یکی از عواملی که این گروه با وجود اینکه آتش را میبینند ولی قلباً باور ندارند و اگر بازگردانده شوند، به همان کارهایشان ادامه میدهند این است که روحیه آخرت گرایی آنها ضعیف بلکه نابود شده است. دلیل این مطلب را امیرمومنان بیان میفرمایند: حضرت خطاب به فرزندشان میفرماید: ای پسرم! من تو را از دنیا و تحولات گوناگونش و نابودی و دست به دست گردیدنش آگاه کردم و از آخرت و آنچه برای انسانها در آنجا فراهم است، اطلاع دادم و برای هر دو مثالها زدم تا پند پذیری و راه و رسم زندگی بیاموزی؛ همانا داستان آن کس که دنیا را آزمود، چنان مسافرانی است که در سرمنزلی بی آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد کوچ کردن به سرزمینی را دارند که در آنجا آسایش و رفاه فراهم است.
پس مشکلات راه را تحمل میکنند، و جدایی دوستان را میپذیرند و سختی سفر و ناگواری غذا را با جان و دل قبول میکنند تا به جایگاه وسیع و منزلگاه امن، با آرامش قدم بگذارند و از تمام سختیهای طول سفر احساس ناراحتی ندارند و هزینه های مصرف شده را غرامت نمی شمارند و هیچ چیز برای آنان دوست داشتنی نیست جز آن که به منزل امن، و محل آرامش برسند. اما داستان دنیاپرستان همانند گروهی است که از جایگاهی پر از نعمتها میخواهند به سرزمین خشک و بی آب و علف کوچ کنند، پس در نظر آنان چیزی ناراحت کننده تر از این نیست که از جایگاه خود جدا میشوند و ناراحتیها را باید تحمل کنند. (27) .......
27. نامه 31 نهج البلاغه: نامه امام به فرزندش امام حسن وقتی از جنگ بازمی گشت و به سرزمین (حاضرین) رسیده بود و در سال 38 هجری ایراد فرمود.
مراد از کلمه «بل» آن است که اگر آنها تمنای بازگشت به دنیا میکنند که ایمان بیاورند و اعمال صالح انجام دهند، از این باب نیست که آنها به ایمان و اعمال صالح راغب هستند، بلکه از این جهت است که خوف قیامت باعث شده با این درخواست زمینه نجات خود را فراهم سازند.
آنچه را که از حقایق مانند جهنم و جزای اعمال و نیات شوم خود در دنیا پنهان میداشتند، اکنون همه آنها در جلوی چشمشان ظاهر شده، تا آنجا که اعضا و جوارحشان نیز بر علیه آنها گواهی میدهند. حضرت علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه شریفه میفرمایند: «این آیه و آیات بعد بیان عاقبت انکار و اصرار کفر و سرانجام اعراضشان (کفار) از آیات الهی میباشد. آنها آرزو میکنند بار دیگر به دنیا برگشته و در سلک مؤمنین درآیند، باشد که از عذاب آتش قیامت برهند.
این آرزویشان نظیر همان انکار شرک به خدا و سوگند دروغشان، از باب ظهور ملکات نفسانیه آنهاست؛ چه کفار همان طوری که دروغ ملکه نفسانیشان بود آرزوی خیرات و منافعی هم که از آنان فوت شد، مخصوصاً وقتی که فوت آن مستند به اختیار خودشان و قصور تدبیر در عملشان باشد، خود ملکه دیگری است در نفسشان؛ همچنان که اظهار تأسف و تحسری هم که درباره کوتاهی در امر قیامت میکنند پس گفته نشود که آرزوی امر محال چه معنا دارد؟ علاوه بر آن که آرزوی امر محال هم صحیح است، همان طور که آرزوی امری که ممکن هست ولی دشوار است، صحیح است؛ نظیر آرزوی برگشتن ایام گذشته و امثال آن.
