مشخصات حضرت امام هادي علیه السلام -((امام نقی علیه السلام ))

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
مشخصات حضرت امام هادي علیه السلام
نام: امام علي (ع)
القاب معروف: هادي، نقي (ع)
کنيه: ابوالحسن سوم (ع)
پدر و مادر: امام جواد (ع)، سمانه (س)
وقت و محل تولد: 15 ذيحجه‏ي سال 212 هجري در روستاي صريا، نزديک مدينه.
وقت و محل شهادت: سوم رجب سال 254 در سن 41 سالگي در شهر «سامرا» بر اثر زهري که با دسيسه‏ي «معتز» (سيزدهمين خليفه عباسي) توسط معتمد عباسي، به آن حضرت خوراندند، به شهادت رسيد.
مرقد شريف: شهر سامرا، واقع در عراق.
دوران زندگي: در سه بخش:
1. حدود هشت سال قبل از امامت (از ذيحجه سال 212 تا 220 ه. ق)
2. دوران امامت، در زمان خلفاي قبل از متوکل، دوازده سال (از سال 220 تا 232 ه. ق)
3. دوران امامت در سخت‏ترين شرايط، در زمان خلافت پانزده ساله‏ي ديکتاتوري متوکل (دهمين خليفه عباسي) و سپس خلفاي بعدي که عبارت بودند از: منتصر، المستعين، و المعتز.
آن حضرت حدود 33 سال امامت کرد.

نگاهي بر زندگاني امام
امام هادي (ع) دهمين رهبر آسماني است که از سوي پيامبر گرامي (ص) براي اداره امور امت اسلامي معرفي شده است. از نگاه پيروان اهل بيت (ع) امامت و رهبري جامعه تا دوازده نسل بر اساس فرمان الهي و پيامبر (ص) و امامان قبلي تعيين و به جامعه معرفي شدهاند، در اين زنجير نوراني امام علي النقي معروف به امام هادي و ابوالحسن ثالث دهمين خورشيد هدايت امت اسلامي است.
اين رهبر بزرگوار، فرزند امام جواد (ع) نوه امام رضا (ع) است که در روستايي از اطراف مدينه به نام «صريا» به دنيا آمد. مادرش کنيزي با فضيلت و پارسا بود که سمانه نام داشت.
تأملي در معني و مفهوم «هادي» که معروفترين لقب آن بزرگوار است، بسياري از حقايق را روشن ميسازد.
هدايت در کتب لغت دو معناي «ارائه طريق » و «رساندن به مقصد و مطلوب» را در بردارد. و معمولاًٌ در ارائه راه مطلوب و مثبت به کار ميرود.
در فرهنگ قرآن و عترت هدايت و هادي، بار مفهومي و معنايي بسيار عميقتر از رهنماي جغرافيايي دارد. شناخت راه، شناخت مقصد، شناخت امت و کاروانيان همراه، شناخت موانع و مشکلات مسير، شناخت دزدها و گردنهها، ايجاد انگيزه براي حرکت، دميدن روح استقامت در رهروان، حفظ اتحاد و هماهنگي کاروان، حمايت و حفاظت از جان و مال و حقوق کاروانيان وظيف دليل و رهنماي کاروان و بخشي از مفهوم «هادي» در فرهنگ اسلامي است.
امام هادي، حضرت علي بن محمد النقي و معروف به ابن الرضا (ع) خورشيد نورافشاني بود که از سالهاي 220ق تا سال 254 رسالت رهبري و هدايت امت بزرگ اسلامي را بر دوش داشت و حدود سي و چهار سال ناخداي کشتي اسلام در ميان امواج وحشتناک عصر عباسي بود.
آن بزرگوار در تاريکترين روزگار سلط اشرار به زندگي بشريت نور و گرمي بخشيد و در دشوارترين شرايط فرزندان پيامبر و قرآن را حمايت و سرپرستي کرد.
هادي آل محمد (ع)هم قبله را به خوبي ميشناخت، هم قبيله را، هم مردم را، هم مردان ساحت سياست را، او راه دست يابي به مقام قرب خدا را از اولياي او آموخته بود. از حيلهها و نيرنگها و مطامع و خواستههاي دشمنان توحيد و عدالت آگاه بود. او ضعفها و کمبودها و جهل و غفلت عمومي و بيماري انسانهاي عصر خويش را به خوبي ميشناخت. قربانيان بيماريهاي اجتماعي را ميديد و از درد و رنج و مشکلات زندگي مردم ميسوخت. پزشکي بود که با مريض به خوبي آشنا و مهربان بود. آفات و آسيبها و خطرها و بيماريها مسلمانان و نامسلمانان را به خوبي تشخيص ميداد.
او در حدود چهل و يک سال زندگي و سي و چند سال رهبري، بر آسمان زندگي بشريت فروغ هدايت پاشيد و خورشيدوار گمشدگان وادي غفلت و حيرت و گرفتاران کوير شرک و بيداد را رهايي بخشيد. در روزگاري که جهل و غفلت عمومي از يک سو و شهوات و شبهات حکومتي از سوي ديگر، فضاي زندگي را از ظلمت و ظلم پر کرده بود و به دست گرفتن شمعي کوچک هم، گناهي بزرگ تلقّي ميشد، هادي امت، خورشيدوار بر آفاق زندگي بشريت تابيدن گرفت و بشريت مظلوم و حق طلب را از افتادن در پرتگاه هواپرستي و جهالت و چاهسار بيداد و کفر و شرک و نفاق مصون داشت.

