در خیمه فاطمیه * یا زهرا(س)

  • نویسنده موضوع 818
  • تاریخ شروع

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
ما ايستاده ايم
تقدير الهي بر اين قرار گرفته بود كه ياران فاطمه(س)، قرنها بعد از غربت دختر رسول خدا(ص) و شهادت مظلومانه اش، پا به عرصه وجود گذارند تا پرچم قيام آن بانو را بار ديگر به اهتزاز درآورند.
¤ ¤ ¤
«مردي از اهل قم قيام مي كند و مردم را به سوي حق فرا مي خواند. برگرد او گروهي كه در صلابت چون پاره هاي آهنند اجتماع مي كنند، تند باد حوادث آنها را متزلزل نمي سازد و از جنگ خسته نمي شوند و نمي هراسند، برخدا توكل مي كنند و عاقبت از آن پرهيزكاران است»(1)
¤ ¤ ¤
اي فرزند فاطمه! اي علمدار سرافراز عصر ظهور! نسل جنگ فرصت يافتند تا در نبرد با جبهه كفر يزديان، به شهيدان كربلا اقتدا كنند.
و اينك اين ماييم كه آماده مي شويم در مصاف با جبهه نفاق و كفر، به عهد خود با دختر رسول خدا(ص) عمل كنيم، باشد كه آن بانو ما را نيز در زمره شيعيان خود بپذيرد.
1-امام كاظم(ع)- بحارالانوار ج 57 ص 37​
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : در خیمه فاطمیه * یا زهرا(س)

در خيمه فاطميه




سرور زنان عالم(س) در خانه بود كه شنيد مهاجمان براي بيرون كشاندن وصي رسول خدا(ص) از خانه، هيزم طلب كرده اند. سراسيمه براي دفاع از امام(ع) به پشت درآمد و خطاب به مهاجمان گفت: «شما اي گمراهان و دروغگويان! چه مي گوييد و چه مي خواهيد؟ آيا از خدا پروا نداريد؟ اينگونه مي خواهيد وارد خانه من شويد؟ آيا با حزب شيطانيتان مرا مي ترسانيد در حالي كه حزب شيطان ناتوان است؟!... تهاجمتان مرا به اينجا آورد و حجت را بر شما و ديگر گمراهان تمام كردم. اما به خدا سوگند اگر نبود ترسم از اينكه بلا بيايد و بيگناهان نيز گرفتار عذاب الهي شوند، نفرينتان مي كردم و آنوقت مي ديديد كه نفرين من سريع اجابت مي شد.» كلام بانو به اينجا كه رسيد ناگاه صدايش قطع شد و سپس فريادي شنيده شد كه: «اي پدر! اي رسول خدا! بنگر كه با دختر مورد علاقه تو چه كردند. آه اي فضه! بيا مرا درياب. به خدا سوگند فرزندي كه با خود حمل مي كردم كشته شد.»(1)



¤ ¤ ¤


رمقي براي بانوي پهلوشكسته باقي نمانده بود، اما وقتي فهميد ريسمان كين بر گردن حبل المتين انداخته اند، افتان و خيزان خود را به مسجد رساند و چون شمشيرهاي اخته مهاجمان را ديد فرياد كشيد: «رها كنيد پسر عموي مرا... اگر دست از او برنداريد، در برابر خدا فرياد خواهم زد و نفرينتان خواهم كرد و يقين بدانيد كه ناقه صالح نزد خدا از من گرامي تر نيست و طفل آن ناقه نيز از فرزندان من.»(2)

