خیابان گرد

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خیابان گرد

هوا سنگین بود

آسمان بارانش گرفته بود

ودخترکی خیس از بی سرپناهی آهسته میگفت:

خدایا گریه نکن, درست میشه..................
9db5fdd952bb7085c88f19b9d2adb28d-300

 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خیابان گرد

باز هم فقر...
www.aftab.ir_articles_social_psychopathology_images_7c6e042d196538578303452458124774.jpg
تنگ غروب از سنگ بابا نان در آورد
آن را برای بچه های لاغر آورد
مادر برای بار پنجم درد کرد و اما
رفت و دوباره باز هم یک دختر آورد


گفتند دختر نان خور است و با خودش گفت
ای کاش می شد یک شکم نان آور آورد


تنگ غروب از سنگ بابا نان درآورد
آن را برای بچه های لاغر آورد
تنگ غروب آمد پدر؛ با سنگ در زد
یک چند تا مهمان برای مادر آورد
مردی غریبه با زنانی چادری که
مهمان ما بودند را پشت در آورد
مرد غریبه چای خورد و مهربان شد
هی رفت و آمد؛ هدیه ای آخر سر آورد


من بچه بودم؛ وقت بازی کردنم بود
جای عروسک پس چرا انگشتر آورد؟!


دست مرا محکم گرفت و با خودش برد
دیدم که بابا کم نه از کم کمتر آورد
تنگ غروب از سنگ بابا نان درآورد
آن را برای بچه های دیگر آورد
مادر برای بار آخر درد کرد و اما
رفت و نیامد؛ باز اما دختر آورد
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خیابان گرد

طعم بستنی های فقر...

94775452144626495840.jpg




در زندگی خیلی چیزها داریم ولی ...بازهم قدر شان را نمی دانیم
ولی بچه های فقر لذت طعم یک بستنی میوه ای را هم می دانند!!



 

نم نم بارون

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خیابان گرد

چشمهای تو را میشناسم ....

نه از نزدیک ...

بلکه از ارتفاعی که همیشه تو در راه کفش هایم سبز میکرد ...

ارتفاعی به اندازه سقوط یک اسکناس


به خیرگی تو در زل زدنم میان نداشتنهایت ...

به تو که کوتاه قد ترین قلمداد میشوی

از بس که همه را از پایین نگاه میکنی ...

به کیف مدرسه ام ...

که کیفش را تلو تلو میخوری ... مدرسه اش را که هیچ

به تو که در اوج کودکی

کارتن ها را ندیده میخوابی ...در وسط خیابان ها

و آدم به آدم زمزمه میکنی ...

هی لعنتی ؟

فقر مرا وزن میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
s2.picofile.com_file_7133645371_312513_216611441730055_199989733392226_627441_333010_n.jpg

 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خیابان گرد

خداوندا .....
قیامتت را بر پا کن!!!
تو اگر خسته نشده ای ، ما عجیب خسته ایم ..




 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خیابان گرد

تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم
باز نه زخمهای من خوب میشود
نه زخمهای تو ... ! ! !



 

فاطمه

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خیابان گرد

باز هم فقر...
www.aftab.ir_articles_social_psychopathology_images_7c6e042d196538578303452458124774.jpg
تنگ غروب از سنگ بابا نان در آورد
آن را برای بچه های لاغر آورد
مادر برای بار پنجم درد کرد و اما
رفت و دوباره باز هم یک دختر آورد


گفتند دختر نان خور است و با خودش گفت
ای کاش می شد یک شکم نان آور آورد


تنگ غروب از سنگ بابا نان درآورد
آن را برای بچه های لاغر آورد
تنگ غروب آمد پدر؛ با سنگ در زد
یک چند تا مهمان برای مادر آورد
مردی غریبه با زنانی چادری که
مهمان ما بودند را پشت در آورد
مرد غریبه چای خورد و مهربان شد
هی رفت و آمد؛ هدیه ای آخر سر آورد


من بچه بودم؛ وقت بازی کردنم بود
جای عروسک پس چرا انگشتر آورد؟!


دست مرا محکم گرفت و با خودش برد
دیدم که بابا کم نه از کم کمتر آورد
تنگ غروب از سنگ بابا نان درآورد
آن را برای بچه های دیگر آورد
مادر برای بار آخر درد کرد و اما
رفت و نیامد؛ باز اما دختر آورد

*مادر*
...
 
بالا