اوصاف مؤمنین در قرآن

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"
ترجمه بخشی از اوصاف مؤمنین که در سوره فرقان (آیات 63 تا 77) آمده :

بندگان خاص خدای رحمان آن كسانند كه سنگین و با تواضع بر زمین راه می روند و چون جهالت پیشگان، خطابشان كنند سخن ملایم گویند(63).

و كسانی كه شب را با سجده و نماز برای پروردگارشان به روز آرند(64).

و كسانی كه گویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما بگردان كه عذاب آن دائم است(65).

كه جهنم قرارگاه و جای بدی است(66).

و كسانی كه چون خرج می كنند اسراف نكنند و بخل نورزند و میان این دو معتدل باشند(67).

و كسانی كه با خدای یكتا خدایی دیگر نخوانند و انسانی را كه خدا محترم داشته جز به حق نكشند و زنا نكنند و هر كه چنین كند به زودی سزا بیند(68).
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"

روز قیامت عذابش دو برابر شود و در آن به خواری جاویدان به سر برد(69).

مگر آنكه توبه كند و مؤمن شود و عمل شایسته كند آنگاه خدا بدیهای این گروه را به نیكیها مبدل كند كه خدا آمرزگار و رحیم است(70).

و هر كه توبه كند و عمل شایسته انجام دهد به سوی خدا بازگشتی پسندیده دارد(71).

و كسانی كه گواهی به ناحق ندهند و چون بر ناپسندی بگذرند با بزرگواری گذرند(72).
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"

و كسانی كه چون به آیه های پروردگارشان اندرزشان دهند كر و كور بر آن ننگرند(73).

و كسانی كه گویند پروردگارا ما را از همسران و فرزندانمان، مایه روشنی چشم ما قرار ده و ما راپیشوای پرهیزكاران بنما(74).

آنها به پاداش این صبری كه كرده اند غرفه بهشت پاداش یابند و در آنجا درود و سلامی شنوند(75).

جاودانه در آنند كه نیكو قرارگاه و جایگاهی است(76).

بگو اگر عبادتتان نباشد پروردگار من اعتنایی به شما ندارد شما كه تكذیب كرده اید به زودی نتیجه اش را خواهید دید(77) .
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"

بیان آیات

این آیات, صفات برجسته و ستوده ای از مؤمنین را در مقابل صفات ناستوده ای كه برای كفار شمرده برمی شمارد، كه جامع آن صفات در مؤمنین این است كه: مؤمنین پروردگار خود را می خوانند، و پیامبر او و كتابی كه او بر آن پیامبر نازل كرده تصدیق می نمایند، و (آن صفات) در كفار این است كه: كفار رسالت پیامبر خدای را تكذیب می كنند، و از دعوت او اعراض می نمایند و پیروی هوای نفس می شوند، و به همین مناسبت آیات مورد بحث با آیه: قل ما یعبؤا بكم ربی لو لا دعاؤكم فقد كذبتم فسوف یكون لزاما* , ختم می شود كه ختم سوره نیز هست.


صفات مؤمنین:
و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالواسلاما .
تواضع و فروتنی، و برخورد سالم در مقابل برخورد زشت و لغو جاهلان با ایشان بعد از آنكه در آیه قبلی استكبار و خودخواهی كفار بر خدای سبحان و اهانتشان نسبت به اسم كریم و رحمان را ذكر كرد، در این آیه در مقابل آن رفتار مؤمنین را ذكر می كندكه نه تنها به اسم رحمان اهانت نمی كند، بلكه خود را بنده رحمان می دانند همان رحمانی كه كفار از لفظ آن گریزان بودند و نفرت داشتند.


در این آیه دو صفت از صفات ستوده مؤمنین را ذكر كرده، اول اینكه: الذین یمشون علی الارض هونا - مؤمنین كسانی هستند كه روی زمین با وقار و فروتنی راه می روند و هون به طوری كه راغب گفته به معنای تذلل و تواضع است* بنابر این، به نظر می رسد كه مقصود از راه رفتن در زمین نیز كنایه از زندگی كردنشان در بین مردم و معاشرتشان با آنان باشد.

