♦♦♦♦♦♦♦♦گفتاری از حجت الاسلام والمسلمین فاطمی نیا♦♦♦♦♦♦♦♦

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
یک بهانه دست خدا بدهید

معرفت مراتب دارد. در بین اصحاب خود امیرالمؤمنین هم، ابن عباس یک شاگرد بود، کمیل یک شاگرد بود، عمّار یاسر یک شاگرد بود و میثم تمّار هم یک شاگرد. یا رسول خدا در بین اصحابشان آیا با همه یکسان برخورد میکردند؟ همهشان را میشناختند و به اندازهی ظرفیتشان با آنها حرف میزدند. شتربانی به امام صادق سلام الله علیه میگوید که یک نصیحتی بکنید. حضرت میفرماید: «عَلَیْکَ بِالصِّدْقِ الْحَدیثِ»؛ وقتی حرف میزنی راست بگو. خوب این حرف بزرگی است، ولی ساده است. اما وقتی یک عالم بزرگی میرود پیش امام صادق علیه السلام. دیگر حضرت آن نصیحت را نمیگوید و لحنش عوض میشود.

خلاصه شناخت مراتب دارد. «اللّهم عرّفنی حجّتک» یعنی ما اجمالاً بدانیم حضرت هادی علیه السلام امام است و معصوم است و متصل به غیب. این معرفت اجمالی است اما درباره ی معرفت ابعاد شخصیتی ایشان، من بارها به دوستان گفته ام که ما حتی شاگردان اینها را نمیتوانیم بشناسیم.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند: «لا یُقْبَلُ اللهُ عَمَلاً الاّ بِالمَعرِفَة»؛ خدا عملی را نمی پذیرد مگر با معرفت. بعد میفرمایند: «و لا معرفةٌ الاّ بِالعَمَلِ»؛ معرفتی حاصل نمیشود مگر با عمل. اگر سطحی نگاه کنیم، دور لازم است: من چهکار کنم که بامعرفت شوم؟ عمل کنم. حال چه کار کنم که عملم مؤثر شود؟
معرفت داشته باشم. باز چه کار کنم که معرفت داشته باشم؟ عمل کنم.


اما این دور چگونه شکسته میشود؟ اینطور شکسته میشود که مقصود از معرفت، یک معرفت اجمالی است و نه معرفت تفصیلی. اینجا حضرت مقصودش معرفت اجمالی است. خدا این سرمایه ی اولیه را به ما داده است. خدا به ما عقل و هوش داده و انبیاء و ائمه را فرستاده است. در نماز چه میگوییم؟ «إیّاک نَعبُدُ». این یک دریا حرف است که تو پیامبر فرستادی و گفتی نماز بخوانیم، اما بلافاصله پشت سرش میگوید: «إیّاک نَستَعینُ». یک بهانه دست خدا بدهید، بقیه اش را مرحمت میکند.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
بنابراین فقط با عمل و با تطهیر باطن و تطهیر نفس است و غیر از این هم راهی نیست.
هرچه هم عمل به وظیفه کنیم، این معرفت بیشتر میشود.
این را عرفای اهل دانش مثال زده اند که اگر یک فانوس دستمان بگیریم،
این فانوس بیست متر جلوی ما را روشن میکند.
وقتی این بیست متر را میرویم، بیست متر دیگر روشن میشود.
یعنی عمل است و نور و نور است و عمل.
«زیارت جامعه کبیره» کلمات عجیبی است. بدون اغراق به شما عرض بکنم
که تمام کلماتی که ما در متون در مورد امام شناسی داریم،
لااقل میتوانیم بگوییم که این زیارت مکمل آنها است.
اگر این زیارت نباشد، واقعاً خیلی از مقامات ائمه را ما متوجه نمیشویم.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
نهضت علمی تماشایی امام هادی علیه السلام

