چرا بگوییم "امام خامنه ای" ؟؟

فدایی رهبر

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
سید مصطفی میرمحمدی در وبلاگ «خاکريزيسم» با اشاره به تحليل يکي از چهره هاي سياسي و صاحب نظران مسایل استراتژیک پیرامون لزوم استفاده از لفظ «امام» براي حضرت آيت الله خامنه اي، رهبر معم انقلاب اسلامي، نوشت:

غربيها با سه کليدواژهي آزادي، دموکراسي، و حقوق بشر افکار عمومي را اداره ميکردند. شرقيها با دو کليدواژهي مبارزهي پرولتاريا با امپرياليسم و برابري. امام پنج کليدواژهي قرآني را در مقابل آن پنج کليدواژه قرار دادند.
*
اصل «امامتمحوري» مهمترين کليدواژه بود. سيستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامي بود که در عرصهي سياست احيا شد.
*
ده سال هر کاري کرديم، يک رسانهي غربي پيدا شود که بگويد «امام خميني»، نشد! همه ميگفتند «آيتالله خميني».
*
سال 59 به يکي از اساتيد يهودي آلمان گفتم «استاد! چرا رسانههاي شما نميگويند امام خميني؟». خندهاي کرد و گفت «آخر ما بعضي چيزها را متوجه شديم!». کيفاش را باز کرد و يک کتاب درآورد. ترجمهي آلماني کتاب «ولايت فقيه» امام بود. گفت «آقاي خميني يک تئوري جهاني دارد. وقتي ما بگوييم "امام"، ايشان بين کشورهاي دنيا شاخص ميشود. چون کلمهي "امام" قابل ترجمه نيست. ولي وقتي بگوييم "رهبر"، اين کلمه در فرهنگ غرب بار منفي دارد. ديگر ما ايشان را کنار استالين و موسيليني و هيتلر قرار ميدهيم. کلمهي "رهبر" به نفع ما و کلمهي "امام" به نفع آقاي خميني است. از طرف ديگر اگر ايشان يک جايگاه ديني دارد، ما به ايشان ميگوييم "آيتالله"، اما "امام" يک بار معنوي دارد! از طرفي ايشان آن طور ميشود امام امت اسلامي که مسلمانهاي دنيا را دور خودش جمع بکند!». با اين صراحت اين را به من گفت.
*
يک رسانهي غربي يا شرقي را پيدا نميکنيد که گفته باشد «امام خميني». آن موقع ما امتحان کرديم رسانههاي غربي آيا ميپذيرند ما يک آگهي بدهيم به نام «امام خميني»؟ ميخواستيم 60،000 مارک بدهيم که يک آگهي چاپ کنند، قبول نکردند

شهريور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسي شهيد بهشتي کلمهي امامت را در قانون اساسي گذاشت، رياست آن مجلس با آقاي منتظري بود. امام خميني گفت شما نميتواني مجلس را اداره کني، برو کنار، آقاي بهشتي اداره کند. وقتي شهيد بهشتي آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولي فقيه نائب امام زمان و امام امت اسلامي است، کشور ريخت به هم. بازرگان اعلام استعفاي دستهجمعي دولت را کرد. اميرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسي بايد منحل شود. سر يک کلمه کشور ريخت به هم!
 

