فراق تا کی؟؟؟

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فراق تا کی؟؟؟

اسم تو ورد زبونم همیشه از تو میخونم
توشبای بی ستاره تویی ماه آسمونم
همیشه در انتظارم جمعه ها رو میشمارم
بجز دیدن رخ تو دیگه حاجتی ندارم
بیا ای دلبر دلها مونده ام من تک وتنها
توی این شب سیاهی مونده ام اسیر غمها
وای ازین غم زمونه زندگی بی تو خزونه
همیشه این دل غمگین تو رو میگیره بهونه
گل پاک نازنینم بخدا که دل غمینم
تو بیا ای گل نرگس ای امام آخرینم
بغض آسمون شکسته دیده ها غمگین و خسته
از فراق گل نرگس دل به انتظار نشسته
آسمونم بی ستاره شب غم سحر نداره
نفس باد صبا کی خبر از مهدی میاره
توی عصر پر گناهی ندارم یه تکیه گاهی
توی ظلمت شبونه نه ستاره و نه ماهی
دل من به غم اسیره جمعه ها دلم میگیره
بخدا از این جدایی دل من داره میمیره
میخوام با اشکای چشمام کوچه ها رو من بشورم
ترسم آقا تو بیایی وقتی که من توی گورم
غصه های دل همینه غم دوری تو دلبر
تو بیا ای گل نرگس کجایی ماه منور
شده ام دل بیقرار دیگه بسه انتظار
ای نسیم سحری خبر از مهدی بیار
غم دارم آدینه ها بغض توی سینه ها
بخدا تنگه دلم آقا جون مهدی بیا
بخدا منتظرم ای امید آخرم
صبح هر آدینه ای با اشک چشم ترم
میخونم کی میشه یه تک سوار توی دستش ذوالفقار
دنیا رو پر نور کنه تو غروب انتظار
میدونی دل ما پر از غمه توی دنیا ماتمه
وقتی نیستی آقا جون کی برام یه همدمه؟؟؟
 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فراق تا کی؟؟؟

ماندیم به داغ انتظارت،مددی
ما و غم و درد بی شمارت،مددی
دلخسته از این غمی که در ریشه ماست
در آرزوی فجر بهارت،مددی
 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فراق تا کی؟؟؟

گر پرده زرخ باز نماید مهدی(عج)
از خلق جهان دل برباید مهدی(عج)
ای شیعه چنان منتظر مولــی باش
گویی که همین جمعه بیاید مهدی(عج)
 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فراق تا کی؟؟؟

از هجر تو طبیعت ما گریه می کند
چشم تمام آینه ها گریه می کند
چشم انتظار آمدنت شیر خوارهای است
گهوارهای به کرب و بلا گریه می کند
یا مهدی
 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فراق تا کی؟؟؟

یا این دل شکستة ما را صبور کن
یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن
دیگر بتاب از افق مکه،ماه من!
این جاده های شب زده را غرق نور کن
 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فراق تا کی؟؟؟

بار ديگر مژده بر ما مى ‏دهند
نور اميدى به دلها مى‏ دهند
در شب ميلاد مهدى قدسيان
گل بدست پاك زهرا مى ‏دهند
در رخ مهدى خدا را بنگرد
هر كه را اذن تماشا مى‏دهند
سامرا بيند ملائك فوج فوج
بوسه ‏ها بر پاى مولا مى ‏دهند
آمد آن يكتا پرست مه جبين
فرش راهش بال جبريل امين
آمد و آورد بهر ما نويد
مولودش بخشيده بر دلها اميد
اى خوشا آن دل كه با او همدم است
در حريم عشق جانان محرم است
عالم امكان اگر مُحرم شوند
در طواف خانه نرگس كم است
مهدى آمد آنكه همچون فاطمه
ميوه ى قلب رسول اكرم است
مهدى آمد آنكه سر تا پاى او
كعبه ى جان تمام عالم است
كلك قدرت در گلستان بهشت
نام مهدى را به برگ گل نوشت

 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فراق تا کی؟؟؟

رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست
سلام مولای من،سلام معشوق عالمیان

سلام انتظار منتظران
می خواهم از جور زمانه بگویم
می خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده ای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان
پس ذره ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته ام
آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان
مولای من می دانی چند سال است انتظار می کشم
از وقتی سخن گفته ام و معنای سخن خود را فهمیده ام انتظارت را می کشم
بیا و این انتظار مرا پایان بده
خسته ام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم
چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده. بیا و جهان را آباد کن.بیا و از آمدنت جهان را شاد کن.می دانی چند جوان هم سن و سال من آواره اند؟چندین هزار کودک بی پناهند ، خودت بیا و پناه بی پناهان باش
چند پیش بود که خوابت را دیدیم گفته بودی می آیی و به اندازه تمام سال های نبوده ات با من حرف می زنی و به درد دل من گوش می دهی اما تا خواستی بگوئی کی و کجا؟ ، از خواب پریدم و از آن شب به بعد دیگر نمی خوابم
راستش می ترسم
می ترسم بیائی و من خواب باشم.می ترسم بیائی
همه تو را ببینند و تنها من از دیدنت محروم بمانم
هنوز هم می ترسم...
حس می کنم با این که شبهاست خواب به چشم ندارم اما در خواب غفلتم
بیا و بیدارم کن.بیا و هشیارم کن
بیا و همه جهانیان را از خواب غفلت بیدار کن
همه به خواب سنگین جهل فرورفته اند و صدای مظلومان و دل شکستگان را نمی شنوند
خودت بیا و همه ما را از این کابوس جهانی نجات بده
ای منجی عالمیان ، جهان در انتظار توست مسافر من
 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فراق تا کی؟؟؟

