ده پند انوشیروان

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
[انوشیروان] بر تاج مرصع و مُکلل به جواهر ده پهلو - که در دخمهی خود گذاشته بود - نوشته:


در پهلوی اول نوشته بود که خودشناسان را از ما درود دهید و از بلاها بگریزید. و خود را به بلا عرضه مکنید. و کارها را از وقت مگذرانید و در پس و پیش کارها نگاه کنید. و به هرزه، مردم را مرنجانید تا ضرورت نباشد و از همه کس خشنودی بجویید و به مردمآزردن فخر مکنید. و دل همه کس را نگاه دارید.
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
در پهلوی دوم نوشته بود: که در کارها مشورت و تدبیر کنید و آزموده را بهناآزموده مدهید و ناآزموده را دست در کمر مزنید. و خواسته [= مال و ثروت] را فدای تن کنید و تن و خواسته را فدای دین کنید. و خود را در جوانی نیکنام کنید و اگر توانگری خواهید قناعت کنید.
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
در پهلوی سوم نوشته بود که: بر شکسته و سوخته و دزدیده غم مخورید و سخن زشت به کسی مگویید و در خانهی کسی فرمان مدهید و نان به خوان [= سفره] خویش خورید و در کارهای کودکان تدبیر کنید و از مکر و حیلت زنان ایمن مباشید و خویشتن را اسیر زنان مکنید.
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
در پهلوی چهارم نوشته بود که: از دزدان عطا مپذیرید و از همسایه بد بپرهیزید و از مردمان بد بگریزید و بیادب خدمت پاشاهان مکنید و با خسیس و فرومایه و نامرد رنج مبرید و در زمین کسان تخم مکارید و درخت منشانید و با هر گروه نیامیزید.
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
در پهلوی پنجم نوشته بود که: از نوکیسه وام مستانید و از بیاصلان دختر مخواهید و با بیشرمان منشینید و از مردم غماز و بیدیانت وفا گوش مدارید و هر کس که از سرزنش و ملامت خلقان نترسد، از وی دور باشید و با مردمی که نیکی نشناسد صحبت مدارید و بر خیر کسان طمع مدارید و جنگِ مردم را به خود مکشید و بیگناهان را از خود ایمن کنید.
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
در پهلوی ششم نوشته بود که: پیران و بددلان را با خود به جنگ مبرید و به تندرستی و خواسته ایمن مباشید و پیران و جهاندیدگان را حقیر و زبون مدارید و در همه کارها پیران را حرمت دارید و از پادشاهان برحذر باشید و دشمن خود را بزرگ دانید، اگرچه خُرد بُوَد. و قدر مردم بشناسید و با خداوند دولت کینه مدارید.
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
در پهلوی هفتم نوشته بود که: از پادشاهان و شاعران و زنان بترسید و بر هیچکس افسوس مدارید و عیب کسان به هیچ حال مجویید و کار زمستان به تابستان راست دارید و کار امروز به فردا میفکنید و ناکرده را کرده میانگارید و زن به جوانی بخواهید و کارها بههوش و دانش کنید و دارو به [= در زمان] تندرستی مخورید و در پیری زن جوان مخواهید و از خداوندان بلا و محنت عبرت گیرید.
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
در پهلوی هشتم نوشته بود که: به نامردمان به همه کارها نیکویی کنید و خوشتن را به هر حال خوش دارید و بدخویی به سرمایه کنید تا عمر به تلخی نگذرد و چشم و زبان عورت را نگاه دارید و زبان بههنگام بهتر دارید. بیهنگام و جایی که مدارا باید، تندی مکنید و سایهی مهتران را بزرگ دارید و غنیمت دانید. در جنگ جای صلح بگذارید و خرج به اندازه دخل کنید و ناشمرده به کار مبرید و نانهاده برمگیرید.
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
در پهلوی نهم نوشته بود که: اول درخت نو نشانیده و آنگاه کهن را ببرید. و پای به اندازه گلیم خود درا کنید و دست و چشم از ناشایسته نگاه دارید و در جای بدنامان مباشید و هر چه بر خود نپسندید بر دیگران مپسندید. به بدی کردن افتخار مکنید و ابله و دیوانه و مست را پند مدهید و زن سلیطه و بدزبان و ناکدبانو و بددست و بیشرم و دراززبان را به خانه مدارید و طلاق دهید. و ناقابل را پند و نصیحت مگویید.
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
در پهلوی دهم نوشته بود که: بر زیردستان خود رحمت کنید و بر ضعیفان ببخشایید و طعام و شربت تنها مخورید و زیردستان را نیکو دارید و در جوانیاز حال پیری بیندیشید و کار پیری در جوانی راست دارید. و نخوانده به مهمانی کسان مروید. حق پدر و مادر را بزرگ دارید و به راست و دروغ سوگند مخوید و آن جهان را بدین جهان مفروشید.
 
بالا