فدایی رهبر

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
امامت محوري، امّتگرايي، عدالتگستري، و دوقطبي مستکبرين-مستضعفين اساس تئوري امام خميني بود.
*
امام خميني از دنيا رفتند. آقاي هاشمي رفسنجاني آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خميني در دومين خطبهي اولين نمازجمعهي بعد از رحلت امام، راجع به ولايت فقيه دو جمله گفتند. يک : «ما نميخواهيم بعد از رحلت امام خميني به جانشي ايشان "امام" بگوييم». اين همه دعوا داشتيم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهيد بهشتي را قرباني کند براي اين کلمه؛ قانون اساسي پنج بار روي امامت ولي فقيه تأکيد کرده، امام اين را از سال 48 مطرح کرده، شما ميگويي نميخواهيم؟ به اسم اعزاز امام خميني گفتند به جانشيناش نميگوييم امام! انگار يکي به شما بگويد من چون خيلي شما را دوست دارم، افکار شما را ميخواهم با شما دفن کنم! جملهي دومشان اين بود : «خبرگان مرجع تعيين نکرده است». يعني جانشين امام خميني نه مرجع است و نه امام.
*
وقتي ايشان جاي «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». يعني عملاً سيستم ملت-رهبر انگليسيها را پذيرفتيم و سيستم امت-امامت امام خميني را کنار گذاشتيم. وقتي «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت يعني «خواهران و برادران قرآني» -که وظايفي مثل امر به معروف و نهي از منکر نسبت به هم دارند-، تبديل شدند به عناصر ملت يعني «شهروند» و « هموطن».
*
اما کلمه ي سوم يعني «عدالت»؛ مقدسترين کلمهاي که آقاي هاشمي در دوران رياست جمهوريشان ابداع و تحميل کردند به نظام اسلامي، کلمهي «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه اين بود که «عدالت» را خدا و پيغمبر (ص) و علي مرتضي (ع) تعريف ميکنند، اما «توسعه» را صندوق بينالمللي پول و بانک جهاني و صهيونيست هاي عالَم.
*
در عرصه ي بين الملل هم دو کليدواژه ي قرآني «مستکبرين» و «مستضعفين» را ايشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرين» فحش و توهينآميز است! به جايش بگوييم «قدرتهاي جهاني»! خب وقتي گفتي «مستکبرين» بايد با آنها «مبارزه» کني، اما وقتي گفتي «قدرتهاي جهاني» بايد با آنها «تعامل» کني. «مستضعفين» را هم کردند «قشر آسيب پذير»؛ يعني آدمهاي بيعرضهاي که خودشان پذيراي آسيب اند!
*
پنج کليدواژهي قرآني امام خميني که اساس گفتمان نهضت اسلامي بود، توسط ايشان تغيير پيدا کرد به همان کليدواژههايي که دشمنان ميخواستند.

تا موقعي که کليدواژه هاي قرآني امام خميني –که رأس آنها امام بودن ولي فقيه است- احيا نشود، هر کاري که بکنيم، وصله پينه کردن است.
 

فدایی رهبر

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
شما هر لعني که به ...... بکنيد، اين قدر جگر دشمنان نميسوزد که بگوييد «امام خامنهاي».
*
مشکلي که هست هم اين است که همه ميگويند «ديگران بگويند ما هم ميگوييم!». اصولگراها ميگويند صداوسيما شروع کند، ما هم ميگوييم! صداوسيما ميگويد ما که از روحانيون نميتوانيم جلو بيفتيم! روحانيون ميگويند تا مديران ارشد نظام خودشان نگويند که ما نميتوانيم جلوي مردم بگوييم! مديران ارشد ميگويند وقتي جوانان انقلابي هم نميگويند، ما بگوييم و هزينه بدهيم؟! و...
*
بعضي هم ميگويند نگوييم چون قبلاً کسي (حشمتالله طبرزدي) اين کار را کرده و سابقهي خوبي ندارد اين کار در ذهن مردم! خب خوبها بايد پرچمدار اين کار شوند که اين کار به اسم آنها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.
*
آيتالله سيد محمدباقر حکيم پا ميشود ميرود نجف. از آنجا نامه مينويسد به «حضرت آيتالله العظمي امام خامنهاي». يک هفته بعد شهيدش ميکنند. آن مرد بزرگ ميفهمد که بايد از آنجا پيغام دهد «امام خامنهاي». سيد حسن نصرالله ميفهمد در سختترين شرايطي که دارد، بايد بگويد امام خامنهاي! ما اينجا نشستهايم و نميگوييم!
*
اگر نعمت خدا را قدر ندانيم، ميفرمايد «انّ عذابي لشديد». روز قيامت هم آنجا ندا داده ميشود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هي حرف را انداختند از اين طرف به آن طرف.

وبلاگ «خاکریزیسم»
به گزارش جهان نیوز
 

فدایی رهبر

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
وبلاگ منتظران ظهور نوشت:
به کار بردن واژه «امام» برای رهبر کبیر انقلاب اسلامی و معمار نظام مقدس جمهوری اسلامی از سالها قبل از پیروزی انقلاب، بین دو واژه زیبای خمینی و امام، پیوندی برقرار کرده بود که پس از پیروزی انقلاب، با اشاره به یکی از این دو واژه، خود به خود دیگری در اذهان متبادر میشد.