 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"

پس مؤمنین، هم نسبت به خدای تعالی تواضع و تذلل دارند و هم نسبت به مردم چنینند، چون تواضع آنان مصنوعی نیست، واقعا در اعماق دل، افتادگی و تواضع دارند و چون چنینند ناگزیر، نه نسبت به خدا استكبار می ورزند و نه در زندگی می خواهند كه بر دیگران استعلاء كنند و بدون حق، دیگران را پائین تر از خود بدانند و هرگز برای به دست آوردن عزت موهومی كه در دشمنان خدا می بینند در برابر آنان خضوع و اظهار ذلت نمی كنند.پس خضوع و تذللشان در برابر مؤمنین است نه كفار و دشمنان خدا، البته این در صورتی است كه به گفته راغب كلمه هون به معنای تذلل باشد.و اما اگر آن را به معنای رفق و مدارا بدانیم معنای آیه این می شود كه: مؤمنین در راه رفتنشان تكبر و تبختر ندارند.

صفت دومی كه برای مؤمنین آورده این است كه، چون از جاهلان حركات زشتی مشاهده می كنند و یا سخنانی زشت و ناشی از جهل می شنوند، پاسخی سالم می دهند، و به سخنی سالم و خالی از لغو و گناه جواب می گویند، شاهد اینكه كلمه سلام به این معنا است آیه: لایسمعون فیها لغوا و لا تاثیما الا قیلا سلاما سلاما * می باشد، پس حاصل و برگشت معنای این كلمه به این است كه: بندگان رحمان، جهل جاهلان را با جهل مقابله نمی كنند.

و این صفت، صفت عباد رحمان در روز است كه در میان مردمند و اما صفت آنان در شب همان است كه آیه بعدی بیان نموده می فرماید: و الذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما كلمه بیتوته به معنای ادراك شب است - چه بخوابد یا نخوابد - و كلمه لربهم متعلق است به كلمه سجدا و دو كلمه سجد و قیام جمع ساجد و قائم است و مراد ازاین بیتوته در شب در حال سجده و حال ایستاده این است كه: شب را به عبادت خدا به آخرمی رسانند، كه یكی از مصادیق عبادتشان همان نماز است كه هم افتادن به خاك جزء آن است و هم به پا ایستادن.

و معنای آیه این است كه: بندگان رحمان كسانی هستند كه شب را درك می كننددر حالی كه برای پروردگار خود سجده كنندگان و یا به پا ایستادگانند - یعنی پشت سر هم سجده می كنند و برمی خیزند - ممكن هم هست كه مراد تهجد به نوافل شب باشد.

و الذین یقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها كان غراما, كلمه غرام به معنای شدت و مصیبتی است كه دست از سر آدمی بر ندارد و همواره ملازم او باشد.بقیه الفاظ آیه روشن است.
انها ساءت مستقرا و مقاما ضمیر در صدر آیه به كلمه جهنم بر می گردد و دو كلمه مستقر و مقام دواسم مكان از استقرار و اقامت هستند.و بقیه الفاظ آیه روشن است.
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"

و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و كان بین ذلك قواما, كلمه انفاق به معنای بذل مال و صرف آن در رفع وایج خویشتن و یا دیگران است و كلمه اسراف به معنای بیرون شدن از حد است، اما بیرون شدن از حد اعتدال به طرف زیاده روی و در خصوص مساله انفاق، زیاده روی و تجاوز از حدی است كه رعایت آن حد سزاوار و پسندیده است، در مقابل قتر - به فتح قاف و سكون تاء - كه به معنای كمتر انفاق كردن است*، چنانچه راغب گفته، و كلمه قتر, اقتار و تقتیر هر سه به یك معنا است.

كلمه قوام - به فتح قاف - به معنای حد وسط و معتدل است و همین كلمه به كسره قاف به معنای مایه قوام هر چیز است و جمله بین ذلك متعلق است به قوام، و معنایش این است كه: بندگان رحمان انفاق می كنند و انفاقشان همواره در حد وسط و میان اسراف و اقتارمعنای اینكه در وصف مؤمنان فرمود: لا یدعون مع الله الها آخر با توجه به عقیده مشركان در باره عبادت خدااست، پس، اینكه فرمود: و كان بین ذلك قواما توضیح و تنصیص همان جمله قبلی است كه فرمود: اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا، پس صدر آیه، دو طرف افراط و تفریط در انفاق را نفی كرده و ذیل آن، حد وسط در آن را اثبات نموده است.
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"

و الذین لا یدعون مع الله الها آخر... این آیه شریفه، شرك در عبادت را از بندگان رحمان نفی می كند و شرك در عبادت این است كه كسی هم خدای را عبادت كند و هم غیر خدای را و این، با اصول وثنیت وبت پرستی سازگار نیست، برای اینكه اصول وثنیت اجازه نمی دهد شخص بت پرست خدای را عبادت كند، نه به تنهایی و نه با عبادت غیر خدا، بلكه انسان را لایق پرستش خداندانسته، می گوید باید آلهه پایین تر از خدا را بپرستیم تا آنها ما را با شفاعت خود به خدا نزدیك كنند.


