علی ع از حماسه غدیر می گوید

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


در میدان كوفه



.8 امام على(ع) در خطبه‏اى، كه در رحبه كوفه ایراد كرد، به واقعه غدیر و گفتار پیامبر اكرم(ص) در آن تمسك جست. ولى در این محفل انس بن‏مالك، كه در غدیر حضور داشت، مصلحت‏اندیشى پیشه ‏كرده، از گواهى دادن سرباز زد.


ابن‏ابى ‏الحدید در شرح نهج ‏البلاغه چنین نقل مى‏كند:


«المشهور أن علیا ـ علیه السلام ـ ناشد الناس الله فى الرحبة بالكوفة، فقال: أنشدكم الله رجلا سمع رسول الله صلى الله علیه و آله، یقول لى و هو منصرف من حجة الوداع: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، فقام رجال فشهدوا بذلك. فقال ـ علیه السلام ـ لانس بن‏مالك: «لقد حضرتها فما بالك؟. فقال: یا امیرالمؤمنین كبرت سنی و صار ما أنساه اكثر مما اذكر. فقال [على علیه السلام‏] له: ان كنت كاذبا فضربك الله بها بیضاء لا تواریها العمامة. فما مات حتى أصابه البرص».
[SUP]13[/SUP]

مشهور است كه على ـ علیه السلام ـ در رحبه كوفه مردم را سوگند داد و گفت: به خدا سوگند مى ‏دهم هر كس در بازگشت رسول خدا(ص) از حجةالوداع از آن حضرت شنید كه در باره من فرمود : «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» برخیزد و گواهى دهد .

مردانى برخاستند و گواهى دادند. سپس على ـ علیه السلام ـ به انس بن مالك فرمود: تو نیز آن روز حضور داشتى، چه شده است [كه گواهى نمى‏دهى‏]؟ انس گفت: یا امیرالمؤمنین، سن من زیاد شده و آنچه فراموش كرده‏ام بیش از چیزهایى است كه به یاد دارم. حضرت فرمود : اگر دروغگو باشى، خداوند تو را به چنان سفیدى مبتلا كند كه حتى عمامه نیز آن را پنهان نسازد. پس انس قبل از آنكه بمیرد مبتلا به پیسى شد.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
در مسجد كوفه


.9 حضرت على ـ علیه السلام ـ بارها در مسجد كوفه نیز به واقعه غدیر و سخن رسول خدا در آن روز تمسك جست.

زیدبن‏ارقم چنین نقل مى‏كند:
«نشد على ـ علیه السلام ـ الناس فى المسجد فقال: أنشد الله رجلا سمع النبى صلى الله علیه و آله یقول: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فقام اثنا عشر بدریا، ستة من الجانب الأیمن و ستة من الجانب الأیسر، فشهدوا بذلك. و كنت انا فیمن سمع ذلك فكتمته، فذهب الله ببصرى». [SUP]
14[/SUP]

على ـ علیه السلام ـ مردم را در مسجد سوگند داد و فرمود: به خدا سوگند مى‏دهم هر كه گفتار پیامبر(ص) را شنید كه فرمود: هر كه من مولا و فرمانرواى اویم على مولاى اوست، خدایا هر كه او را دوست دارد دوست بدار و هر كه او را دشمن دارد دشمن دار؛ برخیزد و گواهى دهد.

پس دوازده تن از اهل بدر، شش تن از سمت راست و شش تن از سمت چپ، برخاستند و بدان گواهى دادند. من نیز از كسانى بودم كه این سخن را از پیامبر(ص) شنیده بودم، ولى آن روز از گواهى خوددارى كردم و خداوند بینایى را از من گرفت.