هر چند در همان ابتدای انقلاب عده ای از کج اندیشان مغرض یا ساده لوحان جاهل، برای ایجاد سوال در این راستا، میگفتند مگر ما بیش از 12 امام داریم! اما جامعه اسلامی و انقلابی ایران با عشق و علاقه و از سر اعتقاد و به صورت حقیقی، کلمه امام را برای آن عزیز سفر کرده به کار برد و در تمامی نوشته ها، خطابهها و رسانهها از ایشان با عنوان «حضرت امام خمینی» یاد میشد.

به کار بردن این عنوان برای خمینی عزیز، ریشه در اعتقادات دینی، آموزههای اسلامی و نظریه سیاسی شیعه دارد. نظریه سیاسی شیعه مبتنی بر اندیشه «امت و امامت» است. در واقع در یک جامعه اسلامی که حکومت آن دینی و اسلامی باشد، پیشوا و رهبر جامعه را امام گویند.

سوال این است که چرا در نظام جمهوری اسلامی که دارای یک نظام دینی، اسلامی و با محوریت ولایت فقیه است، پس از رحلت رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره)، واژه «امام» برای خلف صالح ایشان، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) به کار برده نشد؟ آیا برای به کار نبردن این واژه برای رهبر معظم انقلاب اسلامی، توجیه عقلانی، دینی و عرفی وجود دارد؟

شاید عده ای قلیل حساب شده مانع از به کار بردن این واژه برای مقام معظم رهبری در سال 1368 شده باشند و دیگران نیز با این تصور که شاید تکرار این واژه برای دیگری از عظمت حضرت امام خمینی(ره) بکاهد، آن عده قلیل را تبعیت کردند، اما امروز باید با صراحت و شجاعت اعتراف کنیم که در سال 1368 و پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره)، پس از اعلام نام «خامنه ای عزیز» از سوی خبرگان رهبری، دچار اشتباهی بزرگ شدیم و آن اشتباه این بود که از ایشان با عنوان «امام» یاد نکردیم.
 

فدایی رهبر

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پس از گذشت دو دهه، افرادی از بزرگان به این اشتباه امت و به ویژه نخبگان این امت اعتراف کردند. پس از فتنه سال 88 یکی از مراجع عظام تقلید، یعنی حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی، با صراحت اعلام کرد که اشتباه کردیم و باید از همان اول از ایشان با عنوان «امام خامنه ای» یاد سوال این است که چرا در نظام جمهوری اسلامی که دارای یک نظام دینی، اسلامی و با محوریت ولایت فقیه است، پس از رحلت رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره)، واژه «امام» برای خلف صالح ایشان، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) به کار برده نشد؟ "

میکردیم.

اکنون مدتی است که در جامعه، بین مردم، مسئولان و در برخی از رسانه ها، به این مهم توجه میشود و از رهبر انقلاب اسلامی و ولی فقیه حاکم با عنوان «امام خامنه ای» یاد میگردد.

باید اهتمام ویژه ای داشت و اشتباهی را که در گذشته به هر دلیلی مرتکب شدیم، جبران نماییم. صدا و سیما باید در این مسیر به رسالت رسانه ای خود به عنوان رسانه ملی که نقش مهمی در فرهنگ سازی دارد، عمل نماید. ائمه جمعه سراسر کشور و دیگر صاحبان تریبون و قلم باید بسیج گردند. وظیفه خود بدانیم که اولاً از رهبر معظم انقلاب اسلامی برای ادای حق جایگاهش، با عنوان «امام خامنه ای» یاد کنیم و ثانیاً دلیل به کار بردن این عنوان را برای مردم تبیین نماییم. هر چند مردم ما به خوبی میفهمند که خامنه ای امام است، به همان دلایلی که خمینی امام بود، اما این فهم و اعتقاد مردم، ضرورت تبیین را مرتفع نمیسازد.

