سامری و گوساله اش

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
[h=2][/h]


نام اصلی سامری، موسی بن ظفر، از نزدیکان موسی(ع) بود. وقتی بنیاسرائیل از فرعونیان گریختند، سامری کودک بود، و از جمعیّت جا ماند. پس از ۸۰ ماه، پدر و مادر او که بسیار اندوهگین بودند، او را جلوی خانه شان یافتند. این شد که بنیاسرائیل به او احترام مینهادند.

موسی برای عبادت، هارون برادرش را در میان قوم به جانشینی گذاشت تا به فرمان او زندگی کنند و به طور سینا رفت. به فرمان خدا وعده۳۰ روزه او به ۴۰ روز کشید. در این هنگام سامری، بنیاسرائیل را گرد خود آورد و گفت موسی با هفتاد تن از میان شما بیرون رفتهاست و همه هلاک شدند. اکنون میخواهم خدای موسی را به شما نشان دهم.

سامری که زرگر بود، قالبی به شکل گوساله از گِل درست کرد و آن را در زیر زمین پنهان نمود. سپس مقداری هیزم بر روی آن گذاشت و به بنیاسرائیل گفت هر یک دیناری طلا به آتش بیندازند. آنان حدود ۶۰۰۰ درهم در آتش انداختند و همچنان که آتش میگداخت، طلاها به درون قالب نفوذ میکردند.

سرانجام سامری رفت و گوساله را بیرون آورد، و بر زمین گذاشت تا همگان آن را ببینند.

گوساله سامری بانگی که ملایم گاو است از خود بر آورد. او توانست با این ترفند بیشتر بنیاسرائیل را گوساله پرست کند.

سامری لولههای مخصوصی درون سینه گوساله طلایی کار گذاشت که هوای فشرده از آن خارج میشد و از دهان گوساله صدایی شبیه صدای گاو بیرون میآمد. گوساله را آن چنان در مسیر باد گذاشته بود که بر اثر وزش باد به دهان او، صدا به گوش میرسید.

وقتی مردم بانگ گوساله را شنیدند، همه سجده کردند و گوساله پرست شدند (به جز دو قوم) بنی اسرائیل گوساله را سجده کردند، سامری گفت: «این خدای شماست و خدای موسی»


 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
بازگشت موسی

هنگامی که موسی از طور سینا بازگشت، دید که قومش گوسالهپرست شدهاند. موسی از قوم خشمگین شد و به هارون گفت مگر تو جانشین من در قوم نبودی؟ پس چرا گذاشتی که قوم گوسالهپرست شوند؟

هارون گفت ای برادر، مرا سرزنش نکن، چون من تنها بودم مرا ضعیف شمردند و به حرف من گوش نکردند. حتی نزدیک بود خودم را نیز بکشند.

سپس موسی پرسید چه کسی این گوساله را ساخت؟ گفتند سامری.

پس موسی او را خواست و گفت: چرا فتنه در میان قوم انداختی و آنها را گمراه کردی؟ سامری گفت: به چیزی که دیگران به آن پی نبردند پی بردم و مشتی از رد پای فرستاده(جبرئیل) برداشتم و آن را در پیکر گوساله انداختم و نفس من بر من چنین فریبکاری کرد.

سپس موسی رو به سوی آسمان کرد و گفت: خدایا اگر گوساله را سامری ساخت، پس چه کسی او را به سخن در آورد؟

ندا آمد که ای موسی، من او را به سخن آوردم. پس موسی گفت: این جز آزمایش تو نیست هر که را بخواهی به وسیلهٔ آن گمراه و هر که را بخواهی هدایت میکنی.

ندا آمد که چون قوم را به هارون سپردی، این شد. آیا نمیدانستی که باید قوم را به خدا بسپاری تا در پناه باشند؟

خداوند آن دو قوم را (که گوسالهپرست نشدند) شامل رحمت خود گرداند و آنان جدا از دیگران کنار کوه قاف، در نعمت و خوشی زندگی میکردند.



منابع: سوره طه آیه 96
تفسیر نمونه، ج ۶ ص ۳۷۲
تفسیر المیزان ج ۱۴ ص299
سوره اعراف، آیه 155
 
بالا