تفاوت حجاب و عفاف

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
6_284.jpg


تفاوت عفاف و حجاب


توجه به مبانی و تعاریف ذکر شده در باب حجاب و عفت در پوشش و دقت و تأمل در آنها این حقیقت را مکشوف میسازد که وجوه تمایز مختلفی میان این دو مفهوم وجود دارد به گونهای که نمیتوان به سادگی این دو را مترادف و هم معنی دانست، هر چند که اشتراکاتی میان این دو نیز به چشم میخورد.




توضیح اینکه مراد از حجاب طبق تعریف فقها، پوششی است که همه بدن را به جز صورت و دستها تا مچ از نامحرم بپوشاند. حال آنکه عفت در پوشش یعنی رعایت کردن اصول و قواعد اخلاقی در نحوه پوشش که منشئی درونی دارد؛ لذا میتوان وجوه تمایز میان این دو را بدین ترتیب برشمرد:



1- اولین و بارزترین تمایز این دو مفهوم آن است که حجاب یک تکلیف و حکم شرعی است، حال آنکه عفاف فضیلتی اخلاقی است. واضح است که خاستگاه و منشأ فضائل اخلاقی نفس و درون انسان میباشد. به همین دلیل است که میان همه انسانها در همه اعصار و قرون، از گذشته تا حال، از عفت در پوشش میتوان نشانی یافت؛ چرا که فطرت و طبیعت درونی همه آدمیان یکسان و مشترک است. اما حجاب ریشه وحیانی دارد که شرع مقدس اسلام واضع آن بوده و بر این اساس معتقدان حقیقی به این دین، طرفداران و مراعاتکنندگان آن میباشند.



2- از آنجا که عفاف امری ذاتی و حالتی درونی است، جنسیت بردار نیست و زن و مرد هر دو مصداق آن هستند. به عبارت دیگر این نوع انسان (فارغ از زن یا مرد بودن) است که به واسطه فطرتش گرایش به عفت و خویشتنداری دارد. اما حجاب اولاً تنها زن را شامل میشود و بر طبق فتاوای فقها «مردان باید عورتین خود را از دیگران و ایضاً از محارم خود بپوشانند به جز از همسران خود و پوشانیدن بقیه بدن از آنها واجب نیست» (طباطبایی یزدی، 1422ق: ج1، ص 391). ثانیاً در شرع اسلام افرادی همچون افراد غیربالغ و زنان سالمند از قاعده حجاب استثنا شدهاند.



3- عفاف امری همیشگی است و متعلق به زمان یا مکان خاصی نمیباشد، بدین معنا که انسان چه در مقابل محارم و چه نامحرم، چه همجنس و چه غیر همجنس، چه در خانه و چه در بیرون از خانه باید مواظب نوع پوشش خود بوده و پاسدار حریم عفاف باشد؛ اما حجاب تنها در مقابل نامحرم معنا پیدا میکند، در غیر این حالت پوشاندن همه بدن برای زن مفهومی ندارد.



4- وجه افتراق دیگر آنکه حد حجاب به صورت واضح و متمایز در شرع اسلام آمده است و ملاک روشنی دارد. اما عفاف اینگونه نیست؛ بدین معنا که عفاف نزد جوامع و ملل مختلف با آداب و رسوم متفاوت و در زمانهای گوناگون فرق میکند. لذا ممکن است در زمانی یا در جامعهای پوشش خاصی عفیفانه باشد و در جامعه دیگر خلاف عفت تلقی شود. برای مثال ممکن است پوشیدن بلوز و شلوار برای یک زن در کوچه و خیابان در یک کشور اسلامی به دور از عفت باشد، اما همین پوشش در یک کشور اروپایی حرکتی عفیفانه شمرده شود.



حاصل آنکه وجوه افتراق فوق الذکر نشان از آن دارد که دایره مفهوم حجاب بر عفاف منطبق نیست. اما آیا میتوان رابطهای میان این دو یافت و اگر جواب مثبت است این رابطه، چگونه رابطهای است؟ آیا رابطهای لزومی و اجتنابناپذیر میان این دو وجود دارد (بدین معنا که وجود یکی آدمی را از دیگری بینیاز میکند یا نه؟).