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آقا بیا تا با ظهور چشم هایت
این چشم های ما كمی تقوا بگیرد
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آقا بیا تا این شكسته كشتی ما
آرام راه ساحل دریا بگیرد
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آقا بیا تا كی دو چشم انتظارم
شب های جمعه تا سحر احیا بگیرد
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت
تا قبل از آن كه كار ما بالا بگیرد
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آقا خلاصه یك نفر باید بیاید
تا انتقام دست زهرا را بگیرد
[/FONT]










 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فراق تا کی؟؟؟

mahdi.jpg

یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست.
سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران
می خواهم از جور زمانه بگویم ، می خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده ای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذره ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته ام.
آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان:
مولای من می دانی چند سال است انتظار می کشم. از وقتی سخن گفته ام و معنای سخن خود را فهمیده ام انتظارت را می کشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده.
خسته ام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم. چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم. خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده. بیا و جهان را آباد کن. بیا و از آمدنت جهان را شاد کن. می دانی چند نوجوان هم سن و سال من آواره اند؟ چندین هزار کودک بی پناهند، خودت بیا و پناه بی پناهان باش.
چند پیش بود که خوابت را دیدیم گفته بودی می آیی و به اندازه تمام سال های نبوده ات با من حرف می زنی و به درد دل من گوش می دهی اما تا خواستی بگوئی کی و کجا؟، از خواب پریدم و از آن شب به بعد دیگر نمی خوابم. راستش می ترسم. می ترسم بیائی و من خواب باشم. می ترسم بیائی، همه تو را ببینند و تنها من از دیدنت محروم بمانم. هنوز هم می ترسم…
حس می کنم با این که شبهاست خواب به چشم ندارم اما در خواب غفلتم. بیا و بیدارم کن. بیا و هشیارم کن. بیا و همه جهانیان را از خواب غفلت بیدار کن. همه به خواب سنگین جهل فرورفته اند و صدای مظلومان و دل شکستگان را نمی شنوند. خودت بیا و همه ما را از این کابوس جهانی نجات بده. ای منجی عالمیان ، جهان در انتظار توست مسافر من !
نیستی و ببینی مردم روز میلادت یعنی رمز عشق پاک چه می کنند؟ چگونه بغض سنگین خود را در گلو نگه داشته اند و انتظار می کشند. منتظرند تا کی بیاید و جهان را از عدل پرکند. کسی بیاید و به این جهان بی اساس پایان دهد بیا تا بعد از این در کوچه های غریب شهر روز میلادت را با بودنت جشن بگیریم و خیابان های تاریک و ظلمات را با نور بودنت چراغانی کنیم. بیا و ببین مردم روز آمدنت چه می کنند؟ روز جمعه، روز خودت، روز منتظرانت به سراغ حافظ رفتم تا با فالی دلِ شکسته و سینه ی زخمی ام را مرهمی باشم. می دانی چه آمد؟ یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور….
نه غم می خورم، نه غم می خورم بخاطر روزهایی که نبوده ای تا لحظات تلخ غم را کنارم باشی. نبوده ای تا ندای مظلوم را بشنوی و ظالم را نابود سازی.
غم می خورم به خاطر روزهایی که به یادت نبوده ام و با گناه شب شده اند. همان روزهایی که در تقویم خاطره هها در منجلاب گناه و زشتی با قلم جهل ثبت کرده ام.«بهترین روز» اما براستی جز جهل نبود بهترین روز تنها روز ظهور توست. کی می آید؟ کی می شود که با قلم عقل و راستی بر صفحه دل حک کنم و با صدای بلند فریاد بزنم و به گوش جهانیان برسانم.
«بهترین روز ، روز ظهور مولاست»
با تمام جهل و مستی تصمیم گرفته ام دفترچه رزوگار را با پاک کنِ مهر و عطوفت پاک کنم و از اول با نام تو روزگار را آغاز کنم. هنوز در نخستین صفحات آن مانده ام و مطلبی برای نوشتن ندارم. تا پایان نوشتن انتظارت می کشم.
دیوانه مسلمانی که در روزهای انتظار هزار بار به دیوانگی اش ایمان می آورد…
 

راحیل محشر

کاربر تازه وارد
"منجی دوازدهمی"
پاسخ : فراق تا کی؟؟؟

کى به پایان برسد درد؟ ، خدا مى داند
ماه ساکن شود و سرد ، خدا مى داند
در سکوت شب هر کوچه این شهر خراب
گم شود ناله شبگرد ، خدا مى داند
مردم شهر همه منتظر یک نفرند
چه زمانى رسد این مرد؟ ، خدا مى داند
برگ ها طعمه ی بى غیرتى پاییزند
راز این مرثیه زرد خدا مى داند
خنده غنچه گلها به حقیقت زیباست
شاید این است رهاورد ، خدا مى داند
 
بالا