القاب مبارک پيشواي دهم
حضرت هادي عليه‏السلام داراي ده لقب بدين قرار مي‏باشد:
1. نقي 2. طيب 3. امين 4. هادي 5. ناصح 6. فتاح 7. مرتضي 8. فقيه 9. عالم 10. متوکل.
لقب دهم آن بزرگوار مخفي و پوشيده بود؛ زيرا امام عليه ‏السلام به شيعيان خود سفارش مي‏کرد که اين لقب را در انجمن‏ ها نگويند و اين سفارش بدان جهت بود که امام عليه ‏السلام احتمال مي‏داد متوکل عباسي براي اين لقب مزاحم آن بزرگوار شود.

انواع و ابعاد هدايت

هدايت در برابر شبکه جهاني شرک.
هدايت از ميان امواج متراکم کفر.
هدايت در برابر دام و دانه منافقان و عالمان درباري.
هدايت در برابر سلط سازمان يافته ظلم و بيدادگري.
هدايت در برابر طوفان و گردباد اختلافات فکري و فرهنگي.
هدايت امت نسبت به تأمين آبرومندانه نيازهاي زندگي.
هدايت در برابر هجوم حمايت شده فساد اخلاقي.
هدايت در برابر وسوسههاي دروني و نيازهاي عزيزي.
و در يک سخن نجات بشريت از ظلمات به سوي نور، رسالتي سنگين و دشوار است، که هميشه بر دوش پيامبران الهي و رهبران آسماني قرار داشته و دارد و اين وظيفه الهي و قدسي در عصر سياه متوکل عباسي بر دوش امام هادي (ع) قرار داشت.
هاديان الهي، از يک سو به هدايت و رهايي ملتها ميانديشند، از سوي ديگر به هدايت دولتها. هم به مردم فکر ميکنند، هم به مردان صحن سياست و مديريت. هم گروههاي و اصناف اجتماعي را در مدّ نظر دارند. هم افراد و اشخاص را، هم به نسل حاضر ميانديشند و هم به آيند امت مينگرند.
براي آنان يک انسان هم مهم است و هدايت او با احياي بشريت برابري ميکند. امنيت و عدالت و سلامت و سعادت، حق همه است، حقي که خداوند قرار داده است و امام مرزبان «حدود و حقوق الهي» است رهبري با اين نگاه ـ که به «کرامت انسان» ميانديشد و پاسداري از حق و عدل را وظيف خويش ميداند و «عرفان الهي» و «اخلاق ملکوتي» را قلّههاي پرواز جامعه ميشناسد ـ دشوارترين مسئوليت است.

خلفاي معاصر پيشواي دهم
امام هادي عليه‏السلام در مدت امامت خود با چند تن از خلفاي عباسي معاصر بود که به ترتيب عبارتند از:
1. معتصم عباسي، برادر مأمون که از سال دويست و هفده تا سال دويست و بيست و هفت خلافت کرد.
2. واثق، پسر معتصم که از سال دويست و بيست و هفت تا سال دويست و سي و دو خلافت نمود.
3. متوکل عباسي، برادر واثق که از سال دويست و سي و دو تا سال دويست و چهل و هشت بر مسند خلافت تکيه زد.
4. منتصر، پسر متوکل عباسي که از سال دويست و چهل و هشت تا سال دويست و پنجاه و دو خليفه بوده است.
5. مستعين، پسر عموي منتصر که از سال دويست و چهل و هشت تا سال دويست و پنجاه و دو خلافت کرد.
6. معتز، پسر ديگر متوکل عباسي که از سال دويست و پنجاه و دو تا سال دويست و پنجاه و پنج خليفه بوده است.
امام هادي عليه‏السلام در زمان خليفه‏ي اخير يعني معتز مسموم شد و به شهادت رسيد و در خانه‏ي خود به خاک سپرده شد.

عصر هادوي
رهبري و امامت هميشه رسالتي سنگين است که آسمان و زمين و کوهها از تحمل آن ميگريزند و تنها فرزندان فاطمه و آموزش ديدگان مدرسه علوي (ع) با حول و قوه الهي ميتوانند، اين بار امانت را بر دوش کشند. عصر امام هادي (ع) عصر دشواري است که نمرود رداي ابراهيم (ع) بر تن دارد و فرعون عصاي موسي به دست گرفته است. ابوسفيان در جايگاه پيامبر نشسته و يزيد نداي توحيد و اخلاق بر ميآورد. هدايت امت در اين شرايط که اتحاد زر و زور و تزوير بر کرسي رهبري نشسته چقدر دشوار است.
عباسيان به بهانه وابستگي به پيامبر (ص) بر کرسي خلافت نشستهاند و خلافت و حکومت و دولت ابزاري براي بهرهکشي از مردم و غارت «جان» و «مال» و «نواميس» محرومان شده است. متوکل کاخهاي متعدد ميسازد، کاخ شاه، کاخ عروس، کاخ شبداز، کاخ بديع، کاخ غربت، کاخ برج که هفتصد هزار دنيار فقط هزينه ساخت، کاخ برج شده است.[1] .
متوکل دوازده هزار کنيز در کاخ خود دارد وقتي براي پسرش «عبدالله معتز» جشن ختنه سوران ميگيرد فرشي با يکصد ذراع طول با عرض پنجاه ذراع آماده ميشود، چهار هزار صندلي از طلا و مرصع به جواهر در تالار قصر ميچيند و بيست ميليون درهم براي نثار بر سر خدام و حاشيه نشينان فراهم ميآيد و غارت بيت المال به اوج ميرسد.[2] .
ميگساري و فسق و فجور و رقص و موزيک بر کاخها و درباريان حاکم است و فقر و شمشير و توهين و تحقير بر تودههاي مردم و بالاترين فشارها و زندان و تبعيد و فرار و اعدام و تعقيب علويان و فرزندان فاطمه (س) را تهديد ميکند.
متوکل، شخصي به نام عمر بن فرج رخّجي را والي مکه و مدينه کرده بود و او مردم را از هر گونه احسان و نيکي به آل ابوطالب منع ميکرد و هر کس با آنان مهرباني ميکرد، مورد تعقيب و آزار قرار ميگرفت. به حدّي کار بر بانوان علوي سخت شد که لباس درستي نداشتند که در آن نماز بخوانند. تنها يک پيراهن مناسب براي نماز در دست آنان بود که به نوبت در آن نماز ميخواندند. ولي پس از نماز آن را در ميآوردند و به همان جامههاي کهنه و بدون جامه به چرخ ريسي ميپرداختند.[3] .
در اين دوران سخت جاهليت عباسيان ـ روزگار متوکل ـ دوباره دنيا بر مدار کفر و مراد جور ميگردد.
شمشيرهاي دفاع از اسلام و اهل بيت (ع) شکسته، و حلقومها بريده و دارها برچيده و خونها شستهاند. و بر مزارآباد شهيدان و قبرستان سرد و ساکت زندگان، شب سياه هراس و خفقان سايه افکنده و واي جغدي هم به گوش نميرسد.
جاهليت جديد عصر بني عباس، سياهتر و وحشيتر و سنگينتر از طغيان طاغوتهاي اموي است در اين فضاي سرد و يأس و طوفان بيم و هراس، باز هم مردي از مدينه النبي (ص) تا بغداد و سامرا، مشعل اميد و روشنايي و بيداري و قيام و آزادي در دست دارد. او امام هادي (ع) است که رداي پيامبر بر دوش و فرياد علي و فاطمه (س) در گلو و دانش قرآن در سينه و عشق و آزادي مسلمانان در سر، چه کسي جز او ميتواند در برابر اقتدار کفر و بيداد و جاذبههاي فسق و فجور از فرياد قرآن و آزادي انسان حمايت کند.

رسالت بزرگ
رسالت بزرگ پاسداري از همه ارزشها در برابر هجوم بيمرز بر دوش فرزند رشيد امام جواد (ع) و نوه خورشيد خراسان، ابن الرضا (ع) ، حضرت امام هادي (ع) است.
پاسداري از کتاب هدايت و نور،
پاسداري از فطرت سليم و پاک انساني،
پاسداري از نيروي عقل و خردورزي،
پاسداري از ميراث گرانبهاي حديث نبوي (ص)
پاسداري از رهنمودها و دستاوردهاي اوصياي پيشين رسول خدا (ص) و انتقال کامل اين معارف به جامعه، برنامه زندگي امام هادي (ع) است.
امام نقش رساندن پيام قرآن به گوش عصرها و نسلها را بر عهده دارد، ولي در ميان هلهله مستانه و طبل و کرناي ارتش خونريز متوکل و موسيقي مدام خنيانگران و رقاصگان و جشن و پايکوبي و بازيها، مسابقات و جشنهاي هزار و يک شب عباسيان، چگونه قرآن تلاوت کند و در کجا تفسير قرآن بگويد و چگونه جامعه را به شناخت و احياي سنتهاي نبوي فراخواند.
امام از هشت سالگي رسالت بزرگ رهبري امت را بر دوش گرفته است، ولي از همان آغاز به بهانه تربيت و آموزش در خانهاي در صريا اطراف مدينه تا حدود 13 سالگي تحت نظر قرار ميگيرد و سپس در تبعيدگاه سامرا 20 سال رايت نوراني امامت را برافراشته نگه ميدارد.
ده سال با معتصم برادر مأمون،ده سال در عصر واثق پسر معتصم.
و حدود 16 سال با متوکل ـ دژخيمترين غدّه بدخيم در روزگار امام.
6 ماه با منتصر پسر متوکل،4 سال با مستعين پسر عموي منتصر و 3 سال با معتز پسر متوکل معاصر است.
ويژهنامه امام هادي (ع) که حرفي از هزاران و قطرهاي از اقيانوس ارزشها، انديشهها، و اخلاق و رفتار آن بزرگوار است به همين اميد فراهم آمد که ما را بيشتر با سيماي آسماني او آشنا کند و در هجوم تاتاروار مغولهاي غربي و مزدوران انگليس و آمريکا به مرقد پاک پيشوايان سامرا، دفاعي فرهنگي از آفتاب سامرا باشد.

صلوات بر امام هادي

«بارالها! بر علي بن محمد (امام هادي) درود فرست.
او که جانشين اوصياي پيامبر (ص) و پيشواي پارسايان است.
و جايگزين رهبران دين و حجت بر تمام آفريدگان.
بارالها! همانگونه که او را نوري قرار دادي تا مؤمنان از او فروغ بگيرند. او به پاداش بزرگ تو بشارت داد و از کيفر تو مردم را بر حذر داشت و آيات تو را يادآور گرديد، حلال تو را حلال دانست و حرام تو را حرام شمرد. آئين تو و واجبات تو را روشن کرد و مردم را به عبادت تو برانگيخت. و به طاعت تو فرمان داد و از معصيت تو بازداشت.
خدايا! بر او درود فرست برترين درودي که بر هر کدام از اولياي خودت و ذرّيه پيامبرانت ميفرستي اي معبود جهانيان» .
در اين صلوات که از امام حسن عسکري (ع) درباره هر کدام از چهارده معصوم نقل شده درباره امام هادي (ع) چنين آمده است:
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي‏ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَصِيِّ الْأَوْصِيآءِ، وَاِمامِ الْأَتْقِيآءِ، وَخَلَفِ اَئِمَّةِ الدّينِ، وَالْحُجَّةِ عَلَي الْخَلائِقِ اَجْمَعينَ، اَللّهُمَّ کَماجَعَلْتَهُ نوُراً يَسْتَضيي‏ُ بِهِ الْمُؤْمِنوُنَ فَبَشَّرَ بِالْجَزيلِ مِنْ ثَوابِکَ، وَاَنْذَرَ بِالْأَليمِ مِنْ عِقابِکَ، وَحَذَّرَ بَاْسَکَ، وَذَکَّرَ بِآياتِکَ، وَاَحَلَّ حَلالَکَ، وَحَرَّمَ حَرامَکَ، وَبَيَّنَ شَرايِعَکَ وَفَرايِضَکَ، وَحَضَّ عَلي‏ عِبادَتِکَ، وَاَمَرَ بِطاعَتِکَ، وَنَهي‏ عَنْ مَعْصِيَتِکَ، فَصَلِّ عَلَيْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلي‏ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِيآئِکَ، وَذُرِّيَّةِ اَنْبِيآئِکَ، يا اِلهَ الْعالَمينَ.

پي نوشته ها :
[1] سيره پيشوايان، ص593.
[2] همان، ص594.
[3] تتمة المنتهي، ص323.
imamhadi-fa.blogfa
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
فرزندان امام هادی علیه السلام

اکثر علماي شيعه چهار فرزند پسر براي امام هادي(ع) ذکر کرده‏اند، اما در تعداد دختران ايشان اختلاف وجود دارد.
حضيني مي‏نويسد: فرزندان امام هادي(ع)عبارتاند از: امام حسن (ع)، محمد، حسين و جعفر که مدّعي امامت و به کذّاب معروف بود.[1] .
شيخ مفيد مي‏نويسد: جانشين آن حضرت ابامحمد حسن است که امام بعد از اوست و حسين و محمد و جعفر و دختري به نام عايشه.[2] .
شيخ طبرسي غير از عايشه، دختري به نام دلالة را هم به عنوان دختر امام هادي(ع) معرفي ميکند.[3] و ابن شهر آشوب دختري به نام عليّه براي ايشان نام مي‏برد.[4] .
البته با توجه به قرائن و شواهد امکان دارد که امام هادي(ع) فقط داراي يک دختر بوده که نامهاي متفاوتي داشته است. از سخنان علماي اهل سنّت هم اين مطلب استفاده مي‏شود که حضرت امام هادي(ع) چهار فرزند پسر و يک دختر به نام عايشه داشته‏است[5] .
ابن عنبه معتقد است که نسل امام هادي(ع) از طريق دو فرزندش (امام حسن عسکري و جعفر) ادامه يافت.[6] .
اينک به صورت گذرا به شرح حال فرزندان آن حضرت ميپردازيم:

>امام حسن عسکري
>سيد محمد
>حسين
>جعفر
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
امام حسن عسکري
امام حسن عسکري در روز جمعه هشتم[7] ماه ربيع الثاني سال 232ق. در مدينه منوره، ديده به جهان گشود.[8] .
مادر گرامياش، «حُدَيث» بانويي بزرگوار، باتقوا و نيکوکار بود. از ديگر نام‏هاي او «سوسن»، «سليل» و «جدّه» است.
دوران کودکي آن حضرت، تحت سرپرستي پدر بزرگوارش امام هادي‏ (ع) سپري شد. امام هادي‏(ع) در حق فرزندش مي‏فرمايد:
«فرزندم ابومحمد، اصيل‏ترين چهره خاندان نبّوت و استوارترين حجت (خدا) است. او بزرگِ فرزندانم و جانشين من است و امامت و احکام به سوي او باز مي‏گردد».[9] .
روايات بسياري از امام هادي‏(ع) نقل شده است که در آنها بر امامت و رهبري امام حسن عسکري‏(ع) تأکيد شده است. صقر بن ابي دلف مي‏گويد: از امام هادي شنيدم که فرمود:
امام بعد از من، حسن و بعد از حسن، پسرش «قائم» است؛ کسي که زمين را پر از قسط و عدل مي‏کند؛ همانطور که از جور و ظلم پر شده باشد.[10] .
امام حسن عسکري‏(ع)، عابدترين فرد زمان خود بود و بيش از همه به عبادت خداوند و انجام دستورهاي الهي مي‏پرداخت. شب‏ها را تا بامداد به تلاوت قرآن، نماز و سجده براي خدا مي‏پرداخت. نماز اول وقت را بر هر کاري مقدم مي‏داشت و هر گاه به نماز مي‏ايستاد، با تمام وجود نيايش مي‏کرد و تا وقتي که از نماز فارغ نشده بود، هيچ چيزي توجه او را به خود معطوف نمي‏کرد. ابوهاشم جعفري مي‏گويد:
خدمت امام حسن عسکري‏(ع) شرفياب شدم. امام مشغول نوشتن چيزي بود. وقت نماز فرا رسيد، امام از نوشتن دست کشيد و به نماز ايستاد.[11] .
سخاوت از اخلاق کريمه امام حسن عسکري‏(ع) است. او بخشنده‏ترين مردم زمان خويش بود. هيچ فقير و تهي‏دستي از منزل آن حضرت، دست خالي بر نمي‏گشت. سعي داشت، قبل از آنکه ابراز فقر شود به آنان کمک کند. آن حضرت در بيشتر مناطق اسلامي، وکيلاني تعيين فرمود تا حقوق شرعي را از مردم وصول و به فقيران و درماندگان برسانند و به آنان اجازه داده بود که از آن اموال در راه حل اختلاف ميان مسلمانان و ديگر موارد خير مصرف کنند.[12] .
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
سيد محمد
سيد محمد بنابر برخي از منابع، حدود سال 228 ق. متولد شد.[13] بنابراين قول، سيد محمد، فرزند اول امام است؛ ولي طبق برخي روايات سيد محمد فرزند دوم و از امام حسن عسکري‏(ع) کوچکتر بود. علي بن مهزيار نقل مي‏کند: به امام هادي‏(ع) گفتم: اگر شما از دنيا برويد، به چه کسي رجوع کنيم؟
امام فرمود: «عهدي الي الاکبر من ولدي».[14] .
سيد محمد به اندازهاي جليل القدر و عظيم الشأن بوده است که شيعيان خيال مي‏کردند او امام بعدي است. ياران امام هادي‏(ع) نيز درباره امامت وي از امام سؤال مي‏کردند. علي بن عمرو نوفلي مي‏گويد:
همراه ابي الحسن‏(ع) در حياط منزلشان بوديم که پسرش محمد از جلوي ما گذشت. گفتم: فدايت شوم، آيا امام ما بعد از شما اين است؟ امام در جواب من فرمود: نه، امام شما بعد از من، حسن است[15] .

>علاقه امام به سيد محمد
>وفات
>کرامات
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
علاقه امام به سيد محمد
امام هادي‏(ع) و فرزندش امام حسن عسکري‏(ع) به محمد بسيار ابراز علاقه مي‏کردند؛ به طوري که امام براي او مجلس ختم برگزار کرد. جمعي از بني هاشم، از جمله حسن بن حسن افطس نقل کرده‏اند:
روز وفات سيد محمد، به خانه امام هادي‏(ع) رفتيم، مشاهده کرديم که در صحن خانه بساط گسترده‏اند و مردم دور تا دور نشسته‏اند. جمعيت را تخمين زديم، به جز موالي و ساير مردم 150 نفر از آل ابي طالب، بني هاشم و قريش حضور داشتند. ناگهان امام حسن‏(ع) وارد شد و در کنار پدرش ايستاد. ما حضرت را نمي‏شناختيم. پس از ساعتي امام هادي‏(ع) رو به او کرد و فرمود: «يا بني احدث للّه شکرا فقد احدث فيک امرا».
امام حسن‏(ع) گريه کرد و گفت: الحمد للّه رب العالمين، اياه نشکر نعمه علينا و انا للّه و انا اليه راجعون».
پرسيدم: او کيست؟ جواب دادند: حسن‏(ع) فرزند امام علي النقي(ع). در آن وقت بيست ساله به نظر مي‏رسيد، ما فهميديم که پس از پدر، او امام است.[16] .
وفات
سيد محمد در سال 252ق. براي زيارت خانه خدا، قصد سفر کرد. هنگامي که به قريه بلد[17] رسيد، مريض شد و درگذشت. شيعيان او را در همانجا دفن کردند.[18] .
کرامات
کرامات زيادي از اين فرزند بزرگوار امام هادي(ع) ديده شده است، ميرزا حسين نوري در النجم الثاقب مي‏نويسد:
سيد محمد صاحب کرامات متواتر است و حتي نزد اهل سنت هم معروف است. مردم عراق حتي اعراب باديه نشين هم مي‏ترسند به نام او قسم ياد کنند. اگر آنها را به برداشتن مالي متهم کنند، آن را بر مي‏گردانند، ولي به سيد محمد قسم نمي‏خورند؛ زيرا عذاب آن را ديده‏اند.[19] .
تعدادي از علما، درباره کرامات سيد محمد کتاب هايي نوشته‏اند؛ از جمله: رساله‏اي در کرامات سيد محمد بن علي الهادي، تأليف مهدي آل عبد الغفار کشميري. در اينجا به نمونه‏اي از کرامات وي اشاره مي‏شود:
علامه سيد هادي خراساني بجستاني[20] از سيد حسن آل خوجه، از خدام آستانه عسکريين‏(ع)، نقل مي‏کند:
در صحن شريف ابي جعفر سيد محمد نشسته بودم. متوجه شدم شخصي عرب در حالي که يکي از دستهايش را به گردن بسته بود، وارد آستانه شد. نزديک رفتم و از علت مريضي او سؤال کردم. در جوابم گفت: سال گذشته، روزي به منزل خواهرم رفتم. ديدم در حياط، گوسفندي بسته است. خواستم ذبح کنم و بخورم، خواهرم اجازه نداد و گفت: اين گوسفند نذر سيد محمد است. من به حرف او توجه نکردم و آن را ذبح کردم، پس از سه روز آثار شلي در دستم نمايان و روز به روز بدتر شد. من متوجه علت آن نبودم، تا اينکه در اين اواخر متوجه عملم شدم. حالا هم پشيمانم و براي شفا به آستانه سيد محمد آمدم. سپس با همراهان وارد حرم شد و شروع به گريه و زاري کردند. پس از ساعتي ديدم دستش را حرکت مي‏دهد. سجده شکر به جا آورد و نذر کرد هر سال گوسفندي بياورد و به نيت سيد محمد ذبح کند.[21] .

 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
حسين درباره حسين بن علي(ع) مطلب زيادي به ما نرسيده است. شيخ عباس قمي مي‏نويسد:
«معروف است که در نزد قبر عسکريين قبور جمله‏اي از سادات عظام است که از جمله آنهاست حسين پسر امام علي نقي(ع) و من بر حال حسين مطلع نشدم، ليکن آنچه به نظرم مي‏رسد آن است که سيد جليل القدر و عظيم الشأن بوده؛ زيرا که من از بعضي روايات استفاده کردم که از مولاي ما حضرت امام حسن عسکري و برادرش حسين بن علي تعبير به سبطين مي‏کردند و تشبيه مي‏کردند اين دو برادر را به دو جدّشان دو سبط پيغمبر اکرم(ص) امام حسن و امام حسين(ع).
و در روايت ابوالطّيب است که صداي حضرت حجّت (صلوات الله عليه) شبيه بود به صداي حسين و در شجرةالاولياء تأليف فقيه، محدّث، و حکيم سيد احمد اردکاني يزدي در ذکر اولاد حضرت امام علي نقي(ع) است که حسين، فرزند آن حضرت، از زهّاد و عباد بود و به امامت برادر خود اعتراف داشت و شايد متتبّع ماهر بيابد غير از آنچه ذکر شد، چيزي که دلالت کند بر جلالتش».[22] .
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
جعفر
جعفر در تاريخ، به جعفر کذّاب معروف است. رواياتي هم از اهل بيت(ع) در نکوهش وي وارد شده است. ابن سيابة مي‏گويد:
«هنگامي که مي‏خواست جعفر به دنيا بيايد، در خانه‏ي امام هادي(ع) بودم. ديدم اهل منزل همه خوشحال هستند؛ امّا امام خوشحال نبود. گفتم: اي سيد و آقاي من! چرا به آمدن اين مولود خوشحال نيستيد؟ حضرت فرمود: يهوّن عليک امره فانّه سيضلّ خلقاً کثيراً».[23] .
از برخي روايات استفاده مي‏شود که وي در زمان حيات امام هادي(ع) تلاش مي‏کرد که خود را امام بعد از پدر معرفي کند. احمد بن سعد کوفي مي‏گويد:
«به همراه گروهي از شيعيان نزد امام هادي(ع) رسيديم و از امامت بعد از ايشان سؤال کرديم و گفتيم که برخي مي‏گويند امام بعد از شما، جعفر است و نه حسن.
امام فرمود: [از اين سخن‏] بپرهيزيد، همانا جعفر دشمن من است؛ اگرچه فرزند من است. همچنين او دشمن برادرش حسن است و حسن او امام بعد از من است...».[24] .
همچنين امام هادي(ع) در روايت ديگري مي‏فرمايد:
«از فرزندم جعفر دوري کنيد، آگاه باشيد همانا نسبت او [به من‏]، همچون حام به نوح است».[25] .
همچنين ابوخالد کابلي از امام سجّاد(ع) روايت مي‏کند که رسول گرامي اسلام هنگامي که امامان بعد از خود را معرفي مي‏فرمود، موقع ذکر امام صادق(ع) اين گونه فرمود:
«... جعفر بن محمد که او را صادق مي‏نامند. پس براي پنجمين فرزندش( امام هادي(ع) )هم فرزندي است به نام جعفر که ادّعاي امامت مي‏کند و به خداوند دروغ مي‏بندد! پس او نزد خداوند جعفر کذّاب و افترا زننده به خداوند و مدّعي امري است که اهل آن نيست. همچنين او مخالف پدرش و حاسد برادرش است....».[26] .
سؤال: آيا جعفر به همين وضعيت باقي ماند يا توبه کرد؟
در تاريخ يا در سخنان اهل بيت: چيزي در اين زمينه وارد نشده است. فقط علي علوي عمري در المجدي في الانساب مي‏نويسد:
«قولي هست که او قبل از پدرش برگشت و توبه کرد، ولي پس از شهادت برادرش امام حسن، چون گمان مي‏کرد فرزندي ندارد، ادّعاي امامت بعد از برادرش را کرد و به کذّاب معروف شد».[27] .
احمد بن اسحاق، وکيل امام حسن عسکري(ع) مي‏گويد:
«جعفر کذّاب کتابي نوشته و مدّعي شده بود که در اين کتاب، علم حلال و حرام و همه‏ علوم تا ابد نوشته شده است کتاب را خواندم و دربار آن براي امام زمان(ع) نامهاي نوشتم. حضرت در جواب نوشتند:
«... از عبارت کتاب معلوم است که چه کسي نوشته است. خداوند حق را بر اهل آن حفظ کند! خداوند ابا دارد از اينکه امامت را بين دو برادر، بعد از امام حسن و امام حسين، جمع کند...».[28] .
جعفر در سال 271ق در سامرا، در حالي که 45 سال داشت، مرد. او را در کنار قبر پدرش در سامرا به خاک سپردند.[29] .
پي نوشته ها :
[1] الهداية الکبراي، ص 313، س 12.
[2] الارشاد، ص 334.
[3] دلائل الامامة، ص 412.
[4] المناقب، ج 4، ص 402.
[5] الفصول المهمة، ص 283؛ الصواعق المحرقة، ص 207؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 129، نور الابصار، ص 337.
[6] عمدة الطالب، ص 179.
[7] بعضي از مورخين روز ولادت آن حضرت را دهم ربيع الثاني، بعضي روز چهاردهم همان ماه و بعضي روزهاي ديگر گفته‏اند؛ ولي مشهور همان روز هشتم ربيع الثاني است. (بحارالانوار، ج 50، ص 235).
[8] الارشاد، ج 2، ص 313؛ بحارالانوار، ج 5، ص 235؛ منتهي الآمال، ج 2، ص 701 و....
[9] اعيان‏الشيعة، ج 2، ص 41.
[10] همان، ج 50، ص 239.
[11] بحارالانوار، ج 50، ص 304؛ اثبات الهداة، محمد بن حسن حر عاملي، ج 3، ص 430.
[12] الامام الحسن العسکري، ص 40؛ مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 423.
[13] دايرة المعارف تشيع، ج 3، ص 410.
[14] موسوعة کلمات الامام الهادي، پژوهشکده باقر العلوم، ص 126.
[15] کافي، ج‏1، ص 325.
[16] بحار الانوار، ج 50، ص 245؛ منتهي الآمال، ج 2، ص 688.
[17] هم اکنون شهر بلد در هشتاد کيلومتري بغداد و در مسير بغداد ـ سامرا قرار دارد. اکثر اهالي اين شهر کوچک شيعه هستند و ارادت ويژهاي به سيد محمد عابد دارند.
[18] المجدي، ص130.
[19] ابو جعفر محمد بن علي الهادي، غروي اردوبادي، ص 40.
[20] زندگي اين عالم بزرگوار در گلشن ابرار جلد5، ص329. آمده است.
[21] همان، ص 42.
[22] مفاتيح الجنان، ص 1012.
[23] اکمال الدين و اتمام النعمة، ص 321.
[24] الهداية الکبري، ص 320.
[25] همان، ص 381.
[26] اکمال الدين و اتمام النعمة، ص 219؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 275، ح 129.
[27] المجدي في الانساب، ص 130.
[28] الغيبة، شيخ طوسي، ص 287.
[29] همان، ص 84.

imamhadi-fa.blogfa
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
اصحاب و شاگردان امام هادي
آقاي سيد باقر شريف قرشي 178 نفر از شاگردان و اصحاب امام هادي عليه‏السلام را نام مي‏برد که به طور مستقيم از آن بزرگوار حديث نقل کرده‏اند. مانند:
1- ابراهيم بن اسحاق
2 - ابراهيم بن مهزيار
3- احمد بن اسحاق اشعري قمي‏
4- احمد بن أبي‏عبدالله برقي
5- احمد بن حمزه
6- ايوب بن نوح
7- حسين بن اميد بصري
8- حفص مروزي
9- خيران خادم
10- ريان بن صلت
11- صالح بن محمد همداني
12- علي بن حسن فضال
13- فضل بن شاذان نيشابوري
14- کافور خادم
15- محمد بن علي بن مهزيار
16- نضر بن محمد همداني
17- يعقوب بن زيد. [1] .
اکنون به شرح کوتاهي درباره‏ي زندگي برخي از اصحاب برجسته‏ي آن حضرت اشاره مي‏شود:
عبدالعظيم حسني؛ اين بزرگوار از نواده‏هاي امام مجتبي عليه‏السلام است.
او در محضر امام هادي عليه‏السلام منزلتي بزرگ داشت که امام به ابوحماد رازي فرمود: اي حماد! اگر در شهر و محل سکونت خويش (شهر ري) در مسائل ديني به مشکلي برخورد کردي، از عبدالعظيم بپرس و سلام مرا به او برسان.
روزي عبدالعظيم به محضر امام هادي عليه‏السلام رسيد. حضرت به او فرمود: آفرين بر تو باد اي ابوالقاسم تو حقيقتا ولي و دوست ما هستي؛ «مرحبا بک يا أباالقاسم! أنت ولينا حقا».
آنگاه عبدالعظيم خلاصه‏اي از اعتقادات خود را نسبت به مبدأ و معاد و عدل الهي و امامت و نبوت بيان کرد و نام همه‏ي ائمه اطهار عليهم‏السلام را ذکر کرد و پس از نام حضرت جواد عليه‏السلام عرض کرد: اکنون شما امام من هستيد. سپس از فروع دين سخن گفت.
در اين هنگام امام عليه‏السلام به او فرمود: «يا أباالقاسم! هذا و الله ديني و دين الذي ارتضاه لعباده، فاثبت عليه ثبتک الله بالقول الثابت في الحيوة الدنيا و الآخرة»؛ اي ابوالقاسم، سوگند به خدا! اين همان دين من و دين کساني است که خداوند آن را براي بندگانش پذيرفته است. بر آن استوار باش، خداوند تو را به سخن استوار در دنيا و آخرت ثابت قدم فرمايد. [2] .
در عظمت عبدالعظيم همين بس که امام هادي عليه‏السلام فرمود: زيارت ايشان ثواب زيارت امام حسين عليه‏السلام را دارد.
عبدالعظيم حسني به دستور امام هادي عليه‏السلام براي حفظ جان خود از ناحيه‏ي متوکل از شهر سامرا بيرون رفت و به صورت پيک (پستچي) از راه طبرستان (مازندران) به شهر ري آمد و در آنجا اقامت گزيد. [3] .
19- ابن‏سکيت؛ يعقوب بن اسحاق معروف به ابن‏سکيت اهوازي از علماي محقق و اديبان نامي شيعه است. او در علم لغت، شعر، منطق، فلسفه و ادبيات سرآمد دانشمندان عصر خود بود و کتاب‏هاي مختلفي نيز نوشته است. مورخان 23 کتاب او را نام برده‏اند. [4] .
متوکل ابن‏سکيت را مجبور کرد که به دو پسرش معتز و مؤيد درس بدهد. روزي متوکل از او پرسيد: دو پسر من نزد تو محبوب‏تر است يا حسن و حسين عليه‏السلام؟
ابن‏سکيت گفت: به خدا قسم! قنبر، خادم حضرت علي عليه‏السلام، نزد من بهتر از تو و دو فرزندت است؛ «و الله! ان قنبرا، خادم علي بن أبي‏طالب عليه‏السلام خير منک و من ابنيک»
متوکل بسيار عصباني شد و دستور داد زبانش را از پشت سرش بيرون آوردند و بدين سان شهيد شد و به ديار باقي شتافت. [5] .
20- عثمان بن سعيد؛ وي همان کسي است که پس از شهادت امام عسکري نخستين نايب خاص امام زمان عليه‏السلام در غيبت صغرا بود و از سال 260 تا سال 300 (چهل سال) مقام نيابت را بر عهده داشت و در سال 300 از دنيا رفت و پس از او، مقام نيابت به پسرش محمد بن عثمان رسيد.
عثمان بن سعيد و پسرش مورد تأييد کامل امام حسن عسکري عليه‏السلام بود، به گونه‏اي که به احمد بن اسحاق فرمود: «فاسمع لهما و أطعهما، فهما الثقتان المأمونان»؛ به سخن آنان گوش فراده و از آنان پيروي کن. آنان دو، امين و مورد اطمينان هستند. [6] .
21- أبوهاشم جعفري؛ از نوادگان جعفر طيار فردي مورد وثوق و صاحب منزلت بزرگي بود. او از زمان حضرت رضا عليه‏السلام تا امام زمان عليه‏السلام را درک کرده و از همه‏ي آنان روايت کرده است. سيد بن طاووس او را از وکلاي امامان شمرده است. ابوهاشم جعفري اشعاري نيکو در مناقب ائمه عليهم‏السلام سروده و معجزات زيادي از امام هادي عليه‏السلام مشاهده کرد. [7] .
پی نوشته ها :
[1] زندگاني امام هادي عليه‏السلام، ص 207.
[2] بحار، ج 3، ص 268.
[3] سيره‏ي چهارده معصوم، ص 844.
[4] وفيات الاعيان، ج 5، ص 442.
[5] بحار، ج 50، ص 164.
[6] بحار،ج 51، ص 344.
[7] منتهي الامال، ج 2، ص 446.
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
برخورد قاطع با متجاوزان
در ميان افراد جامعه، عدهاي هستند که به دليل فراموشي خدا و قيامت، هنجارهاي جامعه را برنميتابند؛ به گونهاي که تذکر و موعظه در اين گونه افراد تأثيري ندارد. امام هادي (ع) دربارهي اين افراد ميفرمايد:
«الحکمة لا تنجع في الطباع الفاسده؛[1] .
حکمت، اثري در دلها و قلبهاي فاسد نميگذارد».
تنها راه مبارزه با اين گونه افراد، برخورد قاطع است.
پی نوشته ها :
[1] چهل داستان و چهل حديث از امام هادي (ع)، عبدالله صالحي، نشر مهدي يار، چ 1، 1381، ص129، به نقل از اعلام الدين، ص 311.
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
ياد مرگ
اگر انسان معاد را فراموش کند و تنها همين زندگي پست بشري را ببيند، هيچ عاملي او را از غرق شدن در ورطهي گناهان نگه نميدارد.
ياد مرگ، شيطان و وسوسههايش را دور ميکند. اهل بيت در روايات زيادي اين نکته را گوشزد کردهاند و سيرهي عملي امام هادي (ع) نيز گواه بر اين مدعاست.
متوکل در مجلس عيش خود هنگامي که از حضرت امام هادي (ع) خواست شعري بخواند، با اشعاري مواجه شد که امام مرگ را براي او يادآوري کرد و بدين سان مجلس شراب آنان دگرگون شد.[1] .
پی نوشته ها :
[1] سيره عملي اهل بيت، امام علي هادي، ص 12.
 
بالا