دومین آیه ای که در این فصل به آن خواهیم پرداخت، آیه 27 و 28 سوره مبارکه فرقان است. «وَ یَومَ یَعِضَّ الظَالِمُ عَلی یَدَیهِ یَقُولُ یالَیتَنِی اِتَّخَذتُ مَعَ الرَسُولِ سَبِیلاً * یاوَیلَتی لَیتَنِی لَم أَتَّخِذَ فُلانَاً خَلیلاً». « (و به یاد آر) روزی که ستمگر پشت دستهای خود را به دندان میگزد، میگوید: ای کاش همراه پیامبر (ص) راهی را به سوی خدا پیش میگرفتم * ای وای کاش من فلانی را (که سبب بدبختی من شد) به دوستی نمیگرفتم»
شرح واژگان:
یعضّ: گاز میگیرد، میگزد. یدیه: دو دستش. لم أتّخذ: نگرفتم. خلیل: دوست صمیمی. أضلّنی: گمراهم کرد. خذول: بسیار خوارکننده. إتّخذتُ (أخذ): گرفته بودم.
شرح و توضیح:
شأن نزول: آیه شریفه درباره دو نفر از مشرکان به نام عقبه و أُبیّ ابن خلف نازل شده است، چون عقبه بعد از اینکه مسلمان شده بود به درخواست أبیّ از اسلام برگشت و مرتد شد؛ آیه نازل شده و فرمود: ظالم دست خویش را از شدت حسرت به دندان میگزد، میگوید: ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم. یکی از عنوانهای قیامت " یوم الحسرۀ" میباشد؛ چرا که شخص گنه کار در روز قیامت میبیند که میتوانسته با چند روز شکیبایی در برابر معصیت خود را از این شدائد نجات دهد. (28) ظالم سخن خود را چنین ادامه میدهد: ای وای بر من، کاش فلان شخص گمراه را دوست خود نمیگرفتم.
آنگاه ادامه میدهد: این دوست خائن مرا گمراه ساخت، در حالی که پند و بیداری و سعادت سراغم آمده بود. در پایان آیه آمده است: شیطان همواره مایه خذلان و دوری انسان از حق و سعادت است، چرا که شیطان انسان را از راه راست دور میسازد و در بیابان تنهایی رها میکند. (29) خداوند متعال مکرر در قرآن کریم به انسان گوشزد میکند که شیطان دشمن آشکار شماست؛ (30) و میدانیم که دشمن درصدد ضربه زدن به انسان است و یکی از بزرگترین ضربههایی که شیطان به انسان وارد میکند دور کردن او از صراط مستقیم و غرق کردن انسان در دنیا است. امیرمومنان علی (ع) در این رابطه میفرمایند: «مردم در دنیا دو دستهاند: یکی آن کس که در دنیا برای دنیا کار میکند و دنیا او را از آخرت باز میدارد، بر بازماندگان خویش از تهیدستی میترسد و از فقر خویش در امان است؛ پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست میدهد!
و دیگری آن که در دنیا برای آخرت کار میکند و نعمتهای دنیا نیز بدون تلاش به او روی میآورد، پس بهره هر دو جهان را چشیده و مالک هر دو جهان میگردد و با آبرومندی در پیشگاه خدا صبح میکند و حاجتی را از خدا درخواست نمیکند جز آن که روا میگردد. (31) از این کلام امیرالمؤمنین (ع) نکات ارزشمندی فهمیده میشود؛ از آن جمله این که دوست هم همانند دنیا دو نوع است؛ دوستی که تو را مثل دنیا دعوت به خودش میکند و زندگیت را پر از دنیا و آن چـه در دنیاست مشغول میکند، و وقت دیگر برایت نمیگذارد. این یک نوع دوستی است که انسان انتخاب میکند و هم نشین او میشود. نوع دیگر دوستی، رفیقی است که برادر دینی خود را به یاد آخرت میاندازد.
از روی اعتدال و انصاف از همه امکانات دنیوی بهرهمند میشود، ولی برای آبادانی و ساختن آخرتش قدم بر میدارد. این نوع دوستی برخلاف دوستی نوع اول است که عاقبتش منجر به افسوس و حسرت میشود. همان گونه که قرآن میفرماید: در قیامت آن شخص آنقدر از این دوست و همنشینی که انتخاب کرده بود به خاطر ضرر و زیانی که به او وارد کرده است، ناراحت و غمگین است که ناخدآگاه دستهایش را میگزد و میگوید: ای کاش با فلانی رفیق نمیشدم و رابطه ای میان من و او نبود.