نهضت علمی که حضرت امام هادی علیه السلام با وجود آن فشار و اختناق دشمنان ایجاد کردند، خیلی تماشایی است.
مخصوصاً در بین خلفا، متوکل -که خدا او را از رحمتش دور کند- خیلی حضرت را مورد آزار و اذیت قرار داد.
به قول یکی از محققین، حضرت تقریباً ۱۷۸ نفر اصحاب و شاگرد داشتند.
شما اگر به فهرست شیخ طوسی، به فهرست ابن ندیم، به فهرست رجال نجاشی نگاه کنید،
هرکدام برای خودشان یک رجلی بودند.
بعضی از ایشان مؤلفات بسیاری داشتند. آدم در این عمر کم، در این فشار،
این نهضت را ایجاد بکند و این همه شاگرد تربیت کند، یک معجزه است.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
یکی از شاگردان و اصحاب برجسته ی حضرت هادی علیه السلام آقا و مولای ما حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و الصلاة است. حضرت عبدالعظیم -که الحمدالله قبر نورانی او در نزدیکی ما است و خدا توفیق زیارتش را عنایت کند- از شاگردان و اصحاب برجسته یا برجسته ترین شاگرد حضرت هادی علیه السلام بوده است. یک نفر میگوید از حضرت امام هادی سلام الله علیه سؤالاتی داشتم و حضرت قریب به این مضامین فرمود: تو که اهل ری هستی، از عبدالعظیم بپرس. خیلی حرف بزرگی است که یک امام معصوم مردم را برای حل مشکل به یک نفر ارجاع دهد.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
با این بی گذشتی ها برکت از زندگی میرود

مسعودی نقل میکند که یک نفر سعایت امام هادی علیه السلام را کرده بود که آقا چنین است و چنان است و اسلحه در منزلش است و به ایشان مراجعه میشود. خیلی حرفها زده بود. تا اینکه دربار عباسی حضرت را اجباراً به سامرّا میخواند. حضرت وقتی روی اسب می نشینند، این ملعون میگوید که نمیدانم حضرت هادی میدانی که تمام این کارها را من کردم؟ تمام این سعایتها را من کردم و من کار تو را به اینجا رساندهام که الان تو را از مدینه ی جدّت میبرند. بعد هم قریب به این مضمون به امام هادی میگوید که اگر به کسی در سامرّا و به خلفا بگویی من تمام مزارع دوستانت را آتش میزنم، نخل ها را آتش میزنم، چشمه ها را کور میکنم. حضرت هادی با یک متانتی میفرمایند که من دیشب شکایت تو را به بزرگی کردم که پس از او کسی را لایق نمیدانم که شکایت کسی را به پیش او ببرم. میگوید به کی گفتی؟ حضرت میگوید به خدا. آن شخص لرزید و گفت که آقا من را عفو کن! حالا جالب است که اگر میگفت من پشیمان شدم و میروم حرفم را پس میگیرم یا میگویم من دروغ گفتم، نشانه ی توبه بود، اما هیچکدام از این کارها نشد و به قول معروف آب از آب تکان نخورد.
فرمود: «عفَوْتُ عَنکَ»؛ عفوت کردم.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
بسیار عجیب است که آدم شخصی را که تمام ظلم را درباره اش مرتکب شده است، در یک کلمه عفوش کند. ما در سیره ی ائمه از این عفوها داریم که اصلاً اگر جمع شود، کتابی میشود که چگونه دشمنانشان را عفو میکردند.
ببینید یکی از چیزهایی که در جامعه کم شده، حتی در خانواده ها کم شده، همین مسئله ی گذشت است. آیت الله بهاءالدینی قدّس سرّه سخنی داشتند که مفادش این بود که: با این صفتها با این بی گذشتی ها برکات از زندگی میرود. اگر برخی میبینند برکت در زندگیشان نیست، خدا میداند برمیگردد به سوء خُلق. برمیگردد به آن کینه های باطنی. سوء خُلق را باید دوا کنیم.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
خواستند شیعه تکانی بخورد

