خروج دجّال

Mehrdad M

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
(بسم الله الرحمن الرحیم)

براساس روايات يکي از نشانه هاي ظهور خروج دجال است. که در باره آن آراء و احتمالات مختلفي بيان شده است در ذيل به بررسي اين عنوان ميپردازيم.







«دجّال» در زبان عربي به معناي «آب طلا» و طلا اندود کردن است و به همين علت، افراد بسيار دروغگو که باطل را حق جلوه ميدهند «دجّال» ناميده ميشوند.[1]

از روايات استفاده ميشود، دجّال ستمکاري است که در آخر الزمان، مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزه هاي هر سه دين يهوديت، مسيحيت و اسلام از آن سخن به ميان آمده است. افرادي در هر سه جامعه ديني ميگويند: دجّال تولد يافته و زنده است.[2]

در برخي روايات از خروج «دجّال» به عنوان نشانة ظهور و در برخي ديگر، از آن، به عنوان يکي از «اَشْراطُ السَّاعَة» (نشانههاي برپايي قيامت) ياد شده است. اين نشانه، در کتابهاي اهل سنّت بيشتر يکي از نشانه هاي برپايي قيامت دانسته شده است؛[3] ولي در منابع روايي شيعه، بيشتر از آن، به عنوان حادثهاي مهّم که مقارن ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف رخ خواهد داد، ياد شده است.[4]


دجال کيست؟

دربارة دجّال، چند احتمال وجود دارد:

احتمال اول: دجّال نام شخص معيّني نيست و هر کس که با ادعاهاي پوچ و بياساس و با توسل به حيله گري و نيرنگ، در صدد فريب مردم باشد، دجّال است. اينکه در روايات، از «دجّال»هاي فراوان سخن به ميان آمده است، اين احتمال را تقويت ميکند.

پيامبر اکرم- فرموده است: قيامت، برپا نميشود، تا وقتي که مهدي از فرزندانم قيام کند. مهدي قيام نميکند، تا وقتي که شصت دروغگو خروج کنند و هر کدام بگويند: من پيامبرم.[5]

در روايات، از اين «دجّال»ها و دروغگويان فراوان نام برده شده است؛ در بعضي دوازده، در برخي سي و در برخي شصت و يا هفتاد دجال آمده است.[6]

از ميان اين دجالها فردي که در دروغگويي، حيلهگري و مردم فريبي سرآمد همة دجالان و فتنه اش از همه بزرگتر است، نشانة ظهور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و يا برپايي قيامت است.

بر اين اساس، دو نوع دجّال هست:

يکي همان دجّال حقيقي و واقعي است که پس از همة «دجّال»ها ميآيد و ديگر گروهي شيّاد و دروغگو که دست به فريب کاري و گمراهي مردم ميزنند.

پيامبر اکرم- ميفرمايد: «پيش از خروج دجّال، بيش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد.»[7]

حقيقت داستان دجّال، بيانگر اين واقعيت است که در آستانة هر انقلابي، افراد فريبکار و منافق که معتقد به نظامهاي پوشالي گذشته و حافظ ضد ارزشهايند، براي نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلي گذشته، همة تلاش خود را به کار ميگيرند و با سوء استفاده از زمينه هاي فکري و اجتماعي و احساسات مردم، دست به تزوير و حيله گري ميزنند.

در انقلاب جهاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف چنين خطري پيشبيني شده است. از آنجا که اين انقلاب از همة انقلابهاي تاريخ بزرگتر و گسترده تر است، خطر فريبکاران دجّال صفت نيز به مراتب بيشتر و گستردهتر است. در آستانة ظهور، آنان همة تلاش خويش را به کار خواهند گرفت که مردم را فريب دهند و آنها را از نتيجة قيام حضرت، دلسرد و نااميد سازند و سرانجام از پيروزي حتمي آن جلوگيري کنند. البته در اين احتمال ميتوان گفت: ممکن است يکي از آن دجّالها که صفات زشت در او بيشتر از همه وجود دارد، نشانه ظهور باشد.

احتمال دوم: فردي معيّن و مشخص به نام «دجّال» در دورة غيبت ـ با همان ويژگي هايي که براي وي بيان شده است ـ خروج ميکند و مردم را به انحراف ميکشاند.


برخي با استناد به بعضي از روايات، او را زنده ميدانند؛ براي مثال گفته ميشود که او در زمان حضرت رسول اکرم-زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند.[8] برخي از کتابها و فيلمها نام «دجّال» برخود دارند.

