شهزاده عشق در کلام امام

  • نویسنده موضوع راز
  • تاریخ شروع

راز

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
حضرت امام خمينی (قدس سره) در درس اخلاقشان فرمودند:
تماممدايح و گفتار اهل بيت (عليهم السلام) خصوصاً حضرت اباعبدالله (عليه السلام) درمورد حضرت علی اکبر (عليه السلام) حاکی از اين است که اگر علی اکبر (عليه السلام) در کربلا به شهادت نمی رسيد، خود، امام « مفترض الطاعه » می بود. ( يعنی امامی کهاطاعت او واجب است) . در اين مختصر بهتر است به يک نمونه از کرامات ايشان بپردازيم: فردی به نام حاج عبدعون، برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود نزد حافظالصحه، يکی از سه پزشک معروف کربلا مي برد. پس از چند ماه معالجه سودی نمی کند و هرروز حال او بدتر می شود عبدعون نزد پزشک می رود و سخنان زشتی به او می گويد و خطابمی کند که:اسمت خيلی بزرگ است ولی از معالجه تو سودی نديديم. بعد بدون خداحافظی میرود. ولی بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر می شود و يک دفعه شفا میيابد. نزد حافظ الصحه می رود و عذر خواهی می کند.طبيب می گويد: بنشين تا برايتبگويم. من بعد از سخنان تو خيلی دل شکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علیاکبر (عليه السلام) متوسل شدم و عرض کردم ای نور چشم حسين (عليه السلام) تو را بهحق پدرت قسم می دهم که شفای اين مريض را از خدا بخواه. ديدی چگونه به من توهين کرد؟بسيار گريه کردم. همان شب در خواب خدمت آقا علی اکبر (عليه السلام) شرف ياب شدم عرضادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم. فرمودند: من شفای آن مريض را از خدا خواستم واز هاتفی شنيدم که « اين مريض مردنی است و تا نه روز ديگر ميميرد ولی به برکت دعا وشفاعت شما خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همين ساعت او را شفاداديم.» آن مرد سی سال ديگر عمر کرد و در هفتاد سالگی در گذشت. وصيت کرد پيکرش راپايين پای حضرت علی اکبر (عليه السلام) دفن کنند. منبع:کتاب «خورشيد جوانان»
 

راز

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
حضرت علی اکبر علیه السلام در کربلا
حضرت علی اكبرعلیه السلام در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در كنار پدرش امام حسین علیه السلام بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می كرد. شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل می كند: هنگامی كه اباعبد الله الحسین علیه السلام در كاروان خود حركت به سمت كربلا می كرد، حالتی به حضرت دست داد بنام نومیه و در آن حالت مكاشفه ای برای حضرت علیه السلام رخ داد، از آن حالت كه خارج شد استرجاع كرد: و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اكبر علیه السلام در كنار پدر بود، و می دانست امام بیهوده كلامی را به زبان نمی راند، سئوال نمود، پدرجان چرا استرجاع فرمودی؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این كاروان می رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علی اكبر علیه السلام سئوال نمود: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم. علی اكبر علیه السلام عرضه داشت: پس از مرگ باكی نداریم
گفتنی است، با این كه حضرت علی اكبر علیه السلام به سه طایفه معروف عرب پیوند و خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نكرد، بلكه هاشمی بدون و انتساب به اهل بیت علیه السلام را افتخار خویش دانست .
وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است:السَّلامُ علیكَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل. (1) علی اكبر علیه السلام درنبرد روز عاشورا دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانید و سرانجام مرّه بن منقذ عبدی بر فرق مباركش ضربتی زد و او را به شدت زخمی نمود. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا كرده و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوك نیزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند.
امام حسین علیه السلام در شهادتش بسیار اندوهناك و متأثر گردید و در فراقش فراوان گریست و هنگامی كه سر خونین اش را در بغل گرفت، فرمود:ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدك العفا.(2)(فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا)
در مورد سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اختلاف است. برخی می گویند هجده ساله، برخی می گویند نوزده ساله و عده ای هم می گویند بیست و پنج ساله بود.(3)
اما از این كه وی از امام زین العابدین علیه السلام فرزند دیگر امام حسین علیه السلام بزرگتر یا كوچك تر بود، اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. روایتی از امام زین العابدین علیه السلام نقل شده كه دلالت دارد بر این كه وی از جهت سن كوچك تر از علی اكبر علیه السلام بود. آن حضرت فرمود: كان لی اخ یقال له علیّ اكبر منّی قتله الناس ...(4)
مقبره حضرت علی اكبر علیه السلام در كربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است و در سلام زیارت عاشورا منظور از وعلی علی ابن الحسین ، آقا علی اكبر علیه السلام می باشد.
پی نوشت ها:
7و8 . منتهی الآمال، ج 1، ص 375.
9. همان و الارشاد، ص 458.
10. نسب قریش (مصعب عبن عبدالله زبیری)، ص 85، الطبقات الكبری (محمد بن سعد زهری)
 

راز

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
دردانه فاطمی
الگوى شجاعت و ادب،اکبر
در دانه فاطمى نسب،اکبر
فرزند یقین ز نسل ایمان بود
پرورده دامن کریمان بود
آن یوسف حسن،ماه کنعانى‏
در خلق و خصال،احمد ثانى‏
آن شاهد بزم،سرو قامت بود
دریا دل و کوه استقامت بود
آن دم که لباس رزم مى‏پوشید
از کوثر عشق،جرعه مى‏نوشید
از فرط عطش فتاده بود از تاب‏
گردید ز دست جد خود سیراب‏
در راه خدا ذبیح دین گردید
بر حلقه عاشقان نگین گردید
داغش کمر حسین را بشکست‏
با خون سرش حناى خونین بست‏
دیباچه داستان حق،اکبر
قربانى آستان حق،اکبر
 

راز

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
شعر علی اکبر لطیفیان برای میلاد حضرت علی اکبر(ع)
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
هر جا تب عشق است، دل در به دری هست
دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقینا خبری هست
اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست
بازار مرا با قدمت گرم نکردی
یک چند غلامی که بیایی ببری هست
در غیبت شه روی به شهزاده می آرند
صد شکر که در خانه آقا پسری هست
هر جا قد وبالای رشیدی است، یقینا
دنبال سرش نیم نگاه پدری هست
یا حضرت ارباب،دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم،خانه ات آباد
داریم همه محضر تو عرض سلامی
تو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامی
تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است
نامرد ترینم نکنم میل غلامی
ای قامت قد قامت تو عین قیامت
قربان قدت صد قد و بالای گرامی
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی
پس لطف بفرما وبفرما که کدامی؟
تو مفترض الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
هر کس که هوای پدری داشته باشد
خوب است که همچین پسری داشته باشد
انگار رسول است، نمایی که تو داری
انگار بتول است ،صدایی که تو داری
بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
با این قد انگشت نمایی که تو داری
باید که برای تو کرم خانه بسازند
از بس که زیاد است گدایی که تو داری
از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است
از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری
تو آنقدر از خویشتن خویش گذشتی
که منتظر توست، خدایی که تو داری
کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند
بگذار که عشاق به پای تو بمیرند
ای سیر کمالات همه تا سر کویت
ای آب فرات لب من آب وضویت
ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی
مانند حسن جود بود عادت و خویت
عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند
ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت
پایین قدمهای حسین جای کمی نیست
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت
اینقدر مزن آب به سرخی لب خود
حیف است که پیچیده شود اینهمه بویت
حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند
باید که مرا عبد غلامان تو خوانن
د
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: montazer
بالا