«زیارت جامعه کبیره» کلمات عجیبی است. بدون اغراق به شما عرض بکنم که تمام کلماتی که ما در متون در مورد امامشناسی داریم، لااقل میتوانیم بگوییم که این زیارت مکمل آنها است. اگر این زیارت نباشد، واقعاً خیلی از مقامات ائمه را ما متوجه نمیشویم. زیارت جامعه ی کبیره کلماتی دارد که بنده به آنها واقف نیستم و فقط نقل قول میکنم. خدا کند که همه ی ما محرم این حرفها بشویم. اینها کلماتشان مثل قرآن است. در قرآن میگوید: «لا یَمَسُّهُ الاّ المُطَهَّرُونَ». باید طهارت باطنی باشد تا آدم این کلمات را متوجه شود. میخواهم اینطور بگویم که اگر بعضی از فرازهای جامعه ی کبیره را کسی بفهمد، ممکن است وجودش منشأ خوارق عادات بشود. «أنتُم الصِّراطُ الأقْوَم و السّبیل الأعْظم و شُهَداءُ دارِ الْفَناءِ و شُفَعاءُ دارِ الْبَقاءِ و الرّحْمَةِ الْمَوصُولَة» اینجا رحمت موصوله را اگر کسی بفهمد، دیگر اصلاً همه چیز حل میشود.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
ائمه نتوانستند همه چیز را بگویند. هر وقت میبینید یک کسی دشمنی میکند، این دشمنی به جهل و عدم شناخت و شناخت ناقص او برمیگردد. اگر آدم اینها را بشناسد، نمیتواند دشمنی کند. شما ملاحظه بفرمایید که ائمه حتی بین دوستانشان هم تقیه کردند و بعضی چیزها را نگفتند. حضرت سجاد سلام الله علیه میفرماید که اگر من بعضی چیزها را به این مردم بگویم، من را به بت پرستی متهم میکنند. در زیارت جامعه ی کبیره هم خیلی چیزها را در یک قالب هایی گفته اند که به دست اهلش برسد. اگر هیچ چیز نمی گفتند، ما خیلی محروم می شدیم. بنابراین باید یک چیزهایی را بگویند ولو سربسته که به دست اهلش برسد. یک استادی داشتم که میفرمودند: «پرده از جمال ائمه برداشته نشد؛ مخصوصاً از حضرت جواد، حضرت هادی و حضرت عسکری :S (31):». فلسفه ی زیارت جامعه به این دلیل بود که لازم بود شیعه تکانی بخورد. شوخی نیست که: «خَلَقَکُم اللهُ أنواراً فَجَعَلَکُم بِعَرْشِهِ مُحدِقینَ».
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
این زیارت را برای فهمیدن بخوانید
ما عادت کرده ایم همه چیز را برای ثوابش انجام دهیم.
استادی داشتم که میگفت: شما برای فهمیدن بخوانید، ثواب به پای خودش می آید.
این بد شده که ما این جور بارآمده ایم.
یعنی الان میخواهیم عمره برویم، اولین چیزی که در ذهن خطور میکند ثواب است.
اعتکاف میرویم اولین چیزی که خطور میکند ثواب است.
اعتکاف فلسفه اش چیست؟
اعتکاف از عَکَفَ مشتق است، عُکوف یعنی یک جا ایستادن.
اعتکاف رمزش این است که شما همیشه پیش خدا بمانید.
حج هم رمزش همین است.
عمره رمزش دور خدا چرخیدن است، اما ما همه را برای ثوابش انجام میدهیم.
آن استادم میگفت: اگر آدم در تابستان برای خنک شدن وضو بگیرد وضویش باطل است،
اما اگر برای خدا وضو بگیرد هم خنک میشود و هم عملش صحیح است.
ثواب ما را بیچاره کرده است.
 
بالا