♦♦♦♦♦♦♦♦بهانه هایی برای بچه دار نشدن♦♦♦♦♦♦♦♦

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
بهانه هایی برای بچه دار نشدن

«تعریفها» زندگی آدمها را عوض میکند

چگونگی تعریف ما از زندگی و پدیده های آن، قطعاً مدار زندگی مان را عوض میکند.
امروزه تعریف ما مثلاً از پدر بودن یا مادر بودن خراب شده است.
یعنی به خاطر فضای زندگی تکنولوژیک، به خاطر فرهنگ های القایی،
به خاطر تهاجم فرهنگی و بسیاری مسائل دیگر، تعاریف ما تغییر کرده است.
ما در موضوع فرزند دچار استحاله ی در تعریف شده ایم.
مثلاً فرزند در بعضی موارد به ابزار پیونددهنده ی زن و شوهری تبدیل میشود که در آستانه ی جدا شدن هستند!
برخی افراد برای این فرزند می آورند که زندگی شان را گرم کند! انگار که این فرزند چسب دوقلو است!
در یک نگاه دیگر، فرزند عصای پیری است. در نگاهی دیگر، فرزند برای لذت بچه داشتن است.
در نگاهی، اگر فرزند نیاوریم، چه کنیم؟
این عوامل پرکردن بی معنی زندگی است و البته هرکدام از این تعاریف را فرض بگیرید،
یک منظومه ای را هم بعد از خودش ایجاد و ایجاب میکند.

 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
احکام الهی یک سلسله ی واحد است

اسلام دیدگاهی در مورد فرزند و رزق و روزی او دارد و صراحتاً میگوید:

«لا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ خَشْیة إِمْلَاقٍ»۱


بچه هایتان را از ترس گرسنه ماندن و فقیرشدن نکُشید.
این دستور اسلام، و یک منظومه ای از معارف است.
البته در آن زمان بلد نبودند جلوی تشکیل نطفه را بگیرند و بچه را میکشتند، اما الان بلد هستند و کلاً بچه دار نمیشوند! اگرچه این یک بحث فقهی است و میگویند این دقیقا آن نیست، ولی طرح موضوعش همان است.
بالاخره اگر کسی پیشگیری کند، باز هم همان وجه «خشیة املاق» مهم است.
یعنی نیت «خشیة املاق» نیت الهی نیست.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
اگر خداوند چنین دستوری میدهد، فرزند را نیز یک طور خاصی تعریف میکند.
خداوند یک منظومه ی احکام ایجاد میکند.
ما نفقه را نمیدهیم، مهریه هم واقعاً صداق و صداقت نیست، هیچ چیز را درست انجام نمیدهیم،
بعد میگوییم چرا باید مثلاً ارث زن نصف باشد؟
خب این یک بستهی مالی بوده که امروزه ۹ قسمت آن را اجرا نمیکنند و بعد میگویند دهمین قسمتش اجرایی نیست
و اگر میشود، قانونش را عوض کنید.
اگر دربارهی هر چیزی در عالم این طوری عمل کنیم، نتیجه اش همینگونه میشود.
قوانین اسلام یک بسته ی کامل است ولذا با حذف بخشی از آنها قطعاً بخش های دیگر آسیب میبیند.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
فرزند جایگاه والایی در منظومه ی توحیدی دارد

یک بحث استثنائی قرآن درباره ی فرزند، در آیات ابتدایی سوره ی مبارکه ی «مریم» و در مورد حضرت زکریا علیه السلام است. جناب زکریا این گونه به پروردگارش میگوید که:

«قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِک رَبِّ شَقِیاً»۲
پروردگارا من پیر شده ام، ولی اینطور هم نیستم که بگویم نمیشود؛

« وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی»۳
من یک مَوالی ای دارم و نگران شان هستم.

منظورش از موالی چیست؟ آیا یعنی خانواده ای دارد؟ نه خیر؛
میگوید:
«وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی» و ضمناً هم میدانم که «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلِیّاً»۴.

نمیگوید من از جانب تو غلام میخواهم. نمیگوید: فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلداً، بلکه میگوید:
«فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلیّاً».
میگوید «ولیّ» میخواهم. یعنی یک مسیری را آمده و یک حرکت توحیدی را شروع کرده
و حالا نگران است که در آینده برای این حرکت چه اتفاقی خواهد افتاد.
یعنی میخواهد یک کسی این حرکت توحیدی را ادامه دهد.
بعد توضیح میدهد و میگوید:
«یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوب»۵.
ارث نبوت برایش مهم است، نه اینکه من دچار کهولت سن هستم و میترسم این پول هایی که جمع کرده ام، چه خواهد شد!
او «ولیّ» میخواهد. میگوید من پرچم توحید را برافراشته ام و بعد از رفتنم نگران این پرچم توحید هستم.
به خاطر این که موسی وقتی از میان قومش رفت، همه ی تلاش های او را به هم ریختند.
پس حالا من یک کسی را میخواهم که ولیّ باشد تا این پرچم توحید را به دست او بسپارم.
فرزندش را برای ادامه ی ولایتش میخواهد و این همان نگاهی است که همه ی انبیاء به فرزندان شان دارند.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
13920912_0124620.jpg
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: kyana