این داستان قرآنی که چنین فردی در قیامت این سخن را از دو لبش جاری میکند، برای انسانهایی که اولی الألباب هستند و در قرآن تدبر میکنند، نصیحتی بس ارزشمند است. خداوند متعال در این آیات صحنه قیامت را از زبان کسانی که به سرنوشت افسوس خوردن و ای کاش گفتن دچار میگردند، به تصویر میکشد و میفرماید: «بندگانم، عاقبت کسانی را که از کردارشان در دار دنیا پشیمان اند، را بنگرید که مبادا شما نیز در قیامت کلمه "یالیتنی" بر زبانتان جاری باشد.
اظهار تأسف و ناراحتی شدید ستمگران در قیامت از دوستی با افراد ناباب در دنیا. « ... یَقُولُ الظَالم ... یاوَیلَتی لَیتَنِی لَم أَتَّخِذُ فُلاناً خَلِیلاً»؛ خلیل به معنای صدیق و دوست است. دوستی با افراد ناباب دارای تأثیر سوء بر عقیده و رفتار و سرنوشت انسان است. «یاویلتی ... » دوستی با رفیقان هرزه موجب تأسف و پشیمانی زیاد در روز قیامت میگردد. حضرت علـی (ع) در رابطه با این موضوع در روایتی میفرمایند: «چه بسا اندکی که از فراوانی بهتر، نه در یاری دادن انسان پست چیزی وجود دارد و نه در دوستی با دوست متهم».(32)
ظالمان در روز قیامت دوستان ناباب را عامل گمراهی خود معرفی میکنند. قرآن در ادامه میفرماید: در قیامت شخص نادم و پشیمان لب به سخن گشوده و میگوید: «همانا او (دوست ناباب) مرا از این ذکر (قرآن)، پس از آن که برایم آمد، گمراه کرد و شیطان انسان را پس از گمراه کردنش بی یاور رها میکند».(33) نکاتی که از این آیه شریفه برداشت میشود، از این قرار است. دوستی و نزدیکی با افراد گمراه عامل غفلت و دوری از تعالیم بیدارگر قرآن است. قرآن کریم مایه بیداری و هوشیاری انسانهاست. تعبیر از قرآن به " ذکر" که به معنای یاد و یادآوری است، مشعر به همین نکته میباشد. مقصود از «الذّکر» به قرینه آیه بعد که از مهجور شدن قرآن و فراموش شدن آن در میان جامعه سخن میگوید و نیز به این دلیل که یکی از نامهای قرآن «ذکر» است، (34) قرآن میباشد.
شیطان عامل کشیده شدن آدمی به پستترین مراتب ذلت و خواری است. " خذول "، صیغه مبالغه از ماده " خذلان" است؛ یعنی شدیدترین مرحله خفت و خواری. علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه میفرماید: راغب در مفردات گفته کلمه «عضّ» به معنای دندان گرفتن است؛ همچنان که خداوند متعال فرموده: «عضّوا علیکم الأنامل؛ سر انگشتان خود را به دندان بگزند»؛ و نیز فرموده: «و یوم یعضّ الظالم؛ روزی که ستمگر دستان خود را با دندان میگزد».(35)و این عبارت است از ندامت، چون عادت مردم همین است که در هنگام ندامت چنین میکنند. این بود کلام راغب؛ و به همین جهت در چنین مواقعی آرزو میکنند ای کاش فلان کار که در اثر فوتش به چنین روزی دچار شدم از من فوت نمیشد، همچنان که قرآن حکایت کرده که میگویند: «یالَیتَنِی لَم أَتَّخِذُ فُلاناً خَلیلاً»؛ و ظاهراً مراد به ظالم جنس ستمگر باشد و آن عبارت است از هر کسی که به هدایت رسول مهتدی نشود و مراد به رسول هم جنس رسول است، هر چند که از نظر مورد، مراد به ظالم ستمگران است و مراد به رسول، رسول خداست؛ و معنای آیه شریفه این است که: «بیادآر روزی را که ستمگر آن چنان پشیمان میشود که از شدت ندامتش میگوید: ای کاش راهی با رسول باز میکردم و در نتیجه راه باریکی به سوی هدایت بدست میآوردم». «یاوَیلَتی لَیتَنِی لَم أَتَّخِذُ فُلاناً خَلیلاً»؛ این جمله تتمّه آرزوی ستمگر نادم است و کلمه " فلان"، کنایه از نام شخص مذکر و کلمه " فلانه" کنایه از نام شخص مؤنث. راغب میگوید: کلمه «فلان و فلانه»، کنایه از انسان و «الفلان و الفلانه» با الف و لام، کنایه از حیوانات.