سلمان شتابان خود را به صديقه طاهره(س) رساند تا از او بخواهد از تصميم خود منصرف شود. «چه مي گويي سلمان! قصد جان علي را كرده اند و من بر هر چه صبر كنم، تحمل كشته شدن علي را نخواهم داشت...». «آنچه گفتم پيغام اميرالمؤمنين بود». «حال كه او چنين خواسته است، به خانه باز مي گردم و باز هم صبر پيشه خواهم كرد و گوش به فرمان او خواهم بود.»(3)
¤ ¤ ¤
تهديد دختر پيامبر(ص)، نفس ها را در سينه ها حبس كرده بود و لرزه بر اندام مهاجمان انداخته بود. به ناچار، دست از علي(ع) كشيدند و وصي رسول خدا مظلومانه راهي خانه شد. همين كه بانو چشمش به امام(ع) افتاد فرمود: «جانم فداي جان تو باد و خدا من را سپر بلاي تو گرداند. اي اباالحسن! اگر در خير و نيكي باشي با تو خواهم بود و اگر در سختي و بلا باشي، باز هم رهايت نخواهم كرد.»(4)
1- اصول كافي، ج1، ص460
2-بحارالانوار، ج 28، ص 206
3- نهج الحياه، ص 145
4- كوكب الدري، ج1، ص196
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : در خیمه فاطمیه * یا زهرا(س)

در خيمه فاطميه - اشك افشاگر





پس از رحلت رسول خدا(ص) و توطئه هايي كه يكي پس از ديگري به اجرا در آمد، سرور زنان عالم شب و روز ناله سر مي داد و اشك مي ريخت. گريه هاي مداوم حضرت كه ياد پيامبر(ص) و سفارشات او را زنده مي كرد، آرامش سران ظلم را ربوده و آنها را سخت به وحشت انداخته بود. بانيان سقيفه از اشك افشاگر دختر رسول خدا(ص) احساس خطر مي كردند و حاضر به تداوم اين افشاگري نبودند.




اهل مدينه نيز هرگاه ناله هاي جانسوز آن بانو را مي شنيدند، عذاب وجدان وجودشان را فرا مي گرفت و قصد داشتند ازاين عذاب وجدان رهايي يابند اما نه با جبران كاستي ها و سستي هايشان در گذشته، بلكه با خاموش كردن صداي يادگار پيامبر(ص)!



¤ ¤ ¤

امام(ع) به همسر داغدار خود خبر دادند كه: «بزرگان مدينه نزد من آمده اند و از تو مي خواهند يا شب گريه كني يا روز و مي گويند ناله هاي تو آسايش مردم شهر را بر هم زده است.» صديقه طاهره(ص) نيز در جواب فرمودند: «اي اباالحسن! چه اندك است ماندن من در ميان اين مردم و چه نزديك است زمان رفتن من از جمعشان! سوگند به خدا كه نه شب آرام خواهم گرفت و نه روز، تا اينكه به پدرم رسول الله ملحق شوم.» وصي پيامبر نيز فرمودند: «فاطمه جان! هرچه را صلاح مي داني همان را عمل كن.» ¤
از آن پس زهراي مرضيه(س) روزها دست در دست حسن و حسين به خارج از مدينه و اطراف بقيع مي رفتند و شب هنگام بعد از اشك و آه فراوان به خانه باز مي گشتند. امام(ع) نيز براي آنها سايباني در بقيع ساختند تا از هجوم تازيانه هاي سوزان آفتاب بيابان هاي اطراف مدينه در امان بمانند.
مي گويند پس از چند روز، همان سايبان هم در پي كينه و ترس مردماني از خدا بي خبر، تخريب شد اما باز هم اشك فاطمه(س) پاياني نداشت...
¤-بحارالانوار ج 43ص176
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : در خیمه فاطمیه * یا زهرا(س)

