زنده بادا مردم جانباز و سالار شما
راه شعر و حكمت و عرفان به ما بنموده‌اند
مولوي و حافظ و خيام و عطار شما
همچو يك جان در دو تن اسلام ما را ساخته ست
دشمن‌تان دشمن ما، يار ما يار شما
خانه‌هاي ما همه پيوسته چون دل‌هاي ما
محكم از ديوار ما گرديد ديوار شما
دشمنان پاك و ايران، دوست با هم گشته‌اند
اين حقيقت را ببيند چشم بيدار شما
اتحاد قوم مسلم مقتضاي دقت است
اتحاد قوم مسلم، كار ما كار شما
دوستي پاك و ايران تا ابد پاينده باد
پر بهاران باد باغ ما و گلزار شما
شیرینی و سادگی این شعر تحسین رهبری را در پی داشت. حضرت آقا گفت: خیلی خوب بود آقای پروفسور! خوش‌مضمون، خوش‌لفظ و خوش‌جهت. صدیقی در پاسخ فرمود: همه‌ی این ها را ایران به من داده است.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
650116_897.jpg

دکتر "بلرام شکلا" شاعر هندوستانی که به دین هندو بود و به گفته قزوه چهار سال بود زبان فارسی را آموخته بود شعر بسیار زیبایی را برای امیرالمؤمنین امام علی(ع) خواند که شگفتی و تحسین جمع و مقام معظم رهبری را در پی داشت. رهبر معظم انقلاب دعا کرد ایشان تحت حمایت و راهنمایی مولا علی(ع) پایدار باشند. آن شعر زیبا را مرور می کنیم:

به من رساند نسیم سحر سلام علی
برهمنم كه شدم چون عجم غلام علی

من ضعیف چگونه به شعر پردازم
كنار معجزه كامل كلام علی

چو كودكی كه محبت ز مادر آموزد
خوشم كه نكته می‌آموزم از مرام علی

ز بندهای جهان آن زمان رها گشتم
كه اوفتادم چون مرغكی به دام علی

مساز بطن خودت را چو گور جانداران
مرا غلام كند این صدا ز كام علی

علی علی و علی عالی و علی اعلا
پر است هفت ممالك ز عطر نام علی

سلام ما به علی آن وصی پیغمبر
سلام ما و رسولان به احترام علی

چون نزد حضرت حق سجده كرده است و قیام
بود قیام، همه سجده و قیام علی

علی امیر خرابات عشق و توحید است
تمام خلق به مستی كشند جام علی

خدا كند كه بخوانم چو مردم آزاد
علی امام من است و منم غلام علی​
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"

650151_572.jpg

مؤمن قناعت را بی‌شک باید بزرگترین شاعر امروز تاجیکستان از نظر کسوت و رتبه ادبی دانست. این شاعر برجسته دیگر میهمان خارجی امسال بود که فرصت شعرخوانی یافت. قزوه اشاره کرد که شعری که خوانده خواهد شد در بحبوحه‌ی دفاع هشت ساله ایران سروده شده است. مؤمن قناعت در قالب یکی از هیئت‌های پارلمانی شوروی سابق به یکی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس رفته بوده که بنا به خواست یکی از رهبران عرب که خلیج را عربی می‌دانست برای شعرخوانی، شعری با این مطلع می‌گوید:

از خلیج فارس می‌آید نسیم فارسی
ابر در شیراز می‌بارد چو سیم فارسی

دُر از این دریا نمی جویم که دور افتاده است
از ته دریا دُر اشک یتیم فارسی

شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی​
حضرت آقا این شعر را بسیار تحسین کردند و به‌شوخی گفتند: به یاد آقای قزوه هم آوردید که به جای "خلیج" بگویند "خلیج فارس"!
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"

650153_984.jpg

شاعر بعدی خانم دکتر "آنا برزینا" از کشور اوکراین بود که در ایران زبان فارسی را آموخته بود. برزینا نقشی را هم در سیال شوق پرواز (شهید بابایی) ایفا کرده بود. غزلی که این شاعر درباره ایران خواند بسیار با استقبال رهبری و جمع شاعران همراه بود:

این خاک گهر بار که ایران شده نامش
شیری ست که مابین دو دریاست کنامش

مهتاب نشسته سر هر گنبد این خاک
مانند کبوتر که نشسته است به بامش

از مرز فرا رفته به پیغمبری شعر
با سعدی و با مولوی از عشق، پیامش

شوقی ازلی دارم با خاک عزیزش
عشقی ابدی در دل دارم به دوامش

از شوق مشرف بشو ای باد صبا تا
یک بار سلامم برسانی به امامش​
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"

650154_153.jpg
"فرزانه خجندی" شاعر شهیر تاجیکستان، شعرخوان بعدی دیدار امسال بود. غزلی با ردیف طولانی"شبت خوش باد و روزت خوش":
درود ای قاصد شب‌ها، شبت خوش باد و روزت خوش
نوانشایی و نو افشا، شبت خوش باد و روزت خوش
اگرچه زیردست توست نتوانی چشید آخر​
از این قند و از آن حلوا، شبت خوش باد و روزت خوش​
آقا پس از تحسین شعر خطاب به شاعر فرمودند: شبت خوش باد و روزت خوش!​
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"

