غوغا شده تو خیمه*** دلها چه بیقراره
یکی بره برای***شیش ماهه آب بیاره
یه مادر مونده یه بچه، لشکر اون طرف این طرفم که دیگه ابالفضل نداره
غوغا شده تو خیمه***دلها چه بیقراره
یکی بره برای***شیش ماهه آب بیاره
اصغـــــــــر جان پنجه نکش به سینه ام
خشکه و شیر نداره***که اشک من رو لبهات روی لبات میباره
حالا با رباب لالایی بگو*** لالا لالا علی جان
لالالالا علی جان***لالالالا علی جان***لالالالا علی جان
ینی میشه دوباره***خندتو من ببینم؟؟ببوسم این لباتو***خشکتو نازنینم؟؟
لالالالا لالایی لالالالالالایی...لالالالا لالایی...لالالالالالایی
صدا زد حسین جان حالا که داری میری، این بچه تشنشه، مادرش روش نمیشه بگه، چون تو هم تشنه ای، اما به خدا علی اصغر تو دستم غش کرده از تشنگی، آپاراسان مونی سیراب الییسن
ددی ای جماعت بالام یاندی سو وروون***ای جماعت جیگر بچه ام سوخت بهش آب بدین***آب مهریه ی مادرمه
این بچه رو گرفت رو دستش***یه وقتی دید این بچه یه تکانی خورد***
تیر سه شعبه و گردن علی اصغر***خدا نالد...
یا اباعبدالله*** اینو میخوام بگم سادات ایشالا منو ببخشن...
میدونی ابی عبدالله چیکار کرد؟؟انقده حسین خجالت کشید***بچه شو گذاشت زیر اباش*** این دفه دیگه زینبم صدا نزد***آروم آروم اومد پشت خیمه ها***شروع کرد واسه پسرش قبر کندن...
حالا یه پدری که برادر از دست داده پسر از دست داده داره قبر میکَنه***مادر قربون قبر بی چراغ داداشم همه ی قبرایی که کنده یادش مونده***یا اباعبدالله... ادامشو انشالا فردا براتون میذارم
یکی بره برای***شیش ماهه آب بیاره
یه مادر مونده یه بچه، لشکر اون طرف این طرفم که دیگه ابالفضل نداره
غوغا شده تو خیمه***دلها چه بیقراره
یکی بره برای***شیش ماهه آب بیاره
اصغـــــــــر جان پنجه نکش به سینه ام
خشکه و شیر نداره***که اشک من رو لبهات روی لبات میباره
حالا با رباب لالایی بگو*** لالا لالا علی جان
لالالالا علی جان***لالالالا علی جان***لالالالا علی جان
ینی میشه دوباره***خندتو من ببینم؟؟ببوسم این لباتو***خشکتو نازنینم؟؟
لالالالا لالایی لالالالالالایی...لالالالا لالایی...لالالالالالایی
صدا زد حسین جان حالا که داری میری، این بچه تشنشه، مادرش روش نمیشه بگه، چون تو هم تشنه ای، اما به خدا علی اصغر تو دستم غش کرده از تشنگی، آپاراسان مونی سیراب الییسن
ددی ای جماعت بالام یاندی سو وروون***ای جماعت جیگر بچه ام سوخت بهش آب بدین***آب مهریه ی مادرمه
این بچه رو گرفت رو دستش***یه وقتی دید این بچه یه تکانی خورد***
تیر سه شعبه و گردن علی اصغر***خدا نالد...
یا اباعبدالله*** اینو میخوام بگم سادات ایشالا منو ببخشن...
میدونی ابی عبدالله چیکار کرد؟؟انقده حسین خجالت کشید***بچه شو گذاشت زیر اباش*** این دفه دیگه زینبم صدا نزد***آروم آروم اومد پشت خیمه ها***شروع کرد واسه پسرش قبر کندن...
حالا یه پدری که برادر از دست داده پسر از دست داده داره قبر میکَنه***مادر قربون قبر بی چراغ داداشم همه ی قبرایی که کنده یادش مونده***یا اباعبدالله... ادامشو انشالا فردا براتون میذارم