در خيمه فاطميه - حمزه و جعفر
رسول خدا و برگزيدگان امت پيامبر(ص) كه دركانون توجه مردم قرارداشتند، منفعلانه به كنجي خزيده-بودند و خود را تسليم فضاي غبارآلود شهر كرده بودند. ساير اهل مدينه نيز كه حيران و سرگردان انتظار حركتي از جانب بزرگان قوم خود را مي كشيدند، به تماشاي آنچه رخ مي داد نشسته بودند. آري! امت پيامبر(ص) ياري حق را ترك گفته و با سكوت خود زمينه گسترش ظلم وگستاخي ظالمان را فراهم ساخته بودند. اما اين تمام ماجرا نبود خوب كه نگاه مي كردي مي ديدي كه اين مسير حركت تاريخ است كه براي هميشه به انحراف كشيده مي شود.
¤¤¤
تنها در حجه الوداع بيش ازصدهزار نفر حاضر بودند. تعداد كل مسلمانان نيز در آن ايام قطعا بسيار بيش از اين بوده است. اما براي وصي رسول خدا(ص) از تمام اين جمعيت، جمعي اندك كافي بود تا دربرابر غاصبان بپاخيزد و امت پيامبر را از انحراف باز دارد «اگر 40 يار با دل هايي استوار مي يافتم، هرآينه دربرابر اين قوم قيام مي كردم»(1) گاهي، قيام با ياراني كمتر نيز ممكن مي شد، اما تمام فرصت ها يكي پس از ديگري ازدست مي رفت. حتي بزرگان بني هاشم نيز از انجام تمام آنچه درتوان داشتند مضايقه مي كردند و به آنچه از ايشان انتظار مي رفت عمل نمي كردند. اينچنين بود كه امام باقر (ع) دردمندانه فرمودند: «اگر به جاي عباس (عمومي پيامبر) و عقيل،حمزه وجعفر (طيار) بودند... كار به آنجا نمي رسيد.» (2)
آفتاب، بعد از رحلت پيامبر (ص) نيز همانند قبل طلوع مي كرد و غروب آن نيز با گذشته تفاوتي نداشت. اما در فاصله ميان همين طلوعها و غروب ها بود كه تاريخ به واسطه غفلت و سستي امت پيامبر(ص) براي هميشه از مسير خود خارج گرديد.
1- بيت الاحزان ص 134
2- الكافي ج 8 ص 190
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : در خیمه فاطمیه * یا زهرا(س)

در خيمه فاطميه - اتمام حجت
«اي جماعت مهاجرين و انصار! خدا را ياري كنيد. همانا من دختر پيامبر شما هستم و شما بوديد كه در روز بيعت با رسول خدا بيعت كرديد كه از او و خاندانش همانگونه كه از خود و فرزندان خود دفاع مي كنيد محافظت كنيد. پس وفا كنيد به عهد خود با رسول خدا و بر بيعت خود استوار بمانيد.»(1)
ساكنان مدينه كه در برابر ظلمها و جسارتهايي كه بعد از رحلت پيامبر(ص) نسبت به اهل بيت او صورت گرفته بود، لب فروبسته بودند، استمداد صديقه كبري(ص) براي ياري دين خدا را نيز اجابت نكردند و ترجيح دادند نظاره گر باقي بمانند. حتي گلايه هاي دختر غم ديده رسول الله(ص) نيز قفل از دلهايشان باز نكرد. «واي بر شما! چه زود بر خدا و پيامبرش درباره ما اهل بيت خيانت كرديد! در صورتي كه رسول خدا پيروي از ما، دوستي ما و دست نكشيدن از ما را به شما سفارش كرده بود.»(2)
¤ ¤ ¤
وصي رسول خدا(ص) نيز بارها چون همسرش، مردم را بيم داد و با ايشان اتمام حجت كرد. تا آنجا كه خطاب به آنها گفت: «كمي آهسته تر! به زودي وعده اي را كه به شما داده اند فرودمي آورند. همان كه بر امتهاي پيش از شما نيز فرود آوردند. به زودي به سوي خداي تعالي باز مي گرديد و او از شما راجع به رهبران و پيشوايانتان خواهد پرسيد و شما با همانها محشور خواهيد شد. به خدا سوگند اگر ياراني داشتم... با شمشير به جنگتان مي آمدم تا به راه حق بازگرديد و به راستي درآييد چرا كه شمشير شكاف را بهتر به هم مي آورد و مداراي بيشتري را فراهم مي سازد.» پس از اين سخنان عده اي از مردان مدينه در تاريكي شب با امام تا پاي جان پيمان وفاداري بستند اما روز بعد جز پنج تن به عهد خود وفا نكردند. حضرت نيز دست به آسمان گشود و فرمود: «خداوندا! تو خود شاهدي كه اين مردم مرا خوار كردند... اما بدانيد اي مردم اگر نبود پيمان پيامبر با من (كه اگر ياراني يافتي قيام كن و اگر نه صبر را پيشه ساز) مخالفان و ستيزه جويان را به سيلاب مرگ فرو مي افكندم.»(3)
1-الاختصاص ص 178
2-نهج الحياه ص 284
3-بيت الاحزان ص 132
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : در خیمه فاطمیه * یا زهرا(س)