بعضی از مفسرین گفتهاند: کلمه " فلان" در آیه کنایه از شیطان است، گویا مفسر نامبرده نظرش به آیه بعدی است که میفرماید: شیطان آن روز آدمی را تنها میگذارد و یا این حرف با سیاق آیه سازگاری ندارد؛ و از لطایف تعبیرات قرآن یکی تعبیر در آیه قبلی (یالیتنی اتّخذت) است؛ و در آیه مورد بحث (یا لیتنی لم أتّخذ) است. در این تعبیر در ندا و استغاثه تدریجی بکار رفته – در آیه اول منادی حذف و اشاره به اینکه او نجات دهنده ای میخواهد، هر که باشد، باشد؛ و آوردن کلمه " ویل" در این آیه میفهماند که برای او روشن است که دیگر کسی نیست تا او را از عذاب نجات دهد. (36)
........
32. همان، نامه 31، نامه امام به فرزندش امام حسن (ع).
33. الفرقان/ 29
34. آیه 44 سوره مبارکه " نحل" نیز یکی از نامهای قرآن را ذکر معرفی مینمایند.
35. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج 40، ص 64
36. همان، ج 29، ص 293
آیه سوم: سومین آیه ای که مورد بررسی قرار خواهیم داد، آیه 66 سوره مبارکه احزاب میباشد.
«یَومَ تُقَلِّبُ وُجُوهُهُم فِی النَارِ یَقُولُونَ یالَیتَنا أَطَعنَا الله وَ أَطَعنَا الرَسُولا وَ قَالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعنَا سَادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا». «روزی که صورتهای آنان را در آتش میگردانند؛ هر طرف آن را در آتش مینهند و به رنگ زرد و سیاه در میآورند و آنها گویند: ای کاش در دنیا از خدا اطاعت میکردیم و از رسولش فرمان میبردیم! و گویند: پروردگارا، ما از رؤسا و بزرگان خود اطاعت کردیم، پس آنها ما را از راه راست گمراه کردند. پروردگارا، آنها را دو چندان از عذاب ده، عذاب گناهان خودشان و گناهان ما که گمراهمان کردند و آنها را لعنت کن، لعنتی بزرگ».
شرح واژگان: تُقلّب (قلب): زیر و رو گردانده میشود. أطعنا (طَوع): اطاعت میکردیم. سادۀ (جمع سیّد): رؤسا، اُمراء. کُبراء (جمع کبیر): بزرگان، رهبران. أضلّوناالسبیل: ما را از راه راست گمراه کردند. ءات (أأتی): بده. ضعفین: دوچندان. والعَن: لعنت کن، از رحمت دور بدار.