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
ابراهیم نبی علیه السلام فرزندش اسماعیل را ادامه ی آن حرکت توحید در نظر میگیرد.
بعد از انبیاء هم ما در وصیتنامه ی امیرالمؤمنین علیه السلام همین دغدغه ی توحیدی را میبینیم.
یا همچنین در وصیتنامه ی امام خمینی رضوان الله علیه. آنها فرزند را در این منظومه میخواستند.
در این منظومه فرزند از اول نذر توحید شده است و ما این را در قرآن داریم.
در سوره ی مبارکه ی آل عمران برمی خوریم به خانمی که از آن تعبیر میشود به «امْرَأَةُ عِمْرَانَ».
این همسر عمران، همان مادر حضرت مریم است که
«نَذَرْتُ لَک مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا»۶؛
فرزند درون رحمش را نذر خداوند کرد و این یعنی همان بسته ی «نگران رزق نباش»،
زیرا این فرزند افق بلندی دارد.

مادرش میگوید من این بچه را به دنیا می آورم، ولی این بچه برای من نیست؛
این بچه ی تو است که یک مدتی به من امانتش می دهی تا بزرگش کنم.
این کودک من، آزادِ در راه توست و در بند من نیست، بچه ی نذرشده است.
خداوند متعال هم متقابلاً میفرماید:
«فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا»۷
یعنی قبولش کرد و رشدش را بر عهده گرفت.
خداوند کفالت فرزند ما را بر عهده میگیرد، ولی به شرطی که او را سپرده باشیم به خدا.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: kyana

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
یکی از حیله های شیطان، تربیت است

در منظومه ی توحیدی میتوان گفت که خیال آدم ها باید کاملاً از رزق و روزی راحت باشد.
حتی بهتر بگویم که خیال آدم ها باید از رشد و تربیت فرزندشان هم راحت باشد.
الان یکی از دغدغه های مذهبی های ما رزق نیست، بلکه تربیت صحیح فرزندان است.
این یکی از فتنه های شیطانی برای جلوگیری از فرزندآوری است که: آیا اگر بچه هایی به دنیا بیاورم،
میرسم تربیتشان کنم یا نه؟ یعنی همان «خَشیَةَ إملاقٍ» را به اسم تربیت مطرح و وسوسه میکند.
قرآن صریحاً گفته که اگر پدران و مادران توانستند فرزندانشان را نذر خداوندشان کنند،
خداوند خودش تربیت آن را کفایت میکند. در قرآن، آنجا که میگوید شیطان از چپ و راست و جلو و عقب میآید،
مرحوم علامه ی طباطبایی توضیح میدهد که یعنی به اسم کار خوب، مانع کار خوب میشود.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: kyana

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
من نمی خواهم بگویم که اگر چنین کاری کردیم، دیگر لازم نیست به رشد و تربیت بچه ها اقدام کنیم؛
بلکه می گویم آدم برای رشد و رزقش تلاش کند و خیالش هم راحت باشد که کسی پشتش ایستاده است.
مگر شده کسی به خدا اعتماد کند و جواب نگیرد؟ مشکل این جاست که ما به شکل «بگیر و نگیر» اعتماد میکنیم؛
یکی دو روز اعتماد میکنیم، اما شک میکنیم و دیگر ادامه نمیدهیم.
چقدر آدمها در تاریخ از ترس ذلیل نشدن، ذلیلانه زندگی میکنند.
این روایت را امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده که:
از ترس ذلیلشدن، ذلیل زندگی نکنید.

اگر در "منظومه ی اعتماد به خدا" همه چیز درست و کامل چیده شود،
و این زنجیره قطع و وصل نداشته باشد و اتصالی نکند، این سیستم قطعاً درست کار خواهد کرد.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: kyana

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
برای بچه نخواستن باید جواب داشته باشیم

حضرت علامه ی طباطبایی در تفسیر المیزان نوشتهاند:
بشری که الان به وجود آمده، ما حصل توالد نسل قبلی خودش است.
بشر آیندهای که الان نیست نیز حاصل توالد نسل امروز است.
شما تصور کن اگر مردمان ده نسل پیش به این جمع بندی می رسیدند که هیچ احتیاجی به فرزندآوری نیست
و چرا زحمت بچه داری را به خودشان بدهند؛
یعنی اگر ده نسل پیش تصمیم میگرفتند که این ماجرا را قطع کنند، نسل امروز اصلاً وجود نداشت.
یعنی بودن من و شما بر روی زمین حاصل یک توالدی است که از قبل اتفاق افتاده است.
اگر با یک دید بشردوستانه هم به این مسأله نگاه کنیم، باید برای توالد ارزش قائل باشیم.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
حالا حرف سر همین است و قرآن صراحتاً میفرماید:
«هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یکن شَیئاً مَّذْکورًا»۸
شیئ بوده، اما مذکور نبوده است. یعنی الان هم انسانهای نسل آینده هستند، اما مذکور نیستند
و شما باید بگویید به چه حقی او را غیر مذکورش کردهای؟
ما احساس میکنیم چیزی به گردن ما نیست و همین است که هست، دلم نخواست!
حال آن که در آن دنیا باید در قبال چنین نخواستن هایی پاسخگو باشیم.
از سوی دیگر در مورد ارتقای شخصیت خود انسان هم تجربهی عینی نشان میدهد که هیچ بستری مانند فرزند و فرزندآوری، برای فضای عملکرد یک انسان مفید نیست و آن را به چالش نمیکشد.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: kyana
بالا