بنابر این تعبیر، در آیه مورد بحث(خواندن غیر خدا با خدا)، یا به منظور اشاره به این است كه هر چند مشركین تنها غیر خدا را می پرستند و لیكن پرستش شده واقعی آنان نیز به هرحال خداست، چون پرستش خدا مساله ای است فطری، چیزی كه هست مشركین راه را گم كرده اند، پس، توجه به سوی غیر خدا توجه به خدا و غیر خدا است، هر چند كه نامی از خدا به میان نیاورند.

و یا معنای تعبیر مذكور این است كه: بندگان رحمان كسانی هستند كه با وجودخدا، غیر خدا را نمی پرستند، یعنی مشركین با وجود خدا غیر خدا را می پرستند.
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"

و یا تعبیر مزبور، اشاره به این اعتقاد خرافی است كه عوام مشرك عرب داشتند كه: توجه و توسل به خدایان تنها در خشكی فایده دارد و اما در دریا سودی نمی بخشد، چون اموردریاها تنها به دست خداست و آلهه ای در آن با وی شریك نیستند.

در نتیجه مراد از خواندن خدا، توسل به خدا است در موردی، یعنی در شداید دریا، وتوسل به غیر او در موردی دیگر، یعنی در شداید خشكی.ولی از همه وجوه بهتر وجه وسطی است.

و اینكه فرمود: و لا یقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق, معنایش این است كه: در هیچ حالی از احوال، نفس انسانی را كه خدا كشتن او را حرام كرده نمی كشند، مگر دریك حال و آن حالی است كه كشتن وی حق باشد، مثلا به عنوان قصاص و حد بوده باشد.

و اینكه فرمود: و لا یزنون, معنایش این است كه: عباد رحمان كسانی هستند كه هیچ فرج حرامی را وطی نمی كنند چون مساله زنا در میان عرب جاهلیت امری متداول و شایع بود و اسلام از ابتدای ظهور دعوتش معروف بود به تحریم زنا و شراب خوری.
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"
توجيه مخلد بودن مرتكبين قتل، زنا و ربا در عذاب

و اينكه فرمود: و من يفعل ذلك يلق اثاما با كلمه ذلك به مسائل قبل، يعني شرك و قتل نفس محترمه به غير حق و نيز زنا اشاره نموده و كلمه اثام به معناي اثم، يعني وزر و وبال گناه است، كه همان كيفر عذابي است كه به زودي در روز يامت با آن برمي خورد، و آيه بعدي آن را بيان مي كند.

يضاعف له العذاب يوم القيمة و يخلد فيه مهانا, اين آيه بيان لقاي اثام در آيه قبلي است و معناي جمله و يخلد فيه مهانا, اين است كه: در عذاب واقع مي شود در حالي كه اهانت بر او شده باشد.


مساله خلود در عذاب، براي كسي كه شرك ورزيده مسلم است و هيچ حرفي در آن نيست و اما خلود در عذاب، براي كسي كه قتل نفس محترمه كرده و يا مرتكب زنا شده باشدكه دو تا از گناهان كبيره است و همچنين براي كسي كه مرتكب رباخواري شده باشد، كه قرآن كريم نسبت به آنها تصريح به خلود كرده و ممكن است به يكي از وجوه زير توجيه شود: اول اينكه: بگوييم خصوص اين سه گناه طبعي دارند كه اقتضاي خلود در آتش رادارد، همچنان كه چه بسا اين احتمال از ظاهر آيه شريفه ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفرما دون ذلك لمن يشاء نيز استفاده شود، چون فرموده شرك به هيچ وجه آمرزيده نمي شود و اماپايين تر از شرك را خدا از هر كس بخواهد مي آمرزد، يعني از بعضي اشخاص مانند مرتكب قتل و زناء و ربا نمي آمرزد.
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"

دوم اينكه: بگوييم مراد از خلود در همه جا به معناي مكث طولاني است ولي چيزي كه هست اين است كه در شرك اين مكث طولاني، ابدي است و در غير آن بالاخره پايان پذير است.

سوم اينكه: بگوييم كلمه: ذلك در جمله و من يفعل ذلك اشاره به همه اين سه گناه است، چون آيات مورد بحث كه همه در تعريف مؤمنين است، مؤمنين را چنين معرفي مي كند: اينان كساني هستند كه مرتكب شرك و قتل نفس و زنا نمي شوند، پس اگر كسي هر سه اين گناهان را مرتكب شود مخلد در آتش است، مانند كفار كه به همه آنها مبتلا بودند.
 
بالا