دوباره یک غروب دلنشین
دوباره یک صدا،
صدای سبز
دوباره می پرد کبوتری
به دور گنبد حرم
دوباره چشمهای من
پر از نگاه کاشی و ستاره می شود
کنار حوض
دوباره ذهن من
پر از صدای بالهای یک فرشته می شود
نگاه کن!
من آن کبوترم
به دور گنبد طلایی اش
چه عاشقانه می پرم
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟.... فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیــوانــه کنی، هر دو جــهانــش بخــشی.... دیـوانـه تو هر دو جــهان را چه کــنـد؟