**********نمونه هایی از مبارزه با خرافات در قرآن ***********

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"

images





یکی از مسائل دغدغه برانگیز پیامبران و مصلحان اجتماعی دینی، رواج خرافات در جوامع بوده است. از سوی دیگر همواره خرافات بلیه ای عمومی در جوامع بوده است و کمتر جامعه ای دینی و غیر دینی یافت می شده که در آن خرافه پرستی رواج نداشته باشد.....

هر چند این بیماری در جوامع دینی بیشتر و مشروعیت خود را از برخی آموزه های دین می گرفته اند.به همین دلیل یکی از اهداف مهم پیامبران مبارزه با این دسته از عقاید بوده است. قرآن کریم افزون بر این که مواردی از مبارزه پیامبر اسلام با خرافات و عقاید غلو آمیز را بیان می کند، از مواردی دیگر از پیامبران پیشین شرح می دهد و همانطور که پیش از این اشاره شد،خرافه گرایی عوامل گوناگونی داشته و دارد. برخی زاده ساده دلی، منشأ روانی- عاطفی است. و برخی زاییده تصورات خیالی و آرزوها و برخی زاییده جهل به علل و فرآیند بوجود آمدن آن است.قرآن کریم هم با خرافات و غلو ها مبارزه کرده و هم راه های پیشگیری آنها را نشان داده است. مهم ترین محور مبارزه با خرافات، عقاید باطل و انحرافی و سخیف و رفتار های غیر عقلانی و مضر به حال اجتماع بوده است. بخشی از این محور ها هرچند در عصر نزول قرآن هم مطرح بوده است، اما امروز هم برای مبارزه با غلو در این موارد و مشابه آن قابل توجه است. ذکر این نمونه ها برای این است که از آنها درس بگیریم و اگر موارد مشابه دیده شد، به این حساب با آن مبارزه کنیم.
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"
1- مبارزه با ترویج سحر، کهانت، جن گیری، دعا نویسی و استفاده از این روشها برای پیوند خانواده به جای نشستن و گفتگو کردن و به تفاهم رسیدن. زیرا این روشها همان طور که خود قرآن می گوید و از گذشته های بسیار دور معمول بوده به جای آنکه موجب آرامش و دوستی گردد، مایه بهم زدن محیط آرامش خانوادگی بوده و کسانی از این طریق که نوعی جنگ روانی بوده و تلقین به خانواده ها می شده استفاده کرده و به اختلاف ها دامن می زدند.

نمونه این روش در عصر امروز برای عده ای دعا نویسی توسط افرادی شیاد است که با روشهایی خرافه گرایانه چنین تلقین می کردند که فلانی تو را سحر کرده و این اختلافات به خاطر دعا نوشتن است، و در آن زمان واقعاً بلیه ای برای مردم محسوب می شده است و قرآن با آنها مبارزه می کند، و می گوید کار آنها هیچ تأثیری نداشته و خداوند هاروت و ماروت را می فرستد تا روش آنان را خنثی کنند:

يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ (بقره/102).

آن شيطان [صفت‏] ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى ‏آموختند. و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند]، با اينكه آن دو [فرشته‏] هيچ كس را تعليم [سحر] نمى ‏كردند مگر آنكه [قبلًا به او] مى‏ گفتند: «ما [وسيله‏] آزمايشى [براى شما] هستيم، پس زنهار كافر نشوى.» و [لى‏] آنها از آن دو [فرشته‏] چيزهايى مى‏ آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند. هر چند بدون فرمان خدا نمى‏ توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند. و [خلاصه‏] چيزى مى‏ آموختند كه برايشان زيان داشت، و سودى بديشان نمى‏ رسانيد. و قطعاً آنان دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع‏] باشد، در آخرت بهره‏ اى ندارد.
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"


2- یکی دیگر از این نمونه ها مبارزه قرآن با پرستش مقامات و رهبران دینی و فرارفتن از محدوده توحید. حتی تعظیم پیامبران و یا ائمه معصومان بیشتر از مقام نبوت و امامت :


ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ .
(آل عمران/79).

هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد سپس او به مردم بگويد: «به جاى خدا، بندگان من باشيد.» بلكه [بايد بگويد:] «به سبب آنكه كتاب [آسمانى‏] تعليم مى ‏داديد و از آن رو كه درس مى ‏خوانديد، علماى دين باشيد.
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"
3- ارباب گرفتن ملائکه و پیامبران و علمای ابرار به جای خداوند:

وَ لا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْباباً أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ. (آل عمران/80).

مرحوم علامه طباطبايى(
الميزان، ج3، ص 277. )در الميزان، اين جمله« ارباباً» را ناظر به ربوبيت گرفتن حضرت عيسى(ع) از طرف مسيحيان گرفته است. امّا از آنجا كه در فرهنگ مسيحيت، اين اصل مسلم است كه آنها عيسى(ع) را در عَرض خدا نم ىدانسته اند، پس بايد آن را نوعى قيموميت و درجهاى از ربوبيت وابسته فرض كرد و همین را هم قبول نکرده و باید با آن مبارزه کرد.
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"


4-
نمونه دیگرغلو ورزیدن نسبت به مقام و جایگاه پیامبران که نمونه روشن آن باز در آیه دیگر حضرت عیسی است و این که عقایدی همچون تثلیث و سه پرستی نفی شده است
:

يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَكَفى‏ بِاللَّهِ وَكِيلاً.
(نساء/171)
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"



5-
از نمونه های دیگر بیان این اصل مبارزه با غلو است که در آیه عبادت و خضوع و کرنش تنها برای خدا دانسته شده است، از سوی دیگر تکبر و غرور مردود و نفی شده است
:

لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لاَ الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعاً
.(نساء/172).

مسيح از اينكه بنده خدا باشد هرگز ابا نمى‏ ورزد، و فرشتگان مقرّب [نيز ابا ندارند]و هر كس از پرستش او امتناع ورزد و بزرگى فروشد، به زودى همه آنان را به سوى خود گرد مى ‏آورد. اهمیت بیان این اصل است که کسانی بگویند ما که به مقامات رسیده ایم دیگر چه نیازی به عبادت خدا داریم که این آیه می گوید: مسيح از اينكه بنده خدا باشد نمى ‏ورزد و فرشتگان مقرّب هرگز ابا از تسبیح ابا ندارند.

 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"


6
- نفی الوهیت عیسی و همچنین شریک گرفتن هرکس:


َقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ .(مائده/72).

كسانى كه گفتند: «خدا همان مسيح پسر مريم است»، قطعاً كافر شده ‏اند، و حال آنكه مسيح، مى‏ گفت: «اى فرزندان اسرائيل، پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستيد كه هر كس به خدا شرك آوَرَد، قطعاً خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جايگاهش آتش است، و براى ستمكاران ياورانى نيست.
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"


7- لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لََيمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ.(مائده/ 73).

كسانى كه [به تثليث قائل شده و] گفتند: «خدا سومين [شخص از] سه [شخص يا سه اقنوم‏] است، قطعاً كافر شده‏ اند، و حال آنكه هيچ معبودى جز خداى يكتا نيست. و اگر از آنچه مى‏ گويند باز نايستند، به كافران ايشان عذابى دردناك خواهد رسيد.
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"
8- مبارزه با بت پرستی که نمونه ای از خرافه پرستی است:

وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى‏ قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى‏ أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ . (اعراف/ 138 ).

و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم. تا به قومى رسيدند كه بر [پرستش‏] بتهاى خويش همت مى‏ گماشتند. گفتند: «اى موسى، همان گونه كه براى آنان خدايانى است، براى ما [نيز] خدايى قرار ده.» گفت: «راستى شما گروهى هستيد كه نادانى مى‏ كنيد.».
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"


9- خدا گرفتن عُزیرتوسط عده ای از یهودیان معاصر پیامبر:

وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى‏ الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ. (توبه/30).

و يهود گفتند: «عُزَير، پسر خداست.» و نصارى گفتند: «مسيح، پسر خداست.» اين سخنى است [باطل‏] كه به زبان مى ‏آورند، و به گفتار كسانى كه پيش از اين كافر شده ‏اند شباهت دارد. خدا آنان را بكشد چگونه [از حق‏] بازگردانده مى ‏شوند.
 
بالا