خصلتهاى سه گانه بنده خوب خدا

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
img.tebyan.net_big_1389_06_2451361681831096813147245157195230137141052.jpg





خداوند به کسى که به مقام رضا راه یافته، سه خصلت عطا مىکند: «فَمَنْ عَمِلَ بِرِضائى اُلْزِمْهُ ثَلاثَ خِصال: اُعَرِّفُهُ شُکْراً لا یُخالِطُهُ الْجَهْلُ»هر کس به خواست و رضاى من عمل کند، سه خصلت به او عطا مىکنم، به او سپاسگزارى را مىآموزم که با جهل همراه نمىگردد.

پس ویژگى و خصلت اول، شکر و سپاسگزارى از خدا، همراه با باور و آگاهى است. انسان بالطبع ناسپاس است، پیوسته غرق در نعمتهاى بى شمار خداست، ولى بدان توجه ندارد، اما وقتى نعمتى از او گرفته شود، فریادش بلند مىشود.


میلیون ها نعمت دارد و حقش را ادا نمىکند، اما وقتى یکى از آنها کم مىشود، داد و فریادش بلند مىشود و به التماس و گریه و نذر و نیاز و دعا روى مىآورد! تازه آنها که اهل ایمان و توسلند، به توسل و دعا روى مىآورند و الا دیگران تنها قیافه هایشان را درهم مىکشند و ناامید مىشوند: «وَ لاَنْ اَذَقْنا الاْنْسانَ مِنّا رَحْمَةً ثُمَ نَزَعْناها مِنْهُ اِنَّهُ لَیَۆُسٌ کَفُورٌ» هود/9.



اگر ما انسان را از نعمت و رحمتى برخوردار کردیم (تا شکر کند) سپس(به جهت کفران او) آن نعمت را از او باز گرفتیم، سخت به ناامیدى و کفران در مىافتد.
در آیه دیگر مىفرماید: «... وَ اِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَۆُسٌ قَنُوطٌ» فصلت/49. وقتى شر و آسیبى به او رسد، مأیوس و ناامید مىگردد. باز در جاى دیگر مىفرماید: «اِنَّ الاْنسانَ لَظَلوُمٌ کَفّارٌ»- ابراهیم/34. انسان سخت ستمگر و کفران پیشه است.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خصلتهاى سهگانه بنده خوب خدا


در مقابل این گروه،
خداوند به بندگانى که طالب رضاى او هستند، مقام حقشناسى و شکرگزارى عطا مىکند، و علاوه این حقشناسى با جهل آمیخته نیست، بلکه نعمتهاى خدا را مىشناسند و در مقام شکرگزارى بر مىآیند.

ما چون به همه نعمتهایى که خدا به ما عطا کرده، واقف نیستیم، اگر هم شکرى به جا آوریم، محدود خواهد بود و در کنار آن ده ها ناسپاسى و ناشکرى از ما سر مىزند. در همان حال که پى به نعمتى بردهایم و از آن شکرگزارى مىکنیم، از نعمتهاى فراوان دیگر غافلیم، پس آن شکرگزارى همراه با غفلت و جهل نسبت به سایر نعمت هاى خداست.


«وَ ذِکْراً لایُخالِطُهُ النِّسْیانُ وَ مَحَبَّةً لا یُوْثِرُ عَلى مَحَبَّتى مَحَبَّةَ الْمَخْلُوقینَ» به او توجه و ذکرى عطا مىکنم که با فراموشى همراه نمىگردد و محبتى بدو مىدهم که با داشتن آن هیچ محبتى را بر محبت من ترجیح ندهد .


براى ما خیلى دشوار است به یاد خدا باشیم، در شبانه روز وقتى براى چند دقیقه به نماز مىایستیم، گرچه در ظاهر عبادت مىکنیم، ولى دلمان با خدا نیست و از یاد و توجه به او غافلیم؛ اما مۆمنى که مرهون لطف و عنایت خداوند مىباشد و دلش سرشار از عشق و محبت به خداست، نمىتواند او را فراموش کند.



خدا یاد و توجهاى به او داده که همراه با نسیان و فراموشى نیست، لذا هیچگاه از یاد او غافل نمىگردد، او عاشق خداست و عاشق هیچگاه معشوقش را فراموش نمىکند ـ این یاد و توجه ویژگى دومى است که خدا به او مىدهد.




 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خصلتهاى سهگانه بنده خوب خدا

img.tebyan.net_big_1391_03_2521252442001791112221661941171771832326070.gif














ویژگى و خصلت سوم که خدا به رضا دهنده به خواست خود عنایت مىکند، این است که نسبت به خود محبتى در دل او ایجاد مىکند که هیچگاه محبت دیگرى را بر آن ترجیح نمىدهد.


وقتى انسان در دنیا به چیزى محبت پیدا مىکند، بالاخره روزى محبوب بالاترى براى او یافت مىشود که در نتیجه، محبت به محبوب اول از دلش خارج مىگردد: دائماً علاقه ما به اشیا و اشخاص بر همین منوال است، امروز به کتاب خوب و قشنگى علاقه داریم و فردا علاقه مان به کتاب بهترى جلب مىگردد.