در میان محققان دو رأی مختلف در باب رابطه حجاب و عفاف به چشم میخورد:
الف) برخی از اندیشمندان معتقدند که هیچ نسبت و رابطهای میان حجاب و عفاف وجود ندارد و این دو، اموری کاملاً متمایز هستند و چنین نیست که اگر زنی حجاب نداشته باشد، عفـیف و پـاکدامن نباشد (ر.ک. مهریزی، 1379: ص73).



ب) عدهای دیگر از محقّقان بر وجود رابطه میان حجاب و عفاف اصرار ورزیده و رابطه این دو را به باطن و ظاهر، روح و جسم یا گوهر و صدف تشبیه کرده و گـفتهاند: «حجـاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب» (طیبی، بیتا: ش96-95). به زعم این گروه، عفاف علائم و نشانههای رفتاری و گفتاری دارد که یکی از آنها حجاب است. بر این اساس نمیتوان کسی را عفیف نامید در حالیکه حجاب را رعایت نمیکند. لذا حجاب ارتباط بنیادین با عفاف داشته و نمیشود کسی طرفدار حیا و عفاف باشد، اما حجاب را انکار کند.
توجه به شواهد خارجی و مصادیق عینی در این باب، میتواند حقیقت مطلب را آشکار سازد. توضیح آنکه میتوان افرادی را تصور کرد که عفت در پوشش داشته باشند، اما حجاب شرعی را رعایت نکنند؛ برای مثال میتوان از زنانی یاد کرد که در کشورهای غیراسلامی زندگی میکنند و با پاسخ دادن به ندای فطرت از عفت در پوشش برخوردارند، اما حجاب اسلامی ندارند یا افرادی را فرض کرد که حجاب شرعی را رعایت میکنند، یعنی در مقابل نامحرم خود را میپوشانند، اما عفت در پوشش ندارند؛ یعنی از لباس شهرت و مانند آن استفاده میکنند. لباس شهرت، لباسی است که از نظر رنگ، شکل، جنس یا نحوه دوخت خارج از عرف جامعه باشد و فرد به واسطه پوشیدن آن انگشتنما شود که در روایات اسلامی این عمل مورد نهی قرار گرفته است: «انَّ الله یبغض شهرة اللباس» (کلینی، 1365: ج6، ص444). بنابراین در یک نتیجهگیری کلی باید گفت که حجاب و عفاف، دو حقیقت هستند که میان آنها، رابطه لزومیه (به این معنی که وجود یکی ما را از دیگری بینیاز کند) برقرار نیست؛ بلکه وجود هر دو با هم ضروری است؛ لذا میتوان گفت که این دو متمم و مکمل هماند.



ممکن است سؤال شود که از میان این دو امر کدام یک نزد شرع مقدس اسلام مهمتر و مؤکّدتر است؟ در پاسخ باید گفت که دین مبین اسلام دو بخش بنیادین و مهم دارد؛ یکی اخلاق است و دیگری فقه. اسلام در قالب دستورات و تعالیم اخلاقی بر عفاف و مخصوصاً عفت در پوشش تأکید فراوان کرده است تا جایی که بیعفت را بیدین خوانده و فرموده: «لادینَ لمنْ لاعفافَ له» (کراجکی، 1394 ق: ص68) و در فقه و در قالب احکام شرعی بر حجاب و نحوه پوشش خاص زنان اصرار ورزیده است.

شاهد این مدعا روایات فراوانی است که در این خصوص آمده و بر طبق آن مراجع تقلید فتوا صادر کردهاند. بنابراین اینگونه نیست که بگوییم اسلام به یکی اهمیت داده و دیگری را نادیده گرفته، بلکه اهمیت هر دو را همپای هم ولی در موضع و جایگاه خویش مورد تأکید و تصریح قرار داده است. به بیان بهتر، به نظر میرسد آن چه مطلوب حقیقی شارع است ضرب حجاب در عفاف است که ثمرة آن پاکی و امنیت جامعه، دور شدن از انحراف و در مسیر تکامل قرار گرفتن جوامع انسانی خواهد بود.



منبع:


گروه بیداردلان
 
بالا