*** بــــــرادر مهربــــــون ***

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"


پسرک جلوی خانومی را میگیرد و با التماس میگوید :

خانم ! تو رو خدا یه شاخه گل بخرید زن در حالی که گل را از دستش میگرفت.

نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد , چه کفش های قشنگی دارید .

زن لبخندی زد و گفت:برادرم برایم خریده است دوست داشتی جای من بودی؟؟

پسرک بی هیچ درنگی محکم گفت :
نه ولی دوست داشتم جای برادرت بودم !... تا من هم برای خواهرم کفش می خریدم…

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"


33422320215423825016813312314018721815227.jpg




خواهر کوچولو:داداشی محبت چیه؟؟

برادر کوچولو: محبت همون شکلاتیه که من هرروز برای خودم میذارم تو کیفم

اما تو میری برمیداری ....

و من باز هم آبنباتا رو همون جا میذارم...


:gol:
 
بالا