«دجّال» لقب دغلبازي است که نزد يهوديان «آرميلوس» و نزد مسلمانان «صائد بن صيد» ناميده ميشود.[9]


اصل داستان «دجّال» در کتابهاي مقدس مسيحيان نيز آمده است. در انجيل، واژة «دجّال» بارها به کار رفته و به کساني که منکر حضرت مسيح عليهم السلام باشند يا «پدر و پسر» را انکار کنند، «دجّال» گفته شده است: «دروغگو کيست، جز آن که مسيح بودن عيسي را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند.»[10]

طرفداران احتمال دوم به روايتي استناد کردهاند که اصبغ بن نباته از حضرت علي عليهم السلام پرسيد: اي امير مؤمنان! دجّال کيست؟ آن حضرت فرمود: «دجّال، صائد بن صائد (صيد) است. بدبخت کسي است که او را تصديق کند و خوشبخت آن است که او را تکذيب کند... چشم راستش ممسوح [به هم چسبيده و حدقه ندارد] و چشم ديگرش بر پيشاني است و مانند ستاره صبح ميدرخشد. در آن، نقطه عَلَقهاي [خون بسته شده] است که با خون در آميخته است و ميان دو چشمش نوشته است: «کافر» و هر خواننده و بيسواد آن را ميخواند. در درياها فرو ميرود و آفتاب با او ميگردد. مقابل او کوهي از دود و عقبش کوهي سپيد است که مردم تصور ميکنند طعام است. در زمان قحطي سختي خروج ميکند؛ در حالي که بر الاغ سپيدي سوار است. هر گام الاغش، يک ميل [حدده 185 متر] است و زمين، منزل به منزل زير پايش در نورديده شود. بر آبي نگذرد؛ جز آنکه فرو رود. تا روز قيامت. به آوازي که همة جن و انس و شياطين ـ در شرق و غرب ـ عالم آن را ميشنوند، فرياد کند: اي دوستان من! نزد من آييد. منم آن که آفريد و تسويه کرد و تقدير کرد و رهبري نمود. منم پروردگار شما. دشمن خدا دروغ ميگويد. او يک چشمي است که غذا ميخورد و در بازارها راه ميرود. به راستي که پروردگار شما، نه يک چشم است و نه غذا ميخورد، نه راه ميرود و نه زوال دارد و خدا از اين اوصاف برتر است. آگاه باشيد! بيشتر پيروانش در آن روزگار، ناپاک زادگان اند و صاحب پوستينهاي سبز. خداوند تعالي او را در شام بر سر گردنهاي که آن را افيق نامند به دست کسي که عيسي عليهم السلام پشت سرش نماز ميخواند، هنگامي که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشيد پس از آن، حادثه بزرگ و قيامت کبرا باشد.»[11]


احتمال سوم: مراد از «دجّال» همان سفياني است که در کتابهاي اهل سنّت بيشتر با عنوان «دجّال» و در کتابهاي شيعي با عنوان سفياني آمده است. البته اين احتمال مردود است.[12]

احتمال چهارم:
دجّال، کنايه از کفر جهاني و سيطرة فرهنگ مادي بر جهان است. برخي از اهل نظر، اين احتمال را تقويت کرده و همة ويژگيهايي را که براي دجّال بيان شده، با ويژگيهاي استکبار جهاني برابر دانستهاند. «استکبار» به معناي واقعي، دجّال است که خود را قيّم[سرپرست] ملتها ميداند و با تکيه به ثروت انبوه و قدرت عظيم، در همه جاي زمين دخالت ميکند و همه را به زير سلطه خويش ميآورد.[13]

از نکات شگف آور و تأمل برانگيز در انبوه روايات شيعه و سنّي، ارتباط تنگاتنگ بين دجّال و يهوديان است. در روايات، بيشتر پيروان دجال يهودي معرفي شدهاند.[14]

در منابع اهل سنّت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجّال به دست حضرت عيسي عليهم السلام است.[15]و[16]



  • [1]. ر.ک: لسان العرب، ج4، ص294.
  • [2]. ر.ک: کنزالعمال، ج12، ص323.
    • [3]. صحيح، مسلم، باب في الآيات التي تکون قبل الساعة؛ سنن، ترمذي، ج4، ص507.
    • [4]. کمالالدين و تمام النعمة، ج1، ص 250.
    • [5]. لاتقوم الساعة حتي يخرج المهدي من ولدي و لايخرج المهدي حتي يخرج ستون کذابا کلهم يقول انا نبي؛ الارشاد، ج2، ص371.
    • [6]. کنز العمال، ج14، ص200 -198.
    • [7]. همان، ج14، ص200.
    • [8]. الغيبة الطوسي، ص 113، ح 86.
    • [9]. هزارهگراييدر فلسفه تاريخ مسيحيت، ص26.
    • [10]. رساله يوحنا، باب2: 18 و 22.
    • [11]. همان، ص527.
    • [12].الغيبة الطوسي، ص463.
    • [13]. تاريخ غيبت کبري، ص536ـ 532.
    • [14]. کمالالدين و تمام النعمة، ج2، ص528.
    • [15]. تفسير طبري، ج3، ص 290.
    • [16]. فرهنگ نامه مهدويت، ص 205 -201.
    • پدیدآونده:حجت الاسلام و المسلين خدا مراد سليميان

جنبش سایبری 313


 
بالا