شرح و توضیح: از آیه 68 سوره احزاب فهمیده میشود که رؤسا و بزرگان قوم عذاب دو چندان میشوند؛ عذاب اول برای گمراه بودنشان و عذاب دوم به خاطر گمراه کردن قومشان. اکنون این سؤال مطرح میگردد که مضاعف بودن کیفر پیروان برای چیست؟ در پاسخ میتوان گفت: یک عذاب برای گمراهی دارند و یک عذاب هم برای تقویت ظالم؛ زیرا همین پیروان هستند که رؤسا را بر سر کار نگه داشتند. نتیجه ای که از آیه شریفه دریافت میشود این است که: ائمه کفر که از سران فتنه و از بزرگان خودشان رسوا نباشند، به همین خاطر دائماً در صددند که افراد ساده و مستضعف را به کیش خویش درآورند؛ پس عذاب دوم این ائمۀ الکفر که در قرآن به این نام خوانده شدهاند37 به سبب گمراه کردن کسانی است که مستضعف فکری هستند. بیان محاوره بین رؤسا و مستضعفان در قرآن آمده است: «مستکبران تهمت مستضعفان را رد میکنند و چنین پاسخ میدهند: «أنحن صددناکم»؛ آیا ما شما را از ایمان بازداشتیم و مانع شدیم تا هدایتی را که به وسیله انبیاء در اختیارتان قرار میگرفت، بپذیرید؟ نه، ما مسئول نبودیم، زیرا شما در کفر و ایمان مختار بودید و خودتان میخواستید که به جرم خود ادامه دهید.
........
37." أئمۀ الکفر"، بیان قرآن است که از سوره توبه آیه 12 میتوان اقتباس کرد. در این آیه دستور جنگ و کشتن پیشوایان کفر از جانب خداوند به قلب پیامبر صادر شده است.
نکات و لطایف: کلمه " سادۀ" جمع " سید" است و کلمه سید به طوری که صاحب مجمع البیان گفته به معنای مالک بزرگی است که تدبیر امور شهر را بر عهده دارد. کلمه " ضعفان" به معنی " مثلان" است و اگر عامه مردم از خدا درخواست کردهاند که بزرگانشان را دو برابر عذاب کند، برای این است که بزرگان قوم هم خود گمراه بودند و هم دیگران را گمراه کردند؛ و به همین جهت درخواست میکنند که ایشان را به لعنتی بزرگ لعنت کند. نکته مهم این است که صاحبان یالیتنا خود را مقصر نمیدانند، بلکه طرف دیگر و به قولی معبودان و بزرگان خود را عامل ضلالت خود میدانند و حسرت و آه و افسوسشان برای گمراهی از طرف بزرگانشان هست که در سوره فرقان نیز اشاره شد که شخص گرفتار عامل سرافکندگـی خود را دوست ناباب و رفیق بد می شمارد و میخواهند تقصیر را از گردن خود به شکلی دور کند. عاقبت امرِ صاحبان گفتار یالیتنی جز ندامت و عذاب برای خودشان و بزرگان خود چیزی نیست. در سوره مبارکه " مُلک" نیز سخن کسانی که مأمورین جهنم آنان را به سوی دوزخ می کشانند، در حالی که نهایت افسوس و ناراحتی هستند، یکی از عواملش همین است که میگویند ما سخنان رسول را نشنیدیم و تکذیب کردیم و او را اطاعت نکردیم که اکنون عذاب سعیر و بزرگی در انتظارمان است. (39) حضرت علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه شریفه میفرمایند: تقلب وجوه در آتش به معنای زیر و رو شدن و حال به حال گشتن است، لحظه ای زرد و سپس سیاه و در آخر کباب میشوند و ممکن است مراد از آن، جابجا کردن کفار در آتش باشد، چون جابجا کردن در بهتر سوختن مؤثر است، همچنان که کباب را روی آتش جابجا میکنند تا زودتر برشته شود! جمله «یا لَیتَنا أَطَعنَا الله وَ أَطَعنَا الرَسُولا»، سخنی و گفتاری است که کفار از باب حسرت و ندامت میزنند و آرزو میکنند : ای کاش خدا و رسول را اطاعت میکردند. این وصف حال کافران در عذاب قیامت و عذر آوردنشان به این که ما بزرگان خود را پیروی کردیم و گمراه شدیم. (40)
---
38." أئمۀ الکفر"، بیان قرآن است که از سوره توبه آیه 12 میتوان اقتباس کرد. در این آیه دستور جنگ و کشتن پیشوایان کفر از جانب خداوند به قلب پیامبر صادر شده است.
39. الملک/ آیات 10 و 11؛ و گویند: «اگر شنیده و پذیرفته بودیم یا تعقل میکردیم، اکنون در میان دوزخیان نبودیم»
40. طباطبایی، محمدحسین، همان، ج 16، ص 520