به نوشته تاریخ نگاران او براى شهادتى كه نداده بود افسوس مى‏خورد، اظهار پشیمانى مى‏كرد و از خدا آمرزش مى‏طلبید.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

پس از جنگ نهروان


.10 پس از جنگ نهروان امیرمؤمنان على ـ علیه السلام ـ نامه‏اى خطاب به شیعیان خود نوشت و ده نفر از بزرگان كوفه را كه مورد اعتماد بودند، مأمور كرد تا هر جمعه در حضور آنها این نامه براى مردم قرائت شود. حضرت در بخشى از این نامه بر حق ولایت خود استدلال مى‏كند و مى‏فرماید:


«و انما حجتى أنى ولى هذا الأمر من دون قریش، أن نبى الله صلى الله علیه و آله قال: «الولاء لمن أعتق» فجاء رسول الله صلى الله علیه و آله بعتق الرقاب من النار، و أعتقها من الرق، فكان للنبى صلى الله علیه و آله، ولاء هذه الأمة، و كان لى بعده ما كان له، فما جاز لقریش من فضلها علیها بالنبى صلى الله علیه و آله، جاز لبنى هاشم على قریش، و جاز لى على بنى هاشم یقول النبى صلى الله علیه و آله یوم غدیر خم «من كنت مولاه فعلى مولاه»، الا أن تدعى قریش فضلها على العرب بغیر النبى صلى الله علیه و آله. فإن شاءوا فلیقولوا ذلك...» [SUP]15[/SUP]

دلیل من بر اینكه من ولى امرم نه سایر قریش، این است كه پیامبر(ص) فرمود: ولایت براى كسى است كه آزاد كرده است؛ و چون رسول الله(ص) مردم را از قید بندگى و آتش جهنم آزاد كرد پس بر امت ولایت دارد. بعد از آن حضرت، همان ولایت او از آن من است؛ زیرا هر فضیلتى كه قریش بر سایر امت دارد به سبب پیامبر(ص) است و [با توجه به این معیار] بنى‏هاشم بر قریش فضیلتى آشكارتر دارد؛ و من همان فضیلت را بر بنى‏هاشم دارم، زیرا رسول خدا در روز غدیر خم فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه.» مگر آنكه قریش ادعا كند به دلیلى جز انتساب به پیامبر بر عرب برترى دارد، پس اگر مى‏خواهند چنین بگویند، بگویند...
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
1ـ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 184؛ الامامة و السیاسة، ص 29 ـ 30؛ بحارالانوار، ج 28، ص .185
2ـ مائدة .3
3ـ الروضة من الكافى، ج 8، ص .27
4ـ مناقب ابن المغازلى، ص 114؛ مناقب الخوارزمى، ص 222؛ امالى، شیخ طوسى، ص 333؛ همان، ص 546؛ همان، ص 555؛ الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 333 و 213؛ كشف الیقین، ص 423؛ نویسنده؟؛ فرائد السمطین، ج 1،ص 315؛ نویسنده؟؛ ارشاد القلوب، ج 2، ص .259 نویسنده؟؛
5ـ كتاب سلیم بن‏قیس، حدیث 11، ص 641؛ فوائد السمطین، ج 1، ص 312؛ الغدیر، ج 1، ص .163
6ـ مناقب الخوارزمى، ص 182؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 371؛ مروج الذهب، ج 2، ص 373؛ تذكرة الخواص، ابن الجوزى، ص 73؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص .107
7ـ النساء، .59
8ـ المائده، .55
9ـ التوبة، .16
10ـ المائده، .3
11ـ كتاب سلیم بن‏قیس، ص 758؛ الغدیر، ج 1، ص 195؛ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 341؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 314؛ كمال الدین، ج 1، ص 274؛ بحارالانوار، ج 33، ص .147
12ـ مسند احمد بن‏حنبل، ج 4، ص 370؛ این حدیث در صدها كتاب شیعه و سنى با عبارات مختلف نقل شده است.
13ـ شرح نهج البلاغة، ابن ابى‏الحدید، ج 19، ص 217؛ المعارف، ابن قتیبة، ص 580؛ انساب الاشراف، بلاذرى، ج 2، ص 156؛ حلیة الاولیاء، ج 5، ص 26؛ الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 351؛ كشف الیقین، علامه حلى، ص 110؛ الغدیر، ج 1، ص .193
14ـ الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 352؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج 4، ص 74؛ مجمع الزواید، ج 9، ص 106؛مناقب، أبى مغازلى شافعى، ص 23؛ العمدة ص 110، الغدیر، ج 1، ص .167
15ـ كشف المحجة، سید بن‏طاووس، ص .246 معادن الحكمةفى مكاتیب الائمة، فصل 2؛ بحار، ج 30،ص‏ .7
محمد محمدیان تبریزى
 
بالا