650162_833.jpg

قزوه از شاعران افغانستانی حاضر در جلسه مثل "محمدکاظم کاظمی" یاد کرد که وقت خود را به جوان‌ترها داده‌اند و از یکی از بانوان شاعر افغان مقیم ایران به نام "سیده تکتم حسینی" تقاضای شعرخوانی کرد.
حسینی این سال‌ها نامی پرامید در شعر جوان افغانستان بوده است. غزل خوب او چنین بود:

نشسته برف پیری روی مویت؛ دلم می‌خواست تا باران بگیرد
تنت از خستگی خرد و خمیر است بیا تا خانه بوی نان بگیرد
بهـــــاران از تو تصویـــری ندارد؛ پــدر! پاییـــــز تقصیـــری ندارد
نمی‌خواهم که در این فصل غربت، دل پرمهــرت از آبان بگیرد

غریب و خسته و بی سرپناهم سیاه است آسمان بختگاهم
برای برگ‌های زرد عمـــــرم بگـــو جنگل حنــابندان بگیــــرد

پدر اندوه در دل‌هــا زیاد است سرِ راه تو مشکل‌ها زیاد است
بگو کی می‌رسد از راه آن روز که بر ما زندگــی آسان بگیرد

خدا قوت.. نباشی خسته ای ماه! از این دنیای تاریک و پر از آه
خدای یوسف ِ افتـــاده در چاه، تقاصت را از ایــن زندان بگیرد

خدا را شکــــر اگر امروز غـــــم هست، حرم هست و حرم هست و حرم هست
خودت گفتی به من، امکان ندارد دل سادات در ایــران بگیرد

این شعر بخصوص بیت سوم و آخرش با استقبال آقا و شاعران حاضر مواجه شد به‌گونه‌ای که تا لحظاتی پس از شعرخوانی، ذوق آن با حضرت آقا مانده بود و ایشان قسمتی از این شعر (بگـــو جنگل حنــابندان بگیــــرد) را در گوش قزوه تکرار می‌کردند و از این شعر، اظهار خشنودی می‌کردند.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"

650163_610.jpg
سپس بانوی شاعر دیگری به نام "غزاله شریفیان" غزل زیبایی خواند با این ابیات:
بدون مقصد، پایانه‌ها شبیه همند
همین که دور شوی خانه‌ها شبیه همند

کسی شبیه تو حرف مرا نمی‌فهمد؛
مسلم است که بیگانه‌ها شبیه همند

من و تو از غم دوری شبیه هم شده‌ایم
که بعد زلزله ویرانه‌ها شبیه همند

به پای سوختنم اشک از چه می‌ریزی؟
به چشم شمع که پروانه‌ها شبیه همند

مرا شراب نگاه تو مست کرده فقط
که گفته است که پیمانه‌ها شبیه همند؟

تو سرزمین منی، من شبیه بادی که
نبست دل به تو؛ دیوانه‌ها شبیه همند

بیا کمی متفاوت به آخرش برسیم
وگرنه اولش افسانه‌ها شبیه همند

کسی که می‌رود از گم‌شدن نمی‌ترسد؛
بدون مقصد پایانه‌ها شبیه همند
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
"انسیه‌سادات هاشمی" از بانوان شاعر قم نیز غزلی خواند و بخصوص بیت اولش با تشویق رهبر همراه بود:

650175_231.jpg


مزه‌ی عشق به این خوف و رجاهاست رفیق
عشق، سرگرمی‌اش آزار و تسلاست رفیق

قیمت یک شب از آن چشم، غزل نوشیدن
سال‌ها بیت به بیت آه و تمناست رفیق

نشدم راهی‌ات ای عشق که سیراب شوم
تشنگی ناب‌ترین لذت دنیاست رفیق

بارها تا لب این چشمه دویده است دلم
این سرابی است که از دور گواراست رفیق

اسم آن روز که نامیده‌ای‌اش "روز وصال"
در لغتنامه‌ی من "روز مبادا"ست رفیق

"نیست در شهر عزیزی که دل از ما ببرد"
بنشین شعر بخوان! دور جوان‌هاست رفیق​
این غزل هم با تحسین رهبری همراه بود.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پس از شعرخوانی چند نفر از بانوان، نوبت به آقایان رسید و ابتدا "حسین عباسپور" شعری را به امام حسن مجتبی(ع) تقدیم کرد:

بارها از سفره‌اش با اینکه نان برداشتند
روز تشيیع تنش تیر و کمان برداشتند

مردم این شهر درظاهر مسلمان عاقبت
با صدای سکه دست از دین‌شان برداشتند

بر سر همسایگانش سایه‌ای پرمهر داشت
از سرش هرچند روزی سایه‌بان برداشتند

بذر ننگین جسارت بر تنی معصوم را
این جماعت کاشتند و دیگران برداشتند

دست‌هایی که بر آن تابوت تیر انداختند
چند سال بعد، چوب خیزران برداشتند

این شاعر بیست ساله قمی از اعضای دوره‌های آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی (آفتابگردان‌ها) بود و به‌رغم سن کم، توانست اقبال رهبری و شاعران را به دست آورد.
 
بالا