در خيمه فاطميه - هجوم فتنه
شهر مدينه در غم از دست دادن آخرين پيامبر خدا چنان غرق عزا و ماتم بود كه گويي هرگز قبل از آن روي آرامش را نديده بود، مرزهاي سرزمين اسلام از جانب كفار تهديد مي شد و در برخي شهرهاي دورتر از مركز حكومت نيز مرتدان شورشي خطري براي يكپارچگي امت اسلام محسوب مي شدند. در اين ميان، عده اي هم تصميم گرفته بودند تا از اين شرايط به نفع خود بهره ببرند و در سقيفه گرد آمده بودند. اصحاب سقيفه به اين نتيجه رسيدند كه فردي غير از وصي رسول الله(ص) را به خلافت برگزينند و با او بيعت كردند.
¤¤¤
بانيان انتخاب و خليفه جانشين براي رسول اكرم(ص)، در شهر به راه افتاده بودند و فرياد مي كشيدند كه: «مردم! همه با خليفه بيعت كرده اند شما نيز بشتابيد!» عده اي از مردم كه مي پنداشتند اهل مدينه همگي بيعت كرده اند براي آنكه از ديگران عقب نمانده باشند، شتابان براي بيعت مي آمدند. كساني هم كه از بيعت سر باز مي زدند با شمشيرهايي آخته تهديد به قتل مي شدند.
امواج فتنه مدينه را فرا گرفته بود. فضاي شهر چنان غبارآلوده شد كه تحليل آنچه رخ مي داد به آساني ممكن نبود. «آشفتگي و غفلت» با «ضعف و وحشت» درآميخته بود تا ميان مردم و امامشان فاصله بياندازد، و همين فاصله براي گم كردن راه كافي بود. بدين سان، از اراده ها كاسته شد و عافيت طلبي در نظرها آراسته گرديد. اما فتنه اي كه بر امت پيامبر(ص) هجوم آورد، تأويل فرموده خداوند عزوجل بود كه: «بترسيد از فتنه اي كه (چون سر رسد) تنها ستمكارانتان را در بر نخواهد گرفت...»(1)(2)
¤¤¤
وقتي مدينه به وضع عادي خود بازگشت و غبار فتنه كمي فرو نشست، امر خلافت بر وفق مراد اصحاب سقيفه تثبيت شده بود و كمتر كسي به خود جرئت مي داد از حقوق پايمال شده اهل بيت و از وصيت رسول خدا(ص) سخني به ميان آورد.
اما نه اميرالمؤمنين(ع) و نه همسرش صديقه طاهره(س) سكوت پيشه نكردند. وصي رسول خدا(ص) بانيان سقيفه را نكوهش كردند كه: «اين چه شورايي است كه رأي دهندگان در آن غايب بودند؟!»(3) و كنايه حضرت بر اين بود كه بر فرض هم كه بنا بر شورا بود، بايد اجازه مي دادند مسلمانان آزادانه نظر خود را اعلام كنند نه اينكه در جمع محدود خود تصميم بگيرند و سپس با شيوه هاي گوناگون و حيله هاي مختلف، مردم را وادارند تا گروه گروه به ايشان ملحق شوند.
دختر گرامي رسول خدا نيز به شدت سكوت و انزواي مردم و پذيرش بي چون و چراي تصميم اهل سقيفه را مورد عتاب قرار دادند و فرمودند: «هرگز روزي همانند امروز نديدم كه امت اسلامي زشت ترين صحنه ها را پديد آوردند، جنازه رسول خدا را گذاشتند و خودسرانه و مستبدانه ديگران را به جاي ما انتخاب كردند.»(4)
1- سوره مباركه انفال، آيه 25
2- الارشاد، ج1 ص180
3- بيت الاحزان، ص158
4- نهج الحياء، ص283
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : در خیمه فاطمیه * یا زهرا(س)