امروز به خانهاى دل خوش مىشویم و فردا که خانه بهترى فراهم ساختیم، بدان دل خوش مىشویم. امروز رفیق خوبى داریم و بدان محبت مىورزیم، اما وقتى رفیق بهترى یافتیم، رفیق اول را فراموش مىکنیم ـ این قاعده در محبت هاى دنیایى هر روز مصداق تازهاى پیدا مىکند، ولى کسى که دلش وابسته به خداست، هیچ محبتى را بر محبت به خدا ترجیح نمىدهد، زیرا محبوبى بالاتر از خدا براى او یافت نمىشود.


«فَاِذا اَحَبَّنى اَحْبَبْتُهُ وَ اَفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ اِلى جَلالى، فَلا اُخْفى عَلَیْهِ خاصَّةَ خَلْقى» وقتى که او مرا دوست داشت، من نیز او را دوست مىدارم و چشم دلش را براى نظاره به جلالم مىگشایم و بندگان خاص و برگزیدهام را از او پنهان نمىکنم. توصیف مقام محبت بنده به خداوند و محبت خداوند به بنده، براى ما ممکن نیست و زبان از بیان این واقعیت عاجز است، این موهبت و مقام رفیعى است که تنها براى دوستان و اولیاى خدا قابل درک است.

 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خصلتهاى سهگانه بنده خوب خدا

اینکه انسان خداوند را دوست داشته باشد، مقام با ارزشى است، چرا که بنده چنان معرفت و شناختى مىیابد که تنها به خدا محبت مىورزد و دوستى دیگران را فراموش مىکند؛ مسلماً این مقام مهمى است و مهمتر از آن اینکه خدا انسان را دوست بدارد. خداوند متعال مىفرماید: «یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِى اللّهُ بِقَوْم یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ...» مائده/54 اى کسانى که ایمان آورده اید، هر که از شما از دین خود مرتد شود، به زودى خدا قومى را مىفرستد که آنها را دوست مىدارد و آنان نیز خدا را دوست مىدارند.



علاوه بر محبتِ متقابل بین عاشق و معشوق و بنده مۆمن و خدا، خداوند دوست و عاشق خود را محبوب خلق نیز مىگرداند. البته براى او محبوب گشتن در بین مردم فى نفسه ارزش و بهایى ندارد، بلکه از آن جهت که لطف خدا چنین محبوبیتى را بر او ایجاد کرده، بدان ارزش مىدهد والا دوستدار خدا فقط به خدا توجه دارد و کارى ندارد به اینکه دیگران او را دوست بدارند، یا نه.
و
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خصلتهاى سهگانه بنده خوب خدا

براى او فرق نمىکند که همه مردم دوستش باشند یا دشمنش، ولى لطف خدا در حق او ایجاب مىکند که محبوب همگان گردد. در این باره خداوند در قرآن مىفرماید: «اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً» مریم/96.


آنان که به خدا ایمان آورند و نیکوکار شوند، خداى رحمان آنان را (در نظر خلق) محبوب مىگرداند. نمونه بارز مۆمنان صالح و پاک باخته خداوند، امام، رضوان اللّه علیه، بود که نه تنها دوستان، او را دوست مىداشتند، بلکه دشمنان نیز از ژرفاى دل او را دوست مىداشتند و اگر به دشمنى و مخالفت با او بر مىخاستند، براى این بود که منافع خود را در خطر مىدیدند.



چنانکه بزرگترین دشمن امام على(علیه السلام) معاویه بود، اما وقتى یکى از اصحاب حضرت على(علیه السلام) نزد او مىرود، مىگوید از فضایل امام على(علیه السلام) برایم بگو و چون فضایل امام براى او گفته مىشود مىگرید! چرا که فطرت او طالب نیکى ها و خوبى ها بود؛ ولى بر اثر دل بستن به دنیا و پیروى شیطان و فراموش کردن خدا، از آن منحرف شده بود و براى رسیدن به هواها و خواسته هاى خود، با امام على(علیه السلام) و اولاد و اصحابش دشمنى مىورزید.



«فَاُناجیهِ فى ظُلَمِ اللَّیْلِ وَ نُورِ النَّهارِ حَتّى یَنْقَطِعَ حَدیثُهُ مِنَ الْمَخْلُوقینَ وَ مُجالِسَتُهُ مَعَهُمْ» در تاریکى شب و روشنى روز با او مناجات مىکنم، تا از سخن گفتن با مردم اجتناب جسته، از هم نشینى با آنها گریزان گردد. تا حال محب خدا دنبال فرصتى بود که با خداى خود مناجات کند، اکنون به مقامى رسیده که خدا با او نجوا مىکند.
یک عاشق دلباخته، پیوسته دنبال لحظهاى است که با محبوب خود اُنس گیرد و با او به نجوا بنشیند، اکنون چنان شده که محبوب با او نجوا مىکند و مسلماً این بزرگترین سرور و شادمانى اوست و چه افتخارى از این بالاتر.


منبع: سایت آیت الله مصباح یزدی
 
بالا