شاكرى یكى از كسانى كه ملازم خدمت آن حضرت بوده، در توصیف وى چنین گفته است: "استاد من (امام عسكرىعلیه السلام) مرد علوى صالحىبود كه هرگز نظیرش را ندیدم، روزهاى دو شنبه و پنج شنبه در سامره بهدار الخلافه مىرفت، در روز نوبه، عدّه بسیارى گرد مىآمدند و كوچه ازاسب و استر و الاغ و هیاهوى تماشاچیان پر مىشد و راه آمد و شد بندمىآمد، وقتى كه او مىرسید هیاهوى مردم آرام مىشد و چهار پایان كنارمىرفتند و راه باز مىشد به طورى كه لازم نبود جلوى حیوانات رابگیرند.
سپس او داخل مىشد و در جایگاهى كه برایش آماده كرده بودند،مىنشست و چون عزم خروج مىكرد ودربانان فریاد مىزدند: "چهارپاى ابو محمّد را بیاورید. سرو صداى مردم وحیوانات فرو مىنشستوبه كنارى مىرفتند تا آن حضرت سوار مىشد و مىرفت". شاكرى در توصیف امام مىافزاید: "در محراب مىنشست و سجدهمىكرد در حالى كه من پیوسته مىخوابیدم و بیدار مىشدم و مىخوابیدمدر حالى كه او در سجده بود، كم خوراك بود. برایش انجیر و انگور و هلو و چیزهایى شبیه اینها مىآوردند و او یكى دو دانه از آنها مىخوردومىفرمود: محمّد! اینها را براى بچّههایت ببر. من گفتم: تمام اینها را؟او فرمود: آنها را بردار كه هرگز بهتر از این ندیدم.
........
سیرة الائمة الاثنى عشر، ص253.
سپس او داخل مىشد و در جایگاهى كه برایش آماده كرده بودند،مىنشست و چون عزم خروج مىكرد ودربانان فریاد مىزدند: "چهارپاى ابو محمّد را بیاورید. سرو صداى مردم وحیوانات فرو مىنشستوبه كنارى مىرفتند تا آن حضرت سوار مىشد و مىرفت". شاكرى در توصیف امام مىافزاید: "در محراب مىنشست و سجدهمىكرد در حالى كه من پیوسته مىخوابیدم و بیدار مىشدم و مىخوابیدمدر حالى كه او در سجده بود، كم خوراك بود. برایش انجیر و انگور و هلو و چیزهایى شبیه اینها مىآوردند و او یكى دو دانه از آنها مىخوردومىفرمود: محمّد! اینها را براى بچّههایت ببر. من گفتم: تمام اینها را؟او فرمود: آنها را بردار كه هرگز بهتر از این ندیدم.
........
سیرة الائمة الاثنى عشر، ص253.