صدایی میشنیدم
چه گرم و مهربان بود
صدای آشنایی
كه با من همزبان بود
صدا، آرام میگفت:
ز جا برخیز فرزند
ببین بر چهرهی گل
نسیم سرخ لبخند
به دامان سپیده
صفا و شادمانی
به گلبرگ شقایق
نشان مهربانی
ببین پروانهها را
چه زیبا پر كشیدند!
چه آرام و سبك بال
ز روی گل پریدند
ز جا برخیز فرزند
تماشای سحر كن
سرود زندگانی
سرود عشق، سر كن
پریدم چون پرنده
ز جا برخاستم زود
«ز جا برخیز فرزند»
صدای مادرم بود
گل من بود مادر
كه با من راز میگفت
سخن از روشنایی
هم از پرواز میگفت
چو در نور سپیده
نمودم شست و شویی
به آب پاك و روشن
گرفتم من وضویی
به قلب كوچك من
گل امید وا شد
تمام خانهی ما
پر از یاد خدا شد
.........
قدرتی