♥•♥ ماجرای سرودن شعر؛ آمدم ای شاه ...(خیلی جالبه بخونید)♥•♥

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
به گزارش جهان به نقل از موسسه اوج، مصاحبه ای با جناب حسان و ایشون با ذوق و شوق زیادی خاطره شعری که با صدای زلال و تاثیرگذار استاد «کریم خانی» خوانده شده است را برایمان روایت کرد.

* ماجرای سرودن شعر ای شاه پناهم بده از زبان حسان

_ جناب حسان! از شما شنیدم که شعر معروفی که با صدای استاد کریمخانی، خوانده شد و معروفتر شد:

«آمدم ای شاه پناهم بده/ خط امانی ز گناهم بده»

با خاطره ای همراه ست. خوشحال میشوم برای شروع مصاحبه آن خاطره شیرین را بشنویم.

اشعاری که در طول زندگی گفته ام بیشتر تحت تاثیر پدر و مادری علاقمند به چهارده معصوم (ع) هستم و خوشبختانه ملاقات با علامه -کم نظیر صاحب کتاب «الغدیر»- امینی بودم. حالا به این خاطره ای که گفتید بپردازم؛


مادرم در آخرین لحظاتی که خدمت شان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم. دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود متاسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟ ایشان گفت آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا (ع) را زیارت کنم. و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را میگرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند. با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمیدانم در ایام تولد حضرت رضا (ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقینا مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود، گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: «ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمیچسبد» گفتم: دل چسبی اش به این است که حضرت جواب بدهد. هرچه کردم دیدم مادر قبول نمیکند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت میکردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجه ام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید. وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتواست برود. خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را میبوسید و من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است. یکی از خادمین اهل بیت (ع) که آذری زبان هست این شعر را خوب و عالی خوانده است، هم صدا جالب است...

* زبان حال یک شیعه و دوستدار امام رضا(ع)

_ هم شعر جالب است...

_ شعر جالب است به جهت این که زبان حال یک شیعه و دوستدار امام رضا (ع) است؛

«آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده

ای حرمت ملجا درماندگان
دور مران از در و راهم بده

ای گل بیخار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده

لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده

ای که حریمت به مثل کهرباست
شوق و سبک خیزی کاهم بده

تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جانسوز به آهم بده

لشکر شیطان به کمین منند
بیکسم ای شاه پناهم بده

از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری یار و سپاهم بده

در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده

ای که عطا بخش همه عالمی
جمله حاجات مرا هم بده

آن چه صلاح است برای حسان
از تو اگر هم که نخواهم بده


هر موقع این شعر توسط مداح خوانده میشود من فیض میبرم.
 
بالا