امام یعنی راهنما، پیشوا، رهبر و کسی که باید به او اقتدا کرد و از او تبعیت نمود. پیش نماز را از این جهت امام جماعت گویند که مردم در اقامه نماز کاملاً از او تبعیت میکنند. در نظام سیاسی اسلام، مردم در حکم «امت» و رهبر یا حاکم جامعه در حکم «امام» است.

یعنی نظام سیاسی اسلام، نظام «امت و امامت» است. این نظام ریشه در اصول اعتقادی و جهان بینی توحیدی دارد. در اندیشه توحیدی، حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداوند است و خداوند نیز انسان را حاکم بر سرنوشت خویش قرار داده است. حاکمیت خداوند بر دو نوع تکوینی و تشریعی است. بر اساس اعتقاد به حاکمیت تکوینی خداوند، هیچ موجودی، از ذرات بی مقدار و بی جان گرفته تا پیچیده ترین پدیدههای جاندار آفرینش، از حوزه قدرت و قلمرو علم خداوند خارج نیست «لا یعزب عنه مثقال ذره فی السموات و لا فی الارض» ( سبا، آیه 3)
 

فدایی رهبر

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
این خداوند حکیم که هم خالق جهان است و هم رب و پرورش دهنده و هدایت کننده موجودات، انسان را موجودی مختار و با اراده آفریده و او را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته و در عین حال، راه سعادت و درست زندگی کردن را با فرستادن انبیا و کتب آسمانی به او نشان داده است «انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً» (انسان، آیه 3)

خداوند با فرمان «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (نسا، آیه 59)، حاکمیت تشریعی خود را از سه راه اعمال نموده و به عبارت دیگر مسیر اطاعت خدا را مشخص کرده است. انسان از سه طریق با توجه به شرایط زمانی خداوند را اطاعت میکند:

الف- اطاعت از پیامبر اکرم(ص) که ولایت مستقیم از خداوند دارد «النبی اولی بالمومنین من انفسهم» (احزاب، آیه 6)
ب- اطاعت از امامان معصوم(ع) که ولایت از نبی اکرم(ص) دارند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
ج- اطاعت از ولی فقیه عادل که در زمان غیبت امام زمان(عج) به نیابت از آن حضرت ولایت امر و امامت امت بر عهده وی میباشد. در توقیع شریف امام زمان(عج) آمده است: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم»

بر اساس ادله عقلی و نقلی، فقهای جامع الشرایط دارای ولایت و امامت عامه هستند. هر چند امامت خاص از آن رسولان و امامان معصوم(:S (31):) است، لکن از حیث ولایت و امامت در امر اداره جامعه هیچ تفاوتی میان فقیه جامع الشرایط با امام معصوم و پیامبر اکرم(ص) وجود ندارد. معنی ولایت مطلقه فقیه چیزی جز آنچه گفته شد، نیست.

حضرت امام خمینی(ره) در کتاب ولایت فقیه (حکومت اسلامی) حقیقت مذکور را چنین بیان میدارند: «اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت(علم به قانون و عدالت) باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا میباشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی حضرت رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود و یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضایل حضرت امیر(ع) از همه بیشتر است. لکن زیادی فضایل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد. همان اختیارات ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه (صلوات الله علیهم) در تدارک سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فقیه قرار داده است.» (حکومت اسلامی، ص 55)

بنابراین در نظام سیاسی اسلام، امامت فقیه به نیابت از امامت معصوم(ع) است و همان اختیارات حکومتی معصوم را دارد. وقتی هیچ تفاوتی بین اختیارات امامت فقیه یا ولایت فقیه با ولایت و یا امامت معصوم (ع) نباشد، بین اختیارات فقهایی که واجد شرایط ولایت و امامت مسلمین باشند نیز هیچ تفاوتی وجود ندارد. همان اختیاراتی را که حضرت امام خمینی(ره) از حیث ولایت و امامت بر مسلمین از آن برخوردار بودند، اکنون ولی امر مسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (مدظله العالی) نیز از همان اختیارات برخوردار است.


http://www.montazeranezohour.ir/
 

فدایی رهبر

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
sicSnA_500.jpg
 

فدایی رهبر

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
1_emam_khamenei_1_by_hmsk11-d3axqrd.jpg
 
بالا