در خيمه فاطميه - گردنه هاي تاريخ
كاروان اسلام، در سقيفه بني ساعده به اولين گردنه سهمگين مسير رسيد. كساني كه خود را براي عبور از اين گردنه آماده نكرده و از امير قافله عقب افتاده بودند، از ادامه راه بازماندند.
¤ ¤ ¤
آنگاه كه به امير مؤمنان(ع)، آنچه مورداتفاق اهل مدينه قرارگرفته بود را خبر دادند، حضرت بر چوبي كه با آن به همواركردن قبر پيامبر(ص) مشغول بودند تكيه زدند و پس از تأملي كوتاه زمزمه كردند:
«بسم الله الرحمن الرحيم¤ الف لام ميم¤ آيا مردم پنداشته اند همين كه بگويند ايمان آورده ايم رها مي شوند و ديگر آزمايش نخواهند شد؟¤ همانا مردماني كه پيش از آنها بودند را هم آزموديم تا خداوند كساني را كه صادق بوده اند معلوم دارد و دروغگويان را نيز¤ آيا آنان كه مرتكب گناه مي شوند پنداشته اند از ما مي گريزند و بر ما پيشي مي گيرند؟ چه بد داوري مي كنند¤»(1)(2)
¤ ¤ ¤
مشاهده آنچه در مدينه رخ مي داد، صبر را نيز بي تاب مي كرد، و زبير كه طاقت از كف داده بود در كوچه هاي بني هاشم فرياد مي زد: «چه مي بينم؟ شما زنده ايد و با وصي رسول خدا اين گونه رفتار مي شود؟!»(3). زبير حق داشت، چه، در كلام مولايش علي نيز چنين آمده: «آنكه دربرابر منكر با قلب و دست و زبان خود اعتراض نكند و بي تفاوت باشد، درحقيقت مرده اي است در ميان زندگان.»(4) زبير كه خود را درميان اموات مي ديد فرياد مي زد،اما گويا ساكنين شهر پيامبر صدايي نمي شنيدند.
افسوس كه زبير خود نيز مدتي بعد، از همراهي كارواني كه علي(ع) امير آن بود بازماند و نتوانست از گردنه هاي پس از خلافت امير مؤمنان(ع) عبور كند.
¤ ¤ ¤
كاروان تاريخ در مسير خود با گردنه هاي گوناگوني روبروست. كساني كه خود را براي عبور از اين گردنه ها آماده نكرده و از امير قافله عقب افتاده باشند، توفيق ادامه راه از آنان سلب خواهد شد.
1-سوره مباركه عنكبوت، آيات اول تا چهارم
2-بيت الاحزان، ص85
3-الاختصاص، ص186
4-منتخب ميزان الحكمه، ج2 ص680
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : در خیمه فاطمیه * یا زهرا(س)

در خيمه فاطميه




اتمام حجت



«اي جماعت مهاجرين و انصار! خدا را ياري كنيد. همانا من دختر پيامبر شما هستم و شما بوديد كه در روز بيعت با رسول خدا بيعت كرديد كه از او و خاندانش همانگونه كه از خود و فرزندان خود دفاع مي كنيد محافظت كنيد. پس وفا كنيد به عهد خود با رسول خدا و بر بيعت خود استوار بمانيد.» (1)


ساكنان مدينه كه در برابر ظلمها و جسارتهايي كه بعد از رحلت پيامبر (ص) نسبت به اهل بيت او صورت گرفته بود، لب فروبسته بودند، استمداد صديقه كبري (ص) براي ياري دين خدا را نيز اجابت نكردند و ترجيح دادند نظاره گر باقي بمانند. حتي گلايه هاي دختر غم ديده رسول الله (ص) نيز قفل از دلهايشان باز نكرد. «واي بر شما! چه زود بر خدا و پيامبرش درباره ما اهل بيت خيانت كرديد! در صورتي كه رسول خدا پيروي از ما، دوستي ما و دست نكشيدن از ما را به شما سفارش كرده بود.» (2)

¤ ¤ ¤
وصي رسول خدا (ص) نيز بارها چون همسرش، مردم را بيم داد و با ايشان اتمام حجت كرد. تا آنجا كه خطاب به آنها گفت: «كمي آهسته تر! به زودي وعده اي را كه به شما داده اند فرودمي آورند. همان كه بر امتهاي پيش از شما نيز فرود آوردند. به زودي به سوي خداي تعالي باز مي گرديد و او از شما راجع به رهبران و پيشوايانتان خواهد پرسيد و شما با همانها محشور خواهيد شد. به خدا سوگند اگر ياراني داشتم... با شمشير به جنگتان مي آمدم تا به راه حق بازگرديد و به راستي درآييد چرا كه شمشير شكاف را بهتر به هم مي آورد و مداراي بيشتري را فراهم مي سازد.» پس از اين سخنان عده اي از مردان مدينه در تاريكي شب با امام تا پاي جان پيمان وفاداري بستند اما روز بعد جز پنج تن به عهد خود وفا نكردند. حضرت نيز دست به آسمان گشود و فرمود: «خداوندا! تو خود شاهدي كه اين مردم مرا خوار كردند... اما بدانيد اي مردم اگر نبود پيمان پيامبر با من (كه اگر ياراني يافتي قيام كن و اگر نه صبر را پيشه ساز) مخالفان و ستيزه جويان را به سيلاب مرگ فرو مي افكندم.» (3)
1-الاختصاص ص 178
2-نهج الحياه ص 284
3-بيت الاحزان ص 132
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : در خیمه فاطمیه * یا زهرا(س)

آخرين وداع
«اي اباالحسن! ديگر براي من رمقي از حيات باقي نمانده است و وقت كوچ و خداحافظي فرارسيده است. به سخنان من گوش بسپار، زيرا پس از اين ديگر هرگز صداي فاطمه را نخواهي شنيد. تو را وصيت مي كنم كه مرا هرگز (از دعاي خير) فراموش نكني و پس از وفات من همواره مرا زيارت نمايي». (1)
«من حديثي را از تو پنهان داشته بودم... رسول خدا به من فرموده بود «فاطمه تو اولين كسي هستي كه از اهل بيت من به من خواهي پيوست»، و من نمي خواستم با گفتن اين جمله تو را آزرده ساخته باشم.» (2)
¤ ¤ ¤
امام (ع) بارها فاطمه (س) را دعوت به صبر كرده بود. اما اكنون اين فاطمه بود كه در آخرين ساعات حيات مظلومانه و سراسر حماسه خود، از علي (ع) مي خواست تا در فراقش صبر پيشه سازد. «فاصبر لامرالله و ارض بقضائه» (3)
¤ ¤ ¤
همسر مجروح وصي رسول خدا (ص) ساعت به ساعت از هوش مي رفت در آن لحظات جانگداز فاطمه (س) و علي (ع) هر دو مي گريستند. ناگاه گريه فاطمه (س) شدت يافت. امام (ع) از او سبب را پرسيد و پاسخ شنيد: «بر مصيبت هايي كه پس از من بر تو باريدن خواهد گرفت مي گريم.» اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «گريه مكن، به خدا سوگند آن سختي ها در راه خدا براي من ناچيز است.» (4) و باز هم هر دو ساعتي گريستند...
¤ ¤ ¤
فاطمه (س) كه از دنيا رفت، دست نوشته اي كنار بسترش يافتند.
«بسم الله الرحمن الرحيم. اين وصيت نامه فاطمه دختر رسول خدا است... اي علي! من فاطمه ام دختر پيامبر، خدا مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنيا و آخرت براي تو باشم. تو از ديگران بر من سزاوارتري، حنوط و غسل و كفن كردن مرا شبانه انجام ده و در تاريكي شب بر من نماز بگذار و به خاك بسپار و كسي را هم خبر نكن. تو را به خدا مي سپارم و بر فرزندانم تا روز قيامت سلام و درود مي فرستم.» (5)
¤ ¤ ¤
پس از فاطمه (س) چاه هاي مدينه بارها از فريادهاي غريبانه اميرالمؤمنين (ع) به خود لرزيدند و از اشكهايش جام ماتم نوشيدند. فاطمه (س) رفته بود و علي (ع) غمخواري نداشت. بهتر بگويم، فاطمه (س) رفته بود و علي (ع) ديگر ياري نداشت.
1- نهج الحياه ص31
2- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديدج2ص61
3-بيت الاحزان ص255
4-بحارالانوار ج43 ص218
5-وسايل الشيعه